حسن مقیمی؛ مرد طبیعت، عکاس حیات وحش
عکاس، روزنامهنگار و فعال محیطزیست. حسن مقیمی، بیش از بیستوپنج سال در سفر بوده و طبیعت مرکزی ایران را همچون راه خانهاش میشناسد. او امروز هم با 56 سال سن هنوز نیروی یک جوان بیستساله را دارد و حداقل هفتهای سه روز برای عکاسی و تحقیق دل به طبیعت پیرامونی دور و نزدیک اصفهان میزند.
حسن مقیمی اگرچه متولد اراک است، اما اصفهان را از اصیلترین اصفهانیها بهتر میشناسد. چراکه نزدیک به سه دهه است که این شهر و استان را هم با قلم و هم با دوربین ثبت کرده است. او درباره اینکه چه شد که به اصفهان آمد و ماندگار شد، میگوید: «در دهه شصت بود که در دانشگاه اصفهان رشته تاریخ قبول شدم و فکر میکردم در این چند سالی که اصفهان هستم باید این شهر را با دوربینم ثبت کنم. به خاطر اینکه من از دوره دبیرستان دوربینی خریده بودم و تجربی عکس میگرفتم و اصفهان هم پر بود از سوژههای تاریخی و جذابیتهایی که باید ثبت میشد.»
او در حین درس خواندن و آشنا شدن با واحدهای جامعهشناسی در دانشگاه، فکر میکند که باید به میان عشایر برود و زندگی آنها را ثبت کند و برای همین کار هم دوربین بهتری تهیه میکند؛ اما این رفتن به محل زندگی عشایر نقطه عطفی برای زندگی اوست و کار عکاسی را برایش جدیتر میکند: «حدود 10 سال در حوزه عشایر عکاسی میکردم. بعدازآن به دیگر مناطق کشور هم برای عکاسی سفر کردم و همین باعث شد با تنوع زیستی ایران آشنا شوم. وقتی به محل زندگی عشایر میرفتم، خب مسلماً طبیعت و حیواناتی که در آن زندگی میکنند را هم میدیدم و از روی کنجکاوی و علاقه شروع به عکاسی از طبیعت آنجا هم کردم.»
حسن مقیمی اگرچه پس از اتمام تحصیلات بهعنوان دبیر تاریخ و علوم اجتماعی به استخدام آموزشوپرورش اصفهان درمیآید، اما به دلایلی این شغل را رها میکند: «دیگر دوربین از حالت تفنن درآمده بود و برای من به ابزار کار و تحقیق بدل شده بود. آنقدر علاقه من به عکاسی زیاد شد که احساس کردم کار دولتی برای من دست و پاگیر است. چون مرتب باید سفر میکردم. برای همین تقاضای مرخصی بی حقوق کردم که ندادند و من هم کلاً دبیری را رها کردم و تا به امروز هم از این کار راضی هستم.»
اگرچه تغییر شغل حسن مقیمی برای یک سبک زندگی روزمره این روزگار منطقی به نظر نمیرسد، اما همیشه هم ثابتشده که عشق و علاقه به چیزی تا چه اندازه میتواند بر زندگی شخص تأثیرگذار باشد. وی میگوید: «ازیکطرف کار برای ارتزاق و گذران زندگی است ولی از طرف دیگر اگر انسان علاقه به کاری که میکند داشته باشد، قطعاً بهتر است. من خوشحالم که تا حالا چندین جلد کتاب منتشر کردم. نمایشگاههای متعدد داشتم و بسیار هم سفر کردم.»
مقیمی کارش را سخت میداند و بهنوعی ادعا میکند که کارش گاو نر میخواهد و مرد کهن: «کارهای تحقیقی و بیابانی کار هرکسی نیست. چراکه یک نفر باید شرایط خاصی داشته باشد تا مثلاً بتواند در یک ماه پانزده یا بیست روز سفر برود. همچنین عکاسی در طبیعت بهعلاوه تکنیک، شرایطی میخواهد که آن شرایط شاید در همه نباشد»
او عکاسی را آکادمیک فرانگرفته و علاقهاش کاری کرده تا با همان شیوه تجربی و البته مطالعه کتاب به یک عکاس سطح اول در شاخه خودش تبدیل شود.
مقیمی درباره سختی کار عکاسی در طبیعت میگوید: «در عکاسی طبیعت هیچچیز با شما هماهنگ نیست. مثلاً برای عکاسی از آثار تاریخی هرزمانی بخواهید میتوانید بروید. ولی طبیعت اینگونه نیست و همیشه باید آمادهباشید و همین باعث سختی زیاد این سبک شده است. بهعلاوه اینکه عکسی که ما میگیریم از جنبه اسنادی خارج است و جنبه هنری دارد؛ یعنی فقط صرف ثبت یک عکس نیست، بلکه آن عکس باید از تمام جهات فنی و هنری قابلقبول باشد و این نکته هم سختی کار در طبیعت را مضاعف میکند.»
حسن مقیمی درباره اینکه چگونه به طبیعت وابستهتر شد، میگوید: «بعد از عکاسی از عشایر به سمت عکاسی طبیعت و محیطزیست رفتم و بعد از آشنایی با کارمندان سازمان محیطزیست پایم به مناطق حفاظتشده هم باز شد. بهنوعی حس کردم اصلاً شاید گمشده من در همین طبیعت باشد. چراکه مناطق حفاظتشده به دلیل اینکه دستنخورده هستند، آدم را از مدنیت و شهر و گرفتاریهایش دور میکند.»
