فتاح: قصد کنایه زدن به رییسی را نداشتم
من واقعا چنین نیتی نداشتم و برای کار خود عرض کردم که این کار برای من چه چیزی کم دارد که بخواهم بروم کمبودم را جبران کنم و به مقامی برسم، من این کار را دوست دارم و شرفی برای خود میدانم و این را از دعای پدر و مادر ان خود میدانم. دعای فرزندان شهدا و همرزمان بود که کار به این خوبی در دایره قسمت نصیب ما شد.
رییس کمیته امداد امام میگوید با جمله «قدر حکمی که آقا به من دادهاند را میدانم» قصد کنایه زدن به ابراهیم رییسی را نداشته است. او همچنین معتقد است که محمدباقر قالیباف نباید به انتخابات ریاست جمهوری وارد میشده است.
پرویز فتاح که در برنامه تلویزیونی «دست خط» حاضر شده بود، در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه شما عرصههای مختلف را درک کردید و هم در جنگ و هم در عرصه سازندگی حضور داشتید و نمادی مانند «کرخه» را از خود به جای گذاشتید و به واسطه آن چهره ماندگار شدید و سپس وزارت نیرو را قبول کردید و بعد از آن در بنیاد تعاون سپاه و کمیته امداد مشغول به کار شدید، کدام یک را از همه شیرینتر می دانید؟ گفت: در دوره حیات سیاسی و اجرایی من دوره دفاع مقدس باید حسابش جدا شود. در آن دوره هم که در سال 59 به جبهه رفتم و دانشجو بودم، صنعتی شریف درس میخواندم اما دانشگاه را رها کردیم و به جبهه رفتیم و تا پایان جنگ برنگشتیم. گزیده اظهارات او را می خوانیم:
- آنها که هم دوره ما ما بودند فارغ التحصیل شدن و به ما واحدهای بیشتر دادند و درسها را فشرده خوانیدیم در دوره دفاع مقدس که به خاطر اینکه مهندس بودیم وارد فضای مهندسی شدیم که فکر میکردند قدری در این زمینه مهارت داریم. آن حال و احوال جبهه در هیچ جا قابل تکرار نیست چون آن افراد قابل تکرار نیستند.
- سال پنجم در بنیاد تعاون سپاه مسئولیت داشتم. از دفتر حضرت آقا ( آقای حجازی) تماس گرفتند که با من کار دارند و من هم خدمت ایشان رفتم و گمان میکردم حتما تذکر و نکتهای باشد زیرا گاهی بحثهایی اینچنین با دفتر پیش میآمد.
- وقتی رفتم گفتند حضرت آقای چنین نظری دارند واقعا برای من تغییر زیادی بود. این فضا از نظر درونی سخت بود زیرا من فردی عمرانی و اجرایی بودم با این حال گفتم در این زمینه مطمئن هستید و گفتند فردا بیایید خدمت ایشان بروید. این توفیق حاصل شد و روز بعد رفتم و حضرت آقا گفتند ما منتظر شنیدن حرفهای شما هستیم وقتی متوجه شدم نظر ایشان این است سمعا و طاعات ما یاد گرفتیم.
- تنظیم اساس نامه جدید کمیته امداد بر عهده من نبوده است. قبل از ما تقاضای مسئولین قبل کمیته امداد این بود که اساس نامه تغییراتی کند که برای دو دهه قبل بود. انصافا نیاز به تغییر داشت البته تغیراتی اعمال شده بود. بنده که رفتم و این صحبتها شد. از طرف دفتر اعلام شد اساس نامه دستخوش تغییر بوده و آماده است و اگر نظراتی دارید بدهید.
- کمتر پیش میآید کسی که مسئولیت اجرایی می پذیرد در اساسنامه نظر بدهد. چند روزی وقت گذاشتم. البته اساسنامه به خوبی تهیه شد و کارشناسی زیادی روی آن شده بود. بنده هم نقطه نظرات اندکی داشتم و نوشتم و اعمال شد. اساسنامه همان روز اول به دستم رسید؛ یعنی با حکم بنده اساسنامه را به بنده دادند و با خود به کمیته امداد آوردم.
