نامزدم به مادرم فحش داد، خفهاش کردم!
مرد خشمگین که درجنایتی کور نامزدش را به قتل رسانده و جسد مثلهشده او را درچند نقطه شهر رها کرده بود، در جلسه محاکمه ضمن ابراز پشیمانی، خود را مستحق مرگ دانست.
روزنامه ایران: ۱۹ بهمن ۹۴ مأموران شهرداری تهران در حال نظافت خیابان کردستان با یک کیسه زباله مشکیرنگ نوارپیچ روبهرو شدند و پس از باز کردن کیسه اعضای بریدهشده بدن انسانی را در آن پیدا کردند. با اعلام این موضوع به پلیس ۱۱۰، بازپرس کشیک قتل به همراه مأموران اداره ۱۰ پلیس آگاهی تهران به محل اعزام شدند.
در تحقیقات مقدماتی مشخص شد اندام جداشده - دست و پا - متعلق به یک زن است که روی ناخنهای کاشتهشدهاش نیز طرح خاصی نقاشی شده است. همین سرنخ کافی بود تا کارآگاهان برای شناسایی هویت زن جوان وارد عمل شوند. آنها در گام نخست به شناسایی آرایشگاههای زنانه سطح تهران پرداختند و سرانجام آرایشگاه مورد نظر را پیدا کردند. تیم تحقیق در این مرحله به کمک مدیر آرایشگاه پی برد که قربانی ماجرا دختر ۳۶ سالهای به نام حمیده است که خانوادهاش پیشتر گم شدن او را به پایگاه چهارم پلیس آگاهی گزارش کرده بودند.
در جریان تحقیق از خانواده مقتول مشخص شد که یکی از دوستان خانوادگی آنها به نام فرهاد - ۴۲ ساله - با این خانواده و دختر جوان ارتباط نزدیکی داشته است. با کشف این اطلاعات، فرهاد بهعنوان مظنون اصلی پرونده بازداشت شد و در حالی که ابتدا سعی داشت راز جنایت را پنهان نگه دارد اما سرانجام چارهای جز اعتراف به قتل ندید.
متهم در خصوص نحوه ارتکاب جنایت به کارآگاهان گفت: «من و حمیده ۱۸ سال با هم آشنا بودیم و میخواستیم با هم ازدواج کنیم. صبح روز حادثه پس از خوردن صبحانه، داخل ماشین در حال صحبت با او بودم که ناگهان به اعضای خانوادهام فحاشی کرد. من هم یک لحظه کنترلم را از دست دادم و وقتی به خودم آمدم فهمیدم آنقدر گلویش را فشار دادهام که دیگر نفس نمیکشد.»
پس از اعترافهای تکاندهنده متهم، تکمیل تحقیقات و بازسازی صحنه قتل، فرهاد روز گذشته برای محاکمه از زندان به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست ابراهیم اسلامی انتقال یافت.
در ابتدای جلسه، اولیای دم خواستار اشد مجازات برای متهم شدند. سپس متهم پای میز محاکمه ایستاد و در حالی که از اولیای دم درخواست عفو و بخشش کرد، گفت: «آن روز با حمیده درگیری لفظی پیدا کردم و او به مادرم ناسزا گفت. من هم عصبانی شدم و خفهاش کردم. وقتی دیدم نفس نمیکشد خیلی ترسیدم. نمیدانستم باید چه کار کنم. به همین دلیل جسد را به خانهام در منطقه ایوانکی بردم و چاقوی تیزی خریدم و جسد را مثله کردم. سپس بخشهای مختلف بدن را در دو کیسه زباله مشکی قرار دادم و آنها را در منطقه کردستان در سطل زباله خیابان ۲۱ انداختم و متواری شدم. هنوز نمیدانم چطور این جنایت را مرتکب شدهام و پشیمانم. من در یک لحظه عصبانیت، تمام عمرم را تباه کردم و خودم را مستحق مرگ میدانم.»
از آنجا که هنوز سر و بخشهای دیگری از اندام این زن پیدا نشده است، متهم در پاسخ به سؤال قضات در اینباره اظهار بیاطلاعی کرد و مدعی شد که نمیداند سایر اعضای بدن را کجا رها کرده است.
پس از پایان اظهارات تکاندهنده عامل جنایت، قضات وارد شور شدند تا به زودی حکمشان را صادر کنند.