خوهران منصوریان: عشق بروس لی و جکی چان بودیم

یک گفت و گوی شاد با «خواهران منصوریان» که بعد از فتح سکوهای جهانی ووشو حالا با روایت زندگی پرفراز و نشیب شان به چهره های محبوب مردم تبدیل شده اند

هفته نامه همشهری جوان - سارا شمیرانی، سوسن سیرجانی: خواهران منصوریان الان چند سالی هست که در ووشو، برای خودشان اسم و رسمی به هم زده اند اما با این حال خیلی از مردم عادی آن ها را نمی شناختند و اگر هم عده ای از آن ها شناختی داشتند، به خاطر همین افتخارآفرینی بود. اما سال گذشته در جشنواره فیلم حقیقت فیلمی با نام «صفر تا سکو» با موضوع زندگی شهربانو، الهه و سهیلا منصوریان روی پرده رفت که همه مخاطبانش را متحیر کرد؛ فیلمی که نشان می داد این سه خواهر چه مصیبت هایی کشیده اند که به این جا رسیده اند.

یکی از همان مخاطبان متحیر احسان علیخانی بود. او بعد از دیدن این فیلم، نام این خواهران را بلافاصله در فهرست مهمانان «ماه عسل» می گذارد. آن ها همین رمضان گذشته، مهمان برنامه دوم یا سوم علیخانی شدند؛ برنامه ای که حسابی دیده شد و از همان جا نام خواهران منصوریان سر زبان عامه مردم افتاد. سه قهرمان خودساخته که با همه ناملایمات های زندگی جنگیدند تا به اوج رسیدند. آن ها این روزها با فیلم صفر تا سکو قهرمان اول سینماها هم هستند. حرف های این سه خواهر را در گفت و گو با ما بخوانید.

آشنایی سحر مصیبی با شما از کجا شروع شد؟ و چه اتفاقی افتاد که تصمیم گرفت فیلم زندگی شما را بسازد؟

الهه: آشنایی ما بر می گردد به یک مسابقه بدلکاری که در آن من بازی می کردم. از آن جا صمیمی شدیم و از زندگی خودمان برایش گفتیم و او تصمیم گرفت فیلمی از زندگی مان بسازد. اولش خیلی سخت بود که بخواهیم همه چیز زندگیمان را بگوییم که مردم در سینما ببینند. مسائل مهمی که حتی به زندگی دوستان صمیمی خودمان هم نمی گفتیم.



وقتی همه چیز را علنی کردید، دوستان صمیمی تان از شما دلگیر نشدند که چرا این حرف ها را تا حالا به ما نگفته بودید؟

اتفاقا خیلی شاکی شدند و کلی گلایه کردند که چرا تا حالا به ما چیزی نگفته بودید. جالب است بگویم مربی ما گاهی وقت ها به خاطر شرایط اقتصادیمان که باعث می شد نتوانیم پول شهریه را جور کنیم، ما را به باشگاه راه نمی داد و پس از این که داستان زندگی مان را دید، گفت چرا به من نمی گفتید. در این راه نه با کسی درد دل کردیم و نه از کسی کمک خواستیم.
شهربانو: پیش از ماجرای فیلم، یکی از دوستان من به نام فریبا امیری قرار بود داستان زندگی ما را بنویسد که پروژه پیش نرفت و در نهایت سحر مصیبی تصمیم گرفت فیلم را بسازد.

یعنی سحر مصیبی برای راضی کردن شما زمان گذاشت؟ یعنی کسی بود که موافق این ماجرا نباشد و بخواهد دیگران را منصرف کند؟

الهه: سحر، زمانی به ما پیشنهاد ساخت فیلم داد که خیلی با او صمیمی شده بودیم. اما ابتدا خیلی برایمان سخت بود و حتی در طول فیلمبرداری در یک مقاطعی، وسط حرف هایمان سکوت می کردیم سحر در گفتن حرف های زندگی به ما خیلی کمک کرد، او مدام می گفت این اتفاقات اصلا بد نیست، این ها همه زحمات و سختی هایی است که شما کشیده اید، بگذارید همه بدانند از کجا به مدال طلا رسیدید. حتی اسم فیلم در ابتدا «مدال» بود اما پس از مدتی سحر تصمیم گرفت به دلیل این که ما همه چیز را از صفر شروع کرده ایم آن را صفر تا سکو بنامد. ترس ما بیشتر از این بود که مردم بعد از شنیدن و دیدن فیلم دیدشان نسبت به ما عوض شود اما خدا را شکر این طور نشد و الان بسیار خوشحالیم که این اتفاق افتاد.