- هیات امنا تا زمانی که مدیر اجرایی تغییر و یا تثبیت شوند هستند، برای ما با تغییر هیات امنا همزمان بود قبلا پنج نفر بودند اما بعد از ورود من بنده به عنوان رییسی کمیته منصوب شدم و هیات امنا به 7 رسید. معلوم نبود بنده عضو هیات امنا می شوم. اساسنامه خیلی اشاره نکرد رییس کمیته امداد می تواند خارج از هیات امنا باشد که فرمودند خیر و قرار بود که بنده عضو هیات امنا باشم که این توفیق مضاعفی شد.
- دفتر حضرت آقا بر بنده منت گذاشتند من اسامی را در ذهن داشتم و با چند نفری موافقت شد.
- هیات امنای بسیار خوب فنی کارشناسی و خبرهای داریم. هیات امنا معمولا در طول سال دو یا سه جلسه و نهایتا هر فصل یک جلسه برگزار میکند این در حالی است که سال گذشته هیات امنای کمیته امداد 45 جلسه برگزار کردند که شاید هیات مدیرهها هم این تعداد برگزار نکنند.
- برنامه اصلی و ماموریت مهم ما در کمیته امداد جلب اعتماد مردم و افزایش اعتماد عمومی است. الان هم بر عهد خود هستم که اعتقادم بیشتر شده و جمله درستی بیان کردم.
- رفتار و اعمال ما روی اعتماد عمومی تاثیر می گذارد مثلا من تا اولین روزی که کمیته امدارد رفتم اصلا آنجا را ندیده بودم. وصف آن را شنیده بودم. یک نگاه انداختم دستم آمد چطور است. البته از مردم شنیده بودم چرا کمیته امداد به این بزرگی. هر چند سازندههای آن ساختمان نیت خیر داشتند و آنجا را تبدیل به ملکی کردند که ارزش افزوده برای کمیته امداد پیدا کرد. اما به حرف و حدیث مردم باید توجه میشد. به محض اینکه اعلام کردیم می خواهیم از این ساختمان برویم اثرات مثبتی زیادی دیدیم بعد که رفتیم دیدیم که چقدر اثر گذاشته است و بعد به میدان آزادی آمدیم.
- مجتمع سوهانک کمیته امداد توسط این نهاد با دولت ( وزارت علوم) معامله شده است که خریدارباید بیاید و پول را بدهد.
- من چون قدری مدیریت را تلمذ کردم وقتی سازمانی ساختارش عوض می شود و رفتار سازمان تغییر می کند منحنی S است و پایین میآید. به یاد میآورم که چند ما اول می گفتندن آمدن فتاح درآمد ما را کم کرده است و این درست بود چون تغیراتی دادیم مدیران را عوض کردیم ساختمان را عوض کردیم و برخی رفتارها را تغییر دادیم تا سیستم شکل بگیرد و تا زمانی که با این شرایط تطبیق پیدا کند زمان می برد اما دیدیم که شش ماه دوم حضورم در کمیته امداد درآمد ها بالا رفت.
- سال 94 درآمد ما خیلی بهتر شده بود سال 95 نسبت به سال 94 درآمدمان 1.5 برابر شد یعنی 50 درصد درآمد ما بالا رفت.
- ماهانه رقم ثابتی را به حساب خانوار واریز می کنیم. بقیه کار ما دادن پول نقد نیست، ارائه خدمت است. برای مثال خدمات درمانی جهیزیه مسکن و رسیدگی به دانشجویان و ... همگی از خدمات ما به جامعه مددجوی ما است در حالی که 18 نوع خدمت ارائه میکنیم.
- ده سال بود رقم مستمریها ثابت بود و برای خانواده پنج نفره 100 هزار تومان به خانواده پرداخت میکردیم و به ما میگفتند این رقم کم است. این در حالی است که حداقل رقم مستمری هم تازه از 53 هزار تومان شروع می شد و 100 هزار تومان بیشتر آن بود به همین ترتیب با مجلس و دولت کل کل و خواهش کردیم زیرا بحث این بودکه بار مالی افزایش مستمری زیاد است و الان هم که نفت چنین وضعیتی دارد ما نمیتوانیم چنین اقدامی کنیم با این حال دولت در لایحه پیشنهاد به مجلس- این نکته ظریفی است که عرض می ک نم و و قصد نقد هم ندارم- این مسئله را نیاورد.
