این دیوارنگاریهای نصیحتگر
نقاشی دیواری، یکی از هنرهای مهم شهری است که از انتهای سال گذشته بر دیوارهای اصفهان هم ظاهر شد. هنری که موازین تکنیکی و مفهومی خاص خود را دارد.
از شب عید بود که چشممان به یکباره به نقاشیهای دیواری گوشه و کنار شهر روشن شد. نقاشیهایی که تلاش میکردند مردم را نصیحت کرده و یا به شیوه خود با متون ادبی کهن آشنا کنند. اهدافی که به دلیل ضعفهای پرشمار اجرایی آنها چندان موثر به نظر نیامد.
محمدعلی خوشکام، هنرمند گرافیک که یکی از دیوارنگاریهای شهری اصفهان، متعلق به اوست، تأثیر کلی این نقاشیها بر روی مردم را مثبت ارزیابی میکند و معتقد است مجموع کار نوروز امسال شهرداری نسبت به نوروز سال گذشته خوبتر بود. او توضیح میدهد که سازمان زیباسازی شهرداری، خلق نقاشی دیواری با موضوعات داستانهای قرآنی، دوچرخهسواری، کتابخوانی و داستانهای کهن ایرانی را به هنرمندان سفارش داد، صد داستان انتخاب کرد و به هنرمندها اختیار داد داستانهای دیگری پیشنهاد دهند.
حال سؤال اینجاست که آیا شهرداری به دلیل داشتن بودجه و امکان مانور برای فعالیت فرهنگی، برای این کار سیاستگذاری هم میتواند کند؟ خوشکام دراینباره معتقد است: «نگاه شهرداری به فعالیتهای هنری شهر درست نیست. هنرمند اصفهانی به خاطر زندگی در این شهر، با سلایق و رعایتهای خاص ویژه شهر آشناست، اما هنرمندان برخلاف بقیه متخصصها جدی گرفته نمیشوند، این باعث میشود کسانی که حرف دارند، از اتفاقات هنری بزرگ شهر دور بیفتند، آنچه در این پروژه هم اتفاق افتاد و شهرداری از سه استاد دانشگاههای اصفهان نظرخواهی کرد، اما به نظرات کارشناسی آنها دقت نشد و شهرداری طبق نظر خود کار را جلو برد.»
بودجه این پروژه که حجم کار زیادی داشت، هم پایین بود، درنتیجه طبیعتاً هنرمندان حرفهای حاضر به همکاری با شهرداری نشدند و این نهاد شهری، با دانشجوها که نیروهای ارزان مشتاق با مهارت ناکافی هستند، همکاری کرد، اتفاقی که به گفته خوشکام منجر به خلق آثاری با سطح کیفی خوب تا ضعیف شد.
علی سجادیه، هنرمند گرافیست هم معتقد است مسئولان سازمان زیباسازی شهرداری، فراخوان ایده خلاق منتشر میکنند، اما هزینه این ایدهها را به هنرمندان نمیدهند. او میگوید: «در این پروژه هم مسابقهای بین دانشگاهها برای دیوارنگاری طراحی کردند، اما به هنرمندان که اغلب دانشجو بودند، دستمزد ندادند.»
مشکل دیگر، زمان محدودی بود که برای اجرای آثار در نظر گرفتهشده بود، خوشکام میگوید: «از زمان سفارش تا طراحی و اجرا، تنها یک ماه و خردهای فرصت داشتیم و آثار باید 20 روز قبل از عید اجرا میشد، درنتیجه آثار پرکار که نیاز به مهارت بیشتری داشت، اجرا نشد و اتودها به سمت خلاصهسازی رفت.» او از کیفیت اجرای کار خودش هم راضی نیست و معتقد است برای طراحی و اجرای اثری که قرار است دو سال روی دیوار بماند، باید دو ماه وقت داشته باشد.
گرچه امکان گوش دادن به فایل صوتی داستانهای کهن از طریق بارکد کنار نقاشیهای دیواری وجود دارد، اما سؤال اینجاست که آیا دیوارنگاری، رسانه مناسبی برای نصیحت کردن است؟ سجادیه معتقد است: «دوره پند و اندرز گذشته و اصلاً کسی این نصیحتها را نمیخواند که در ذهنش بماند و نهادینه شود.»
رویکرد سنتی شهرداری به این هنر، مسئله دیگری است که در این میان، قابلتوجه است. خوشکام معتقد است نقاشی دیواری باید روایت تصویری داشته باشد و ازلحاظ ریتم و جایگاه دیوار قوی باشد، نه اینکه الزاماً بر مبنای یک متن کهن باشد. ازنظر سجادیه هم «اگر هدفمان زنده کردن خاطره قومی و استفاده از ادبیات کهن است، باید اجراها قوی باشد که نمونه آن اجرای داستانهای شاهنامه توسط محمدرضا فرزانه بر دیوارهای تهران است، هنرمندی که نتوانست به فعالیتش در اصفهان ادامه دهد.» او درباره سود بردن از شیوههای سنتی نقاشی مثل مینیاتور در دیوارنگاری هم میگوید: «حتی اگر اعتقاد نداشته باشیم دوران مینیاتور گذشته، استفاده از این سبک نقاشی، مشروط به حرفهای بودن آثار است. نگاه جدیدی هم میشود به مینیاتور داشت که مینیاتورهای به سبک خاص مرتضی ممیز، از این نمونه است.»
نقاشی دیواری ازلحاظ تکنیکی هم الزاماتی دارد، یکی از این الزامات، وابستگی این رسانه هنری به منظر بیننده آن است. خوشکام توضیح میدهد: «در اتوبانها، طراحی نقاشی دیواری باید با توجه بهسرعت ماشینها، کمجزئیات و با ریتم بالا و حرکت باشد. دیوارهای خیابانها هم دووجهی است و باید منظر پیاده و سواره را در آن در نظر گرفت.» نکتهای که در این پروژه به آن دقت نشده و گاه بر روی یک دیوار بزرگ، چند طرح مختلف اجراشده بود، درحالیکه اگر از پیش معلوم بود قرار است روی هر دیواری چه طرحی اجرا شود، براساس کشیدگی دیوارها، طرحها زده میشد.
هنرمندانی که این دیوارنگاریها را اجرا میکردند، خبر نداشتند آثارشان قرار است بر روی چه دیواری اجرا شود تا بتوانند براساس محدودیتهای آن محل، اتود بزند و این شهرداری بود که انتخاب کرد هر طرحی را روی کدام دیوار اجرا کند. اتفاقی که باعث به هم خوردن تناسب اندازه طرحها با دیوارها شد. به ریتم هم در این نقاشیهای دیواری توجه نشده بود.
سؤالی که در صدر همه این سؤالات مطرح است، این است که شهرداری تا چه حد حق دارد مدام شهروندان را مورد پیامهای اخلاقی قرار دهد. سجادیه میگوید: «مشکل شهرداری این است که از بالا مفاهیم را تعیین میکند و نظر مردم برایش مهم نیست.» او گرافیتی را گرایش معاصر نقاشی دیواری میداند، هنری خودجوش و جدید که فارغ از رویکردهای سنتی و ایدئولوژیک، دردهای جامعه بشری و مسائل اجتماعی را بیان و برونریزی میکند. هنری که ازنظر سجادیه میتواند توسط نهادهای شهری هدایت شود.
او میگوید: «اگر شهرداری اصفهان به گرافیتیهای خودجوش شهروندان جهت میداد، اوضاع بهتر میشد. در شرایط فعلی، ظاهرا فشار جریانهای سنتگرای اصفهان، مانع از خلق گرافیتی میشود، این هنر غیرقانونی است و هنرمندان آن جریمه میشوند.» او بنکسی، هنرمند بریتانیایی شاخص این رشته را مثال میزند که ابتدا خودجوش، مشکلات جامعه خودش را به تصویر میکشید و حالا دیگر شهرداری بریستول به او سفارش کار میدهد.
سجادیه، گرافیتی را راهی برای برونریزی شهروندان میداند و به دیوارنوشتههای دستشوییهای شهر اشاره میکند که عقدههای سرکوبشده جنسی، رفتاری، تربیتی، فرهنگی، قومی و ملیتی را نشان میدهد. ازنظر او، حضور یک جامعهشناس یا روانشناس در کنار تیم شهرداری میتواند به آشکار شدن اهمیت گرافیتی نزد آنها کمک کند.