گفتن کدام بخش از زندگی تان برایتان سخت تر بود؟

الهه: دوری پدر، گندم درو کردن و حتی جایی در فیلم است که شهربانو می گوید شب عید ما لباس نداشتیم بپوشیم و لباس های دست دوم مردم را به تن می کردیم. این را اصلا دوست نداشتیم بگوییم. احساس می کردیم نظر دوستانمان نسبت به ما عوض می شود. اما الان می بینیم با دانستن این مسائل، مردم و اطرافیان بیشتر ما را دوست دارند.

شرایط شهربانو برای گفتن رازهای زندگیتان چطور بود؟ چون او ازدواج کرده، ممکن بود جاهایی همسرش با این موضوع مخالفت کند؟

الهه: اتفاقا شهربانو همه چیز را می گفت و با رک بودنش در این فیلم مشکل داشتیم.
شهربانو: اصلا من استارت اولیه را زدم و شروع به صحبت درباره جزییات زندگیمان کردم، چون الهه سعی می کرد رازدار باشد و می گفت دلیلی ندارد رازهای زندگی گذشته مان را بگوییم. حتی اوایل کار وقتی من شروع به صحبت می کردیم، الهه پای من را نیشگون می گرفت که همه چیز را نگویم.


در فیلم لحظاتی بود که یکی از شماها بخواهد پررنگ تر باشد؟

شهربانو: در فیلم که نه اما در پوستر چون من بزرگ تر بودم، جلوتر قرار گرفتم. اما همه این ها شوخی بود، چون نظر تهیه کننده این بود که اول من بایستم. الهه در عکس پوستر لباسش رنگ متفاوتی دارد برای همین وسط ایستاد و من و سهیلا در دو طرفش.
الهه: فیلم زندگی عادی خودمان است و کسی پررنگ تر است که در زندگی شخصی اتفاقات ویژه تری برایش افتاده باشد. کارگران به صورت موازی زندگی هر سه ما را جلو می برد اما مثلا یکی از بحث های یکه داشتیم این بود که در پوستر فیلم هر کدام از ما می خواستیم جلوتر از دیگری باشیم. من واقعا بعد از این کار با اتفاقاتی که دیدم و آشنایی با روند فیلمسازی، عاشق سینما شدم، البته بعد از ورزش.

یعنی الان اگر پیشنهاد بازیگری داشته باشید، قبول می کنید؟


الهه: بله، حتما و احساس می کنم می توانم، چون می توانم به راحتی در قالب نقش قرار بگیریم و با هدایت کارگردان نقش را جلو ببرم.
شهربانو: من عاشق این هستم که در یک فیلم پلیسی بازی کنم و اگر پیشنهادی داشته باشم، حتما بازی خواهم کرد.

سهیلا: الهه کلا بازیگر است.

این اولین تجربه حضورتان جلوی دوربین بود؟

الهه: همان طور که گفتم در یک فیلم مربوط به مسابقات بدلکاری همکاری کردم. بعد از آن هم در یک فیلم کوتاه اکشن پانزده دقیقه ای به اسم «پادگان رزم» حضور داشتم که تجربه خیلی خوبی بود.

از نوجوانی هم به سینما علاقه داشتید؛ مثلا این طوری که «فن» یک بازیگر باشید و عکسش را به در و دیوار اتاقتان بزنید؟

سهیلا: دیوار اتاق من پر بود از عکس های بروس لی و جکی چان و فیلم های رزمی.
الهه: البته این که می گوید اتاق من، منظورش اتاقمان هست (می خندد)؛ چون ما یک اتاق بیشتر نداشتیم. ما واقعا عاشق فیلم های رزمی بودیم و این قدر آن ها را دیدم که عاشق ووشو شدیم.

فیلم ایرانی هم می دیدید؟

سهیلا: فیلم های ایرانی زیادی را هم می دیدیم. البته سمیرم سینما نداشت و فیلم ها را کرایه می کردیم. بعد از ماجرای حضور در این فیلم فهمیدم که بچه های سینما چقدر زحمت می کشند و برای یک فیلم هشتاد دقیقه ای سه سال کار کرده اند. برای همین بعد از آن دیگر فیلم کپی ندیدیم تا به سینما کمک کنیم.

کدام بازیگر ایرانی را خیلی دوست داشتید و دارید؟


الهه: شهاب حسینی، مهتاب کرامتی و ترانه علیدوستی را خیلی دوست دارم.
سهیلا: همه بازیگرها برای من عزیز هستند اما علی صادقی را واقعا دوست دارم و تمام فیلم هایش را دنبال می کنم. مهتاب کرامتی هم بسیار خوب است و همچنین مهناز افشار.



بین ورزشکاران دوستان و آشنایان زیادی دارید و از زندگی آن ها باخبر هستید. دوست دارید مستند زندگی کدام یک از ورزشکاران ساخته شود؟

الهه: علی دایی. چون خیلی فوتبالیست داریم اما آقای دایی هم مردمی است، هم بیزینس من شده و از نظر مالی بسیار موفق است. شاید اصلا دوست دارم بدانم که چطور به این موفقیت مالی رسیده است، چون ما وقتی ورزش می کنیم به هیچ کار دیگری نمی رسیم اما علی دایی هم ورزش می کرد، هم درس می خواند و هم کار می کرد.
سهیلا: من خیلی دوست دارم مستندی درباره زندگی خانم های ورزشکار ساخته شود، چون دلم می خواهد دیده شوند.
الهه: بله، دقیقا چون اگر نگاه کنیم مدال جهانی برای زن های ورزشکار بسیار کم است و این از بی توجهی به بازیکن های خانم است. الان وقتی توجه ها به ما بالاتر رفته، ما هم سعی می کنیم تلاشمان را بیشتر کنیم تا قهرمان بمانیم.

هم تیمی های شما و بانوان ورزشکار وقتی فیلم زندگی شما را می بینند، چه واکنشی نشان می دهند؟ دوست دارند فیلم زندگی آن ها هم ساخته شود؟

الهه: بیشتر هم تیمی ها و ورزشکارها، وقتی فیلم ما را می بینند، باور نمی کنند که با این همه سختی ما سه تا بتوانیم با اتحاد کنار هم باشیم و در مسیری که داریم پیش برویم. ما از اول زندگیمان را ساختیم و این به نحوی انگیزه ای می شود برای مردم عادی و ورزشکاران.

حالا که وارد دنیای سینما هم شده اید، به نظرتان ورزشکارها بیشتر پول در می آورند یا بازیگرها؟

الهه: کار بازیگر ها خیلی سخت است اما همه در سینما پول خوب نمی گیرند، فقط سوپراستارها هستند که درآمد بالایی دارند. در ورزش هم بعضی از آقایان در برخی از رشته ها پول خوبی در می آورند. اما هر دو سخت هستند و نمی شود با هم مقایسه شوند.

اتفاقات بامزه ای که طی ساخت این فیلم افتاد، چه بود؟

الهه: هر وقت شهربانو در کنار ما بود، می خندیدیم، چون بسیار شوخ طبع و رک است و نبودنش خیلی اذیت کننده است.

شهربانو اولین قدم را در راه ووشو برداشت. اگر او به سمت این ورزش نمی رفت، فکر می کنید مسیر زندگیتان چطور پیش می رفت؟

سهیلا: هر مسیری شهربانو می رفت ما همان را دنبال می کردیم. وقتی بچه بودیم، شهربانو به ما می گفت این بروس لی که بازی می کند، من هستم که یک لباس مخصوص پوشیده ام. ما هم بچه بودیم و باور می کردیم.
الهه: شاید هم این طوری نمی شد، البته ما این قدر انگیزه داشتیم که از راهی که می خواستیم برویم، نمی ترسیدیم فقط موضوع این است که شهربانو استارت کار را زد.



برنامه ماه عسل خیلی در به شهرت رسیدن شما تاثیر داشت، فکر می کنید اگر این برنامه نبود، باز هم شما این قدر در میان مردم عادی دیده می شدید؟


الهه: دلیل اصلی که ما به ماه عسل رفتیم، این بود که فیلم صفر تا سکو در جشنواره سینما حقیقت دیده شد و جایزه گرفت. به همین دلیل آقای علیخانی از ما دعوت کرد. عوامل فیلم هم اجازه دادند که در برنامه شرکت کنیم، شاید اگر آن ها از ترس لو رفتن فیلم، اجازه نمی دادند ما به ماه عسل برویم اصلا این اتفاق ها نمی افتاد، البته فیلم با برنامه ماه عسل خیلی متفاوت بود، چون در ماه عسل ما فقط می نشینیم و درد دل می کنیم. اما نمی شود تاثیر ماه عسل در دیده شدن فیلم را نادیده گرفت.

خواهران منصوریان از حواشی شهرت می گویند

باید کنار مردم باشیم


خواهران منصوریان حالا دیگر در دورترین نقاط ایران هم شناخته شده هستند و در روزهای اوج شهرت خود به سر می برند. تجربه آن ها از شهرت هم مانند اتفاقات دیگری زندگی شان خواندنی است.

سهیلا بزن بهادر

الهه منصوریان درباره خواهر کوچکش می گوید: «سهیلا ذاتا خیلی آرام است اما اگر کسی به او زور بگوید یا بخواهد حرفی را به او تحمیل کند، حتما با مشت های او رو به رو می شود.» او همچنین برای روشن تر شدن این موضوع اضافه می کند: «البته این اتفاق معمولا فقط برای مردانی که در خیابان بخواهند او را اذیت کنند، می افتد و به خانم ها کاری ندارد.»

همه ما را می شناسند

سهیلا از روزهای بعد از شهرت کلی خاطره دارد که جالب ترینش به موقعی بر می گردد که هنگام رانندگی با یک راننده دچار چالش می شود: «روزی در خیابان مشغول رانندگی بودم با این که سعی می کنم همیشه راننده خوبی باشم و قواعد را رعایت کنم اما ماشینی پشت سر من مدام چراغ می داد و اصرار داشت که از من سبقت بگیرد. تمام تلاشم را کردم تا به او راه ندهم اما بالاخره به کنار من رسید، می خواستم به او اشاره کنم پیاده شود تا از خجالتش دربیایم اما ناگهان راننده با صدای بسیار مشتاق گفت: «وای خانم منصوریان می شود با شما عکس بگیر»؟» من هم خشم خودم را فرو دادم.»

خسارت دادم

الهه هم در خاطره ای تقریبا مشابه از تصادفی که در خیابان با ماشین یک خانواده داشته است یاد می کند و می گوید: «وقتی تصادف کردم مقصر آن خانواده بودند اما پلیس که آمد، من را شناخت و این باعث شد آن خانواده هم قیافه من را به یاد بیاورند، برای این که نشان بدهم مردمی هستم، خسارت را خودم پرداختم.» او در تکمیل حرف هایش می گوید: «مردم ایران خانواده ما هستند و ما باید همیشه در کنار آن ها باشیم.»

ورزشکار محبوب: علی دایی از ورزشکاران محبوب خواهران منصوریان است. آقای گل جهان بعد از دیدن ماه عسل که با حضور آن ها روی آنتن رفت در صفحه شخصی اش در اینستاگرام به این سه خواهر بابت همه سختی هایی که کشیدند و خودشان را به این جا رساندند، تبریک گفت.

الهه می گوید: «سحر در گفتن حرف های زندگی به ما خیلی کمک کرد، چون مدام می گفت این اتفاقات اصلا بد نیست، این ها همه زحمات و سختی هایی است که شما کشیده اید، بگذارید همه بدانند از کجا به مدال طلا رسیدید.»
خواهران منصوریان حالا آدم های مشهوری هستند که زندگیشان می تواند برای خیلی ها سرمشق باشد.
ارسال نظر