- بعد از آن ما ماندیم و مجلس لذا دست به دامان کمیسیون برنامه و بودجه شدیم که فکری کند. خوشبتخانه آنها راضی شدند بهزیستی هم چون با دولت بود که نظر این بودکه اگر با ما بیاید بگویند دولت دور خورده است و به همین خاطر همراه ما نشدند و ما را تنها گذاشتند که باید گلایه ای از این بابت از دوستان خود بکنیم. با این حال مجلس در کمسیوین موافقت کرد و مسئله افزایش رقم مستمری مددجویان وارد صحن شد. به ما گفتند جریان بودجه چنین است و اگر در لایحه نبوده باشد و دولت دست بلند کند و مخالفت کند رد می شود و ما خدمت دولتیها رفتیم آقای دژ پسند، آقای نوبخت و هر کسی را که بتوانیم صحبت و خواهش کردیم که در این مورد مخالفت نکند.
- افزایش رقم مستمری کار بزرگی بود که مجلس آن را انجام داد و دولت اجرایی کرد. امسال 4 هزار میلیارد تومان بودجه این طرح است که قرار بود به صورت مسمتری پرداخت شود اما دولت در این چهار ماه این رقم افزایش یافته به حساب یارانهی خانوادهها واریز کرده است که این مسئله به لحاظ قانونی ایراد دارد و دولت آن را قبول کرده است. البته نظر دولت آن است که این موضوع آیین نامه می خواهد و آیین نامه تهیه شده و مشترک ما دولت بوده و نزدیک است به دولت برود و تصویب شود.
- سال گذشته که سال دوم حضور ما بود 1000 میلیارد تومان در تبصرهای بودکه برای اشتغال اختصاص دادیم و هزار 100 میلیارد تومان نیز تسهیلات بانکها را برای اشتغال جامعه هدف داشتیم که یک چیز نا باورانه است در این کشور با این بانکها با ما همکاری کردند و سال گذشته 110 درصد جذب تسهیلات بانکی در زمینه اشتغال مددجو داشتیم.
- بودجه کمیته امداد نیز در این حوزه 300 میلیارد تومان بود بقیه فعالیتمان را تبدیل به وام اشتغال کردیم وبه این ترتیب بودجهمان به 1400 میلیارد تومان رسید وحدود 102 هزار فقره وام اشتغال به جامعه هدف پرداخت کردیم یعنی 102 هزار خانوار این وام را دریافت کردند به طوری که سال گذشته ده درصد جامعه هدف را برابر 175 هزار خانوار کاهش داده و از چرخه حمایت خارج کردیم که 100 هزار مورد آنها مربوط به اشتغال بود.
- چون دولت و مجلس مشترکا این وضع را دیدند امسال در لایحه بودجه آن 1000 هزار دو هزار 100 ملیارد کردن که این افزایش رقم تسهیلات بانکی بیسابقه بود. این اواخر خبر خوبی دریافت کردیم. دولت سال گذشته لایحه داده بود که 1.5 میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی برای توسعه روستایی و مناطق محروم برداشت شود و این در مجلس ماند چون گفتند این ایراد داشته و شورای نگهبان آن را رد میکند تا این که آقای لاریجانی خدمت مقام معظم رهبری نامه نوشتند و با اذن ایشان ایراد رفع شد و با لطف خدا حتما تصویب میشود.
- حضرت آقا امسال را به نام اقتصاد مقاومتی و تولید و اشتغال نامگذاری کردند. این را خدا رسانده و منابع را به لطف مجلس و دولت و بانکها رساندند و من فکر میکنم بتوانیم یک رکوردی در زمینه اشتغال بزنیم.
- در گذشته سقف مستمری 100 هزار تومان بود در حال ی که امروز به 460 هزار تومان رسیده است که این رقم جدا از رقم یارانه است. یعنی اگر پنج نفر عضو یک خانواده باشند 220 هزار تومان یارانه دریافت می کنند و مستمری آنها نیز 460 هزار تومان است.
- هم اکنون 1 ملیون 600 هزار خانوار تحت پوشش کمیته هستند.
فتاح در پاسخ به این سوال که در این زمینه تخلفی داشتهاند یا خیر گفت: بله، مواردی وجود داشته است و داخل سیستم ما نبود بلکه پیمانکاری که با ما قرارداد داشت در معدنی تخلف کرده بود و این قدری در سیستم ما سرایت کرده بود، که از سیستم اخراج شدند.
