از انتظار برای بچهدار شدن تا واگذاری بچه بهدلیل بیپولی!
زوجهای جوان بسیاری وجود دارند که تمام آرزویشان داشتن یک بچه است، ولی به دلایل مختلفی قادر به بچه دار شدن نیستند.
زوجهای جوان بسیاری وجود دارند که تمام آرزویشان داشتن یک بچه است، ولی به دلایل مختلفی قادر به بچه دار شدن نیستند.
به گزارش تسنیم، زوجهای جوان بسیاری وجود دارند که تمام آرزویشان داشتن یک بچه است، ولی به دلایل مختلفی قادر به بچه دار شدن نیستند. بسیاری از این زوجین که به علت بیماری یا نازایی نتوانسته اند حس پدر یا مادر شدن را تجربه کنند به مراکز درمانی و پزشکان زیادی مراجعه کرده اند، اما با وجود گذراندن مراحل درمان همچنان نتوانسته اند صاحب فرزندی شوند. از طرفی قوانین و مