تأملی در ثبت «یزد» در فهرست میراث جهانی
هرسال در چنین روزهایی عادت کردهایم که ثبت جهانی یک مجموعه یا محوطه فرهنگی را به یکدیگر تبریک بگوییم. شاد شویم؛ دست بزنیم و چند رقمی شدن و بالا رفتن تعداد آثارمان در فهرست میراث جهانی را به فال نیک بگیریم. روز یکشنبه نیز شهر تاریخی یزد در این فهرست به ثبت رسید تا تعداد آثارمان در آن به عدد 22 افزایش یابد. به زعم نگارنده باوجود اهمیتی که این اتفاق دارد آنچه مهم است، پیامدهای آن است.
ایران: هرسال در چنین روزهایی عادت کردهایم که ثبت جهانی یک مجموعه یا محوطه فرهنگی را به یکدیگر تبریک بگوییم. شاد شویم؛ دست بزنیم و چند رقمی شدن و بالا رفتن تعداد آثارمان در فهرست میراث جهانی را به فال نیک بگیریم. روز یکشنبه نیز شهر تاریخی یزد در این فهرست به ثبت رسید تا تعداد آثارمان در آن به عدد 22 افزایش یابد. به زعم نگارنده باوجود اهمیتی که این اتفاق دارد آنچه مهم است، پیامدهای آن است.
آیا پس از این واقعه همه مردم و مسئولان از این دستاورد استقبال میکنند و یکپارچه به تلاش برای صیانت و حراست از این میراث ارزشمند نیاکان خویش همت میگمارند یا اینکه پس از چندی سازمانها و نهادهای شهری به بهانه عمران و توسعه شروع به تخریب خاموش حریم ثبتشده میکنند یا مالکان بهدنبال راهکارهایی برای ساخت و ساز و تعرض به ضوابط و قوانین جدید برمیآیند. چنین مواردی چه در مورد آثار ثبت جهانی و چه در مورد سایر مکانهای ارزشمند ما نمونههای فراوانی دارد. از برج جهان نمای اصفهان تا حریم منظری پاسارگاد، از حال و روز باغ های ایرانی تا خطرات بالقوهای که شهر شوش را تهدید میکند.
مسلماً ثبت جهانی، به اعتبار و وجهه دنیای ایرانی کمک شایانی خواهد کرد، اما برقراری تعادل میان آگاهی ساکنان امروز ایران زمین، میراث داران تمدن پیشرو قنات و دستاوردهای عظیمی چون طاق و گنبد با اتفاقاتی در ابعاد ثبت جهانی، امری لازم و ضروری است. تمایز میان بافت فرسوده و محوطههای ارزشمند و دارای هویت تاریخی، الگوبرداری از شیوه و نگرش هوشمندانه پیشینیان به سکونت در زیست بوم ایرانی و توجه تمام و کمال به امر توسعه پایدار بهجای شتاب زدگی و سطحینگری در گستره زندگی شهری و روستایی است که حوادثی اینچنینی را دارای ارزشی واقعی میکند. تا زمانی که شاهد تخریب بناهای ارزشمند فرهنگی، تاریخی در کاشان ، بوشهر ، شیراز، سمنان، کرمان و تهران باشیم و ساخت و سازهای بیهویت و بیریشه جایگزین آنها شوند، بواقع آورده ما از ثبت جهانی و میراث بشری تنها نامی است که به اندوختههایمان چیزی نیفزوده است.
آیا پس از این واقعه همه مردم و مسئولان از این دستاورد استقبال میکنند و یکپارچه به تلاش برای صیانت و حراست از این میراث ارزشمند نیاکان خویش همت میگمارند یا اینکه پس از چندی سازمانها و نهادهای شهری به بهانه عمران و توسعه شروع به تخریب خاموش حریم ثبتشده میکنند یا مالکان بهدنبال راهکارهایی برای ساخت و ساز و تعرض به ضوابط و قوانین جدید برمیآیند. چنین مواردی چه در مورد آثار ثبت جهانی و چه در مورد سایر مکانهای ارزشمند ما نمونههای فراوانی دارد. از برج جهان نمای اصفهان تا حریم منظری پاسارگاد، از حال و روز باغ های ایرانی تا خطرات بالقوهای که شهر شوش را تهدید میکند.
مسلماً ثبت جهانی، به اعتبار و وجهه دنیای ایرانی کمک شایانی خواهد کرد، اما برقراری تعادل میان آگاهی ساکنان امروز ایران زمین، میراث داران تمدن پیشرو قنات و دستاوردهای عظیمی چون طاق و گنبد با اتفاقاتی در ابعاد ثبت جهانی، امری لازم و ضروری است. تمایز میان بافت فرسوده و محوطههای ارزشمند و دارای هویت تاریخی، الگوبرداری از شیوه و نگرش هوشمندانه پیشینیان به سکونت در زیست بوم ایرانی و توجه تمام و کمال به امر توسعه پایدار بهجای شتاب زدگی و سطحینگری در گستره زندگی شهری و روستایی است که حوادثی اینچنینی را دارای ارزشی واقعی میکند. تا زمانی که شاهد تخریب بناهای ارزشمند فرهنگی، تاریخی در کاشان ، بوشهر ، شیراز، سمنان، کرمان و تهران باشیم و ساخت و سازهای بیهویت و بیریشه جایگزین آنها شوند، بواقع آورده ما از ثبت جهانی و میراث بشری تنها نامی است که به اندوختههایمان چیزی نیفزوده است.