- سوال:«قبلا بزرگانی که مسئولیت کمیته امداد را برعهده داشتند، میگفتند اکثراً بدنه مدیریتی از حزب موتلفه اسلامی است. کار هم کردند. مرحوم عسگراولادی و مرحوم نیری. الان یک چیزی را به شما منتسب میکنند که جبهه پایداری یک سایه روی کمیته امداد انداخته است. قبول دارید؟ خودتان عضو جبهه پایداری نیستید؟»_ آنها اطلاعیه دادند که من نیستم. چنین بحثی نیست. بحث اول شما را اصلاح کنم که انصافا چنین نبوده است. از حزب موتلفه افرادی بودند ولی اینجا تحت قیمومیت آنجا نبوده است. درآمد و حساب و کتاب جداست.
- ما موظف هستیم هر حزبی را محترم بشماریم، چه پایداری که دوستان خوب ما هستند، چه موتلفه که انسانهای متدین و بزرگواری هستند، بعضا یلی هستند در نظام ما مثل ممرحوم عسکراولادی. ولی حق دخالت را به کسی نمی دهیم. نه خودم و نه همکاران، بعضا دوستان خوب من هم بودند. دوستان یا از پایداری و موتلفه و از بقیه اصولگراها و نیروها بودند که برخورد کردم.
- _آیا قبول دارید بسیاری از مدیران شما عضو جبهه پایداری هستند؟_خیر. قبول ندارم. واقعا تعداد آنها انگشت شمار است.
- سوال: «در آغاز مدیریت خود در امداد یک دیداری با مرحوم هاشمی رفسنجانی داشتید. برخی از دوستانتان گلایه داشتند. چه قصدی از این دیدار داشتید؟ در آن دیدار چه صحبتهایی رد و بدل شد؟»_ من در آن دو الی سه ماه اول با همه مسئولین نظام این دیدار را داشتم. در سطحی که به محضر مقام معظم رهبری رسیدیم و فرامین ایشان را دریافت کردیم، به تبع نزد مسئولین دیگر هم رفتیم. در آن دیدار فکر میکنم یک ساعتی به طول انجامید، من گزارشی از اوضاع دادم .مرحوم هاشمی خیلی با دقت گوش کردند، بعد از اتمام گفتند همه حرفهای شما را قبول دارم. بدانید ما حمایت میکنیم. یک بحث هم داشتیم که دانشگاه آزاد اسلامی کمک کند چون ما 20 الی 30 هزار نفر داشتیم که الان در دانشگاه آزاد تحصیل می کنند. ایشان هم رئیس هیات امنا بودند. خواستم که به این افراد تخفیف داده شود. همان جا تاکید کردند. آقای میرزاده تلفنی با مرحوم هاشمی صحبت کردند و بعد ما را خواستند و توافقنامه خوبی امضا کردیم و انصافا تخفیف دادند که این اثر آن ملاقات بود.
- بحث ساختمان هم بود. به من گفتند شنیدم می خواهی آن ساختمان را بفروشی؛ گفتند من از اول مخالف بودم این را بسازند و به آنها هم گفته بودم. این نکته مهم بود که ایشان مخالف بودند. گفتند ولی اگر میفروشید ما هم میتوانیم بررسی کنیم. گفتم خدمتتان هستیم، به آقا محسن ماموریت دادند و دو بار به دفتر ما آمدند و من نقشهها را دادم و بررسی کردند منتها پیغام دادند پول ما نقد نیست. نقد و ملک با شما معامله میکنیم.
- 5 هزار مورد دانش آموز و دانشجوی نخبه داریم این درحالی است که 72 هزار دانشجو تحت پوشش داریم که در دانشگاهای سراسری دولت و پیام نور تحصیل می کنند که هزینههایشان با ماست.
- رهبری تاکید کردند که دیدارها به مناطق محروم ادامه دهید. فرمودند شنیدهایم به استانها و خانههای محرومین میروید. عدهای از مسئولین هم نشسته بودند. رهبری هم با صدای رساتر فرمودند که من عرض میکنم هر کاری داشتید و سرتان شلوغ بود این کار را ترک نکنید.
- من هر هفته میروم. بعضا به من میگویند شما حتما قصد سیاسی دارید. من میگویم من در وزارت نیرو بودم و 4 دور ایران را زدم. در بنیاد تعاون دور پنجم را میرفتیم. مدیر ناآرامی هستم. ایراد از من است. احساس میکنم باید برویم و میز و صندلی را رها کنیم.
