مسیر پدرمان را ادامه میدهیم
پنجشنبه هفته قبل از فوت، پزشکی ایرانی که مقیم آمریکا هستند با یک دستگاه سونوگرافی مجهز و با اصرار من ایشان را معاینه کردند و به من گفتند پدر شما به قدری سالم است که به راحتی تا 10 سال بدون هیچ مشکلی میتوانند زندگی کنند.
فاطمه، فرزند ارشد خانواده هاشمی و خواهر محسن، فائزه، مهدی و یاسر از روزهای آخر حیات آیت الله میگوید . فاطمه هاشمی در گفتگو با ایسنا درباره وضعیت جسمانی آیت الله هاشمی در روزهای آخر حیاتشان گفت: پنجشنبه هفته قبل از فوت، پزشکی ایرانی که مقیم آمریکا هستند با یک دستگاه سونوگرافی مجهز و با اصرار من ایشان را معاینه کردند و به من گفتند پدر شما به قدری سالم است که به راحتی تا 10 سال بدون هیچ مشکلی میتوانند زندگی کنند؛ تمام بدن ایشان را بررسی کردند، حتی آزمایش دادند که جواب آنها بعد از فوت ایشان آماده شد و همه چیز طبیعی بود؛ ایشان هیچ مشکلی نداشتند. آقای هاشمی وزیر بهداشت، دکتر طباطبایی و دکتر ناظری در مصاحبههای خود مطالبی را مطرح کردند که در مواردی دقیق نبوده است. وی در مورد مباحثی راجع به همراهی نکردن تیم پزشکی و تمایل شخصی آیت الله به این موضوع گفت: ایشان هیچگاه تیم پزشکی نداشتند و حتی زمانی که ایشان رئیس جمهور بودند فردی به نام دکتر میلانی فقط در مسافرت ها همراه ایشان بودند. بعدتر نیز زمانی که ایشان به مجمع آمدند، فردی به نام دکتر غنچه در سفرها ایشان را همراهی می کردند، اما در مجموع هیچگاه تیم پزشکی
همراه ایشان نبوده است. فاطمه هاشمی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا در وصیتنامه ایشان توصیهای راجع به محل دفن وجود داردیا خیر، افزود: هیچ توصیهای از پدرم درباره محل دفن مطرح نشده بود. ایشان همیشه وصیت نامه خود را تمدید میکردند و سه وصیتنامه در زمانهای مختلف نوشته بودند؛ یکی هنگام حضور در زندان، دیگری بعد از آزادی و حضور در جبهه و سومی در سال 79. در وصیت نامه سال 79 نیز نوشتهاند که من مجددا وصیتنامه دیگری خواهم نوشت ولی در این وصیت نامه قید نکرده بودند که کجا دفن شوند. ما وصیت نامه دیگری از ایشان پیدا نکردیم. وی در پاسخ به این سوال که آیا امکان پیدا شدن وصیتنامه جدید از ایشان که مربوط به بعد از سال 79 باشد وجود دارد؟ گفت: خیر؛ همه وسایل، کتاب ها و کتابخانه های ایشان را بررسی کردیم اما هیچ وصیت نامه ای پیدا نکرده ایم. فاطمی هاشمی گفت: وصیتنامه سال 79 هاشمی فقط به مسائل خانوادگی پرداخته شده است. ایشان وصیتنامه سیاسی داشته اند؛ چرا که من بارها دیدم که ایشان مطالبی را می نوشتند. دستنوشتههای ایشان بصورت پراکنده شبیه به وصیتنامه است. وی در مورد رفتار فرزندان هاشمی بعد از بعد از فوت آیت الله هاشمی
رفسنجانی گفت: ما(فرزندان آیت الله هاشمی) نظر و هدف پدرمان را در جهت حفظ انقلاب می دانیم و در همان مسیر به راه خود ادامه میدهیم. اگر قرار بود مسیرمان را تغییر دهیم، باید در اتفاقاتی که بعد از فوت ایشان رخ داد، مشخص میشد. فاطمه هاشمی در مورد شرکت آیت الله هاشمی در انتخابات سال 92 گفت: در انتخابات 92 ما واقعا هیچ کدام نمیخواستیم ایشان کاندیدا شوند؛ چرا که از قبل از کاندیداتوری ایشان، همواره علیه خانواده ما صحبت میشد و ما سال 88 را فراموش نکردهایم که افراد دیگری کاندیدا بودند ولی آقای احمدی نژاد علیه آیت الله هاشمی و خانواده ایشان صحبت کردند. واقعا هیچ کدام از فرزندان دوست نداشتیم که ایشان کاندیدا شوند، ایشان نیز علاقهای به کاندیداتوری نداشتند. خاطرم هست که برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ محسن حدود ۳ ساعت در حیاط منزل با پدر صحبت کرد و ایشان در پایان صحبتهای خود گفتند که بنا ندارند در انتخابات شرکت کنند، اما از ساعت ۷ شب قبل از پایان مهلت ثبت نام، درخواستهای زیادی برای کاندیداتوری ایشان از ناحیه افراد مختلف، شخصیتهای مذهبی و علما و خانوادههای شهدا به صورت تلفنی مطرح میشد. فرزند ارشد آیت الله هاشمی
در مورد رد صلاحیت پدرش در این انتخابات گفت: پدرم از شنیدن خبر رد صلاحیت خود خیلی خوشحال شد. شبی که ایشان رد صلاحیت شد، گفتند «که یک بار بزرگی از دوشم برداشته شده است؛ من تعهدم به نظام انقلاب اسلامی و مردم انجام را دادم اما دیگر خواست بر این بود که من در صحنه نباشم». ایشان همان زمان هم به طرفداران خود اعلام کردند که از آقای روحانی حمایت کنند.
وی در مورد برنامه های آیت الله هاشمی برای انتخابات 96 گفت: من یک بار از ایشان پرسیدم که برای انتخابات آینده برنامهای دارید که ایشان گفتند «بله برنامههایی داریم و برخی پیشنهاداتم را مطرح کردهام و برخی از آنها باقی مانده که بعدا مطرح میکنم». فاطمه هاشمر در مورد واکنش آیت الله راجع به توهینها و تخریبهایی که علیه ایشان بیان میشد چنین گفت: ایشان حرفهایی که از سوی مخالفین و علیه ایشان مطرح می شد را مانند کف روی آب تلقی میکردند و میگفتند «هر چه راجع به ما صحبت کنند و دروغ بگویند، گناهان ما کمتر میشود». ایشان به ما توصیه میکردند که به خاطر این حرفها غضه نخوریم. روزهای جمعه که همگی کنار یکدیگر جمع میشدیم، این حرفها را مانند جوک برای همدیگر بیان میکردیم و میخندیدیم.