او ادامه میدهد: «در این طبیعت همهچیز شبیه به خیلی زمانهای دور است. انسان هم به خاطر اینکه به طبیعت وابسته است، وقتی در این مناطق قرار میگیرد خودش را جزئی ازآنجا احساس میکند.»
این عکاس طبیعت، تنها زیباییها را از دریچه دوربینش نمیبیند. او حالا دیگر با طبیعت انسی قوی گرفته و همین رابطه باعث شده خطراتی که آن را تهدید میکند را نیز حس کند: «چه عشایر و چه محیطزیست، هر دو مقولههایی هستند که درخطرند. عشایر با رسیدن موج توسعه به آنها دارند یکجانشین میشوند و از فرهنگ و آدابورسوم خودشان دور میشوند. ما شاید آخرین گروه از عکاسانی باشیم که شاهد این نوع از زندگی هستیم. برای همین احساس میکردم حتماً باید کارکرد و از اینها عکس گرفت.»
حسن مقیمی ازآنجاییکه هنرمند است، دغدغههای فرهنگی بسیاری در حوزه فعالیتش دارد. او میگوید که فقط نباید خرابیها و آلودگیها توجه کرد، بلکه باید داشتهها و بهنوعی میراث طبیعی کشور را به مردم شناساند: «عقیده داشتم و دارم باید در حوزه محیطزیست بیشتر کار شود تا مردم با داشتههای خودشان آشنا شوند. متأسفانه مردم فقط آن بخش از محیطزیست را میبینند که به آلودگی هوا و ریزگردها و شبیه به این مسائل ربط دارد؛ اما یک بخش محیطزیست داشتههای طبیعی آن است که اتفاقاً از چالشهای محیطزیست است. این داشتهها همانطور که آثار تاریخی برایمان مهم است، اهمیت دارند.»
او این میراث را حتی مهمتر از آثار تاریخی میداند: «قدیمیترین آثار تاریخی اصفهان مثلاً برمیگردد به حدود دو هزار سال پیش؛ اما یکگونه طبیعی مثل قوچ اصفهان، حاصل میلیونها سال تکامل است؛ و بهنوعی این گونههای طبیعی آثار باستانی هستند.»
مقیمی این نوع فرهنگسازی را تأثیرگذار میداند و برای مثال میگوید: «آشنایی با این داشتهها مردم را نسبت به محیطزیست حساس میکند. مثلاً در قدیم شکار کردن یک نوع قهرمانی بود و با آن عکس میگرفتند و اما امروز به یک ضد ارزش تبدیلشده و این نتیجه همان آگاهیبخشی است.»
اما نکتهای که زندگی حسن مقیمی را از زندگیهای معمولی جدا میکند، تلفیق کار و سرگرمی و تفریح با یکدیگر است و این سبک زندگی شاید بهنوعی خوشبختی برای فرد بهحساب بیاید. چراکه شخص به هنگام کار هم تفریح میکند و هم دیگر نمیخواهد بعد از کار بهجایی رفته و تمدد اعصاب داشته باشد. همیشه در سفر بودن اگرچه سخت است، اما همین موضوع ارمغانی است که زندگی را شیرین میکند.
حسن مقیمی اما در این سفرها فقط اصفهان را ندیده است. او هفت استان ایران را کاملاً عکاسی و ثبت کرده است: «اصفهان، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، فارس، یزد، مرکزی و خوزستان را کامل دیده و ثبت کردهام که برای شش استان اطلس سیمای طبیعی درآوردم که برای آن کل مناطق حفاظتشده را سر زدم. البته از این ششتا فقط چهارتای آنها کتابشان چاپشده و بقیه به خاطر مسائل بودجهای بااینکه همه دادهها آماده است هنوز چاپنشده.»
او اصفهان و طبیعتش را دیگر جزئی از وجود خود میداند و میگوید: «اصفهان به خاطر آثار تاریخیای که دارد، باعث شده طبیعتش کمتر موردتوجه قرار بگیرد. میتوانم بگویم یکی از کمنظیرترین مجموعههای طبیعت در اصفهان جمع شده است؛ یعنی استانی که یک سرش به کویر میخورد و سر دیگرش به مناطق جنگلی و کوهستانی.»
مقیمی ادامه میدهد: «استان اصفهان ازنظر تعداد گونههای قبال سرشماری، بین 20 تا 25 درصد کل گونههای کشور را داراست. درجایی که ازنظر مساحت شاید کمتر از برخی از استانها باشد. طبیعت اصفهان بسیار فاخر است، هم ازنظر تعداد و هم ازنظر تنوع فراوان گونههای طبیعی.»
او همچنین پیشنهاد میدهد که از این ظرفیتهای در طبیعت اصفهان استفاده شود تا مردم هرچه بیشتر با زیباییها و البته خطرات تهدیدکننده محیطزیست بیشتر آشنا شوند.
حسن مقیمی همچنان پس از 25 سال با جیپاش، روز و شب برای عکسبرداری از طبیعت، دیدن آهوها و پرندگان و گونههای نادر به دل حیاتوحش میزند، عکس میگیرد، مینویسد و ثبت میکند. در پس عکسهایش خویشاوندیاش با طبیعت کاملاً حس میشود، شاید برآمده از سالها زندگی و گشتوگذار و مطالعه در بکرترین مناطق جغرافیایی ایران و البته با درکی عمیق از فهم اقلیم، تاریخ، مردمشناسی و کوه و دشت و کویر این مرزوبوم. بااینهمه دانش طبیعی و مشاهدات منحصربهفرد، وی عقیده دارد که طبیعت همیشه انسان را غافلگیر میکند و همیشه نکتهای تازه برای ثبتی نو به تو پیشکش میکند.