- -«سجده شکر در ماه عسل از پیش طراحی شده و کار آقای علیخانی بود؟»-کار خودم بود. آقای علیخانی هم یکه خورد و گفت که من تعجب کردم که چه کار میکنید. من از سر صدق و نیت خودم چنین کردم. من احساس میکنم این باید باب شود. ما وقتی اعلام کردیم یک بنده کوچک و حقیری، یک مدیری برای «طرح محسنین»... بعد از ماه عسل به قدری استقبال زیاد شد که به آقای علیخانی گفتم اعلام نکنید و کافی است! چون واقعا نمیتوانستیم کنترل کنیم. هنوز هم دارند می آیند.
- من از طرف دفتر مقام معظم رهبری مامور شدم به کمیته امداد بیایم که دو ماه به طول انجامید. یعنی آن زمان که من متوجه شدم و مسلم شد که باید به کمیته امداد بیایم تا معارفه انجام شود، دو ماه طول کشید. در این دو ماه کمیتهایها شایعاتی میشنیدند. نزد مرحوم نیری رفتم که مفصل صحبت کردیم. ابراز لطف کرد و تجربیات را بیان کرد. اولین هماهنگی را با ایشان انجام دادم. وقتی معارفه شد، پیغام دادند که آقای نیری گفته نمیآیم. بنا به هر دلیلی دلگیر بودند. فرمودند من از وقتی که چندین سال قبل از کمیته امداد رفتم، پایم را در انجا نگذاشتم و نمیآیم. من خدمت مرحوم نیری رفتم. خواهش کردم و خیلی التماس کردم که بیایند که برای من منت بگذارید.
- مرحوم نیری از چه چیزی دلخور بودند فرمودند. بزرگوار بودند و از نحوه رفتن خود دلخور بودند. من خواهش کردم و در نهایت قبول کردند تشریف بیاورند. به یاد دارم سالن پر بود. مرحوم نیری وارد شدند بیشتر سالن کمیته امدادی بودند و به احترام ایشان بلند شدند و کف زدند و صلوات فرستادند. خدا رحمتش کند.
- سال 61 ازدواج کردم. مادرم پیشنهاد کردند و نظر خودم همان شد و من با دختر داییام ازدواج کردم. عقدم را یکی از علمای ارومیه خواندند. مهریه همسرم 5 بهار آزادی و یک جلد کلام الله مجید است که من 5 سکه را دادم. در ابتدای ازدواج این سکه ها را دادم چون دولت در آن زمان هر سال به عنوان عیدی سکه می داد و من به همسرم دادم. زیرا گفتم اگر اتفاقی بیفتد و شهید بشوم حداقل این موضوع بر گردن ما نباشد.
- من از کمیته امداد حقوق نمی گیرد و از آنجایی که مامور است (سپاه) حقوق میگیرد.
- 35 سال کار من گذشته است و ما ورودی اول انقلاب هستیم. سال 90 بازنشسته شدیم. من به آقای سردار جعفری گفتم من نمیخواهم بازنشسته شوم. قبول کردند که با این لباس بروم. من الان شاغل هستم. وقتی میخواستم به کمیته امداد بیایم دفتر آقا من را خواستند و گفتند مطلبی ندارید؟ گفتم من یک شرط دارم.
- گفتم شرطم این است که من مامور بروم. دو هدف داشتم. یکی این که از امداد حقوق نگیرم و حقوقبگیر سپاه باشم. دوم این که همان بسیجی بمانم. الان حقوق سپاه من بعد از 38-37 سال با مدرک فوق لیسانس 8 میلیون و 600 هزار تومان ناخالص است که قدری کسری میخورد و من فکر میکنم حدود 7 تومان خالص برای من باقی بماند.
- حقوق های نجومی خیلی به اعتماد مردم لطمه زد در خصوص برخورد قشر محروم در این خصوص، انصافا به من نگفتند چون من همان موقع فیشم را بیرون دادم چون میدانستم دامن گیر ما هم میشود. فضا به گونهای شد که تر و خشک با هم میسوختند. دادن فیش سپاه به بیرون خیلی کار درستی نبود و من انجام دادم. سپاه با من برخورد نکرد با این که تخلف کوچکی محسوب می شد چون فیش نباید بیرون برود. الحمدالله آن اقدام، یک حراستی برای ما ایجاد کرد.
- سوال «شما از معدود وزیرانی هستید که هم وزیران سابق خود را به وزارتخانه دعوت کردید و هم برای وزیر بعدی خودتان کار کردید که رای بیاورد. این چه خصلتی است؟»_ اولا قبل از من که مهندس بیطرف بودند و آقای زنگنه و شهید عباسپور بودند، انصافا خدمت کرده بودند. آن زمان نمیدانستم جمله ساده ای که میخواهم بیان کنم چقدر بازخورد خواهد داشت. من ناخودآگاه این جمله را گفتم. روی اعتقاد سادهای که داشتم این جمله را گفتم که من جای آبادی آمدم، ولی اینجا میتواند آبادتر شود. تا زمانی که من بودم مهندس بیطرف وزارت نیرو باقی ماندند.
- ما جا و شرایط ایشان را سعی کردیم نگه داریم. وزرای قبلی را دعوت کردیم و با هم نهار خوردیم. چند بار در آن دوره با آقای زنگنه مشورت کردم. با آقای بیطرف به صورت مکرر مشورت داشتم. برای دوره بعدی که آقای نامجو فرمودند و وقتی مشخص شد، با هم همدورهای بودیم. با هم جبهه بودیم. از ایشان من خواهش کردم به وزارت نیرو بیایند و مسئولیت آب و فاضلاب کل کشور را عهدهدار شدند.
- وقتی متوجه شدم ایشان کاندیدا شدند به مجلس رفتم. با این که وزیر نبودم. مجلس هم آن دوره نشان داد نسبت به ما لطفی دارد چون من خواستم بیرون بیایم 230 نماینده امضا کردند که من بمانم. من صحبتی کردم و سعی کردیم از آقای نامجو سعی کردم دفاع کنم. الحمدالله ایشان رای آورد. البته یک بار هم استیضاح میشد که من نامهای نوشتم. نمیدانم موثر بود یا خیر.
- _آن زمان که وزیر بودید نمایندهای در نمازخانه مجلس سیلی به گوش آقای نامجو زد. درست است؟_ من آن روز در کمیسیونها سوال داشتم. آقای نامجو هم مدیر آب و فاضلاب کل کشور بودند. ایشان با چند مدیر دیگر من را همراهی کردند. گفتیم نماز بخوانیم و بعد به کمیسیون برویم. یکی دو نماینده دور من را گرفتند که سوالاتی بپرسند. وضعیت خیلی عادی بود. یکباره صدای سیلی را شنیدم. خیلی بلند بود که همه برگشتیم و دیدیم آقای نامجو با نمایندهای بحثی داشتند و بگومگو میشود و سیلی آبدار به صورت مهندس نامجو میزند.
- کاری که آقای نامجو انجام دادند -که قابل تقدیر هم هست و با طلا باید قاب گرفت- هیچ عکسالعملی انجام ندادند و مهری برداشتند به سجده رفتند. صورت ایشان سرخ شده بود ولی کاملا عادی با این مسئله برخورد کردند. به گونهای شد که وقتی صحنه را آقای ابوترابی دیدند دست آقای نامجو را بوسیدند. گفتند این دست را باید بوسید. همه تحت تاثیر قرار گرفتند. به دفتر ایشان رفتیم و همان شب آقای لاریجانی به من نامه نوشتند که مجلس عذرخواهی میکند. همان شب آقای ابوترابی آن نماینده را با دسته گل به منزل آقای نامجو میبرند.
- البته خشکسالی آن دوران و آن زمستان در وزارت نیرو رکورد زده است. زمستان سختی گذراندیم چون سرما بیداد میکرد و همه جا یخ زده بود. سرمای سراسری بود. مصرف گاز هم محدود شده بود. ترکمنستان هم گاز را قطع کرده بود که آن مصاحبه را کردم و به اهالی شمال و شاهرود و خیلی از جاهای کشور که گاز قطع بود گفتیم برق مصرف کنید که این از وزیر نیرو بعید بود چون اصولا به صرفه جویی توصیه میکنیم. برق را در دولت با تخفیف حساب کردیم. آن مدتی که لوازم برقی برای گرمایش استفاده کرده بودند. تابستان هم شرایط سخت خاموشی بود. باز کار بینظیری که کردیم این بود که گفتم به تهران هم خاموشی بدهید. به من گفتند تهران حساس است و سفارتخانه دارد مسائلی ایجاد میشود. یک بار قطع کردیم و آقای قالیباف از مشهد با من تماس گرفتند- خدا رحمتش کند، پدرشان بیمار بودند- به من گفتند مهندس مترو از کار افتاده یک کاری بکنید. سر این مسئله حساسیت داشتند. چراغهای راهنمایی، اینها... ولی گفتم نه! تهران با آبادان و خرمشهر و بوشهر و بندرعباس چه فرقی دارد؟ چرا نباید خاموشی بدهیم. خاموشی را دادیم و دل به دریا زدیم.
- «به نظر شما آقای چیتچیان موفق بوده؟ مخصوصا سر قضیه خاموشی در خوزستان شرایط بدی به خاطر گردوغبار ایجاد شد. میشد به گونه ای مدیریت کرد چنین اتفاقی رخ ندهد؟» من فکر میکنم حمایت لازم در دولت از حوزه نیرو صورت نگرفته است.
- در دولت یازدهم پیشنهاد رسمی در خصوص حضور وی در دولت نشده بوده اما پیشنهادات غیر رسمی صورت گرفته بود که البته در حد وزارت خانه نبوده است.
- _در خصوص احمدینژاد که زمانی دوست صمیمی وی بوده و ایا فتاح پیشبینی این همه تغییر در او را میکرده است_ بیشترین پیشبینیها را در اواخر دولت نهم داشتیم. در آخرین جلسه دولت نهم که تلخترین جلسه دولت نهم بود که آن اتفاق افتاد و آن معاون اول علیرغم نظر آقا آنجا نشست و ما هم تاب نیاوردیم. قبل از آن هم تصمیم نداشتم در دولت بمانم و به آقای احمدی نژاد هم گفته بودم و صحبت کرده بودم و به توافق ضمنی رسیده بودیم. آن هم مزید بر علت شد که علاقه نسبی که وجود داشت هم حذف شد. البته بعد از آن هم تقاضاهایی در دولت دهم شد که برگردم.
- در زمان دولت دهم پیشنهاد ریاست سازمان انرژی اتمی را داده بودند که قبول نکردم این در حالی است که حکم ریاست فتاح در راه آهن را زده بودند. همچنین پشنهاد سفیری ایران در چین را نیز به وی دادند که هیچ کدام مورد پذیرش فتاح قرار نگرفت زیرا علاقه ای به برگشت به آن دولت را نداشتم.
- در خصوص ثبت نام احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری، پیشبینی این اندازه تغییر را نمیکردم و در خصوص ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری را وقتی از من می پرسیدم میگفتم بعید است ثبت نام کند اما آمد.
- به نظرم ثبات مدیریتی می تواند نقطه قوت باشد. آقای روحانی خیلی با احتیاط عمل کردند و ایشان خیلی ملاحظه وزیران را میکرد. در دوره های قبلی دیدیم که بعضا حرمتها شکسته میشد. حالا یک نفر را میخواستند عوض کنند چرا حرمت او شکسته شود. ولی از این که در طول 4 سال دولت بیشتر انرژی خود را روی برجام گذاشت و نتوانست کشور و اقتصاد را از رکود خارج کند قابل نقد است.
- _آیا در برجام ضرر کردیم_: نمی توانم بگویم. می خواهم بگویم بزرگ ترین دستاورد برجام این بود که خیلی از مردمی که به امریکا امیدی داشتند و دقیق همانند ما فکر نمیکردند، حتی مسئولین، الان دارند به نظر حضرت آقا برمیگردند که امریکا واقعا قابل اعتماد نیست. این دستاورد کمی نیست.
- «در آغاز ریاست جمهوری اول آقای روحانی گفتید آقای روحانی میخواهد با روحیه تعاملی لطیفتر با دنیا صحبت کند. به نظر شما موفق بود؟»_ایشان عمل کردند. این جمله را به تاسی از حضرت آقا عرض کردم که فرمودند نرمش قهرمانانه. حرف من هم همین مضمون را منظور داشت. به نظر می رسد همین انرژی را برای همسایگان و کشورهای غیراروپائی و امریکا میگذاشتند شاید روابطی که با اطراف خود پیدا کردیم میتوانست بهتر باشد.
- -در خصوص جمنا (جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی) و اینکه بالاخره وی قبول کرده جزو کاندیدهای جمنا باشد یا نه_ ما از یک سال قبل مرتب میگفتیم قصد ورود نداریم. بعید است کسی خلاف این را از من شنیده باشد. در مصاحبه رسمی و فردی همین گفته را بیان کردم. از دولت و از چپ و راست نزد من آمدند و من گفتم نیستم. من این جمله را هم گفتم که خیالتان راحت من نمیآیم. همین را تیتر کردند. جمنا هم نسبت به بنده لطف داشتند. خیلی از این افراد از دوستان صمیمی ما بودند و هستند. از روی لطفی که داشتند اسم ما را اضافه کردند. با من مشورتی نشده بود که اسم من جزو ده نفر باشد. رایگیری کردند و در همان جمع 3-2 هزار نفر من نفر دوم میشوم. چون نفر دوم شدم گفتند دیگر نمیشود 5 نفر را حذف کرد. اگر ششم هفتم میشدم خودبخود حذف میشدم.
- باور می کنید که روح من خبر نداشت، این را واقعا میگویم. آن روز در کمیته امداد همایش داشتیم. در حال سخنرانی بودم که این خبر را آوردند. به اندازه ای حالم بد شد و فشارم افتاد که دوستان خبر دارند. با خانم دکتر دستجردی که الان هیات امنای ما هم هستند و به ما هم لطف دارند، تماس گرفتم و صحبت کردیم و بگومگو هم کردیم.
- -چطور در لیست جمنا از دوم به پنجم و سپس به ششم رسید- ما نامه نوشتیم و من دستخط هم دارم که بعدا دستخط من هم بیرون آمد و پیامک دادم و زنگ زدم به همه و در نهایت رئیس جمنا آقای رحیمیان نزد من آمد. گفت از شما معذرتخواهی میکنم. خیلی بزرگواری کرد و من راضی نبودم اما دوباره آوردند.
- در هیچ یک از کنگره های جمنا حضور نداشته است.
- -برخی از دوستان شما می گویند همه چیز بسته شد که این اتفاق بیفتد. یکسری اسم ها مطرح شود و در انتها همین شود. آیا درست است؟»-من این قضاوت را نمیتوانم بکنم چون خودم ناراحت هستم از آن قضایا، در دلم مانده است و صلاح نیست بین برادران چیزی بیفتد. شاید فرصتهای دیگر و شرایطی که بتوان گلایهها را مطرح کرد. من فکر می کنم محاسبات اشتباه بود. برای همه هم اتفاق میافتد.
- همه را با دقت میدیدم ناراحت بودم. احساس کردم مناظرات عمق ندارد. مردم نمیتوانستند به مسائل عمیق توجه کنند و برنامهها را بفهمند. روی همین بگومگوها و مچگیریها و رو کردن این و آن مسئله بود که خوب نبود.
- «ادامه جمنا چه خواهد شد؟» ما که عضو نیستیم و شرکت هم نکردیم، ولی برداشت من این است که توفیقی پیدا کردند و پراکندگی را به زعم خود به وحدت تبدیل کردند. هرچند اواخر دیدیم که شرایط این طور نبود. البته انشاءالله بتوانند وحدت را حفظ کنند.
- آمدن آقای قالیباف را نادرست میدانم. من اگر بودم بعد از دو بار آمدن و آن شرایط نمیآمدم.
- «شما گفته بودید قدر حکمی که آقا به من دادهاند را میدانم و برخی میگویند این جمله کنایه به آقای رییسی است»_من واقعا چنین نیتی نداشتم و برای کار خود عرض کردم که این کار برای من چه چیزی کم دارد که بخواهم بروم کمبودم را جبران کنم و به مقامی برسم، من این کار را دوست دارم و شرفی برای خود میدانم و این را از دعای پدر و مادر ان خود میدانم. دعای فرزندان شهدا و همرزمان بود که کار به این خوبی در دایره قسمت نصیب ما شد.
- معلوم است که فردا زندهایم؟ برای 4 سال بعد نقشه میکشیم؟ چرا باید چنین چیزی را بیان کنم؟ بنده هم چنین نیتی داشته باشم و برای آن در کمیته امداد چنین اقداماتی کنم، مشمول این آیه میشوم «حبطت اعمالهم». برخی از مومنین کارهای زیادی میکنند اما پرونده خالی است. اگر چنین نیتی باشد خدا بر ما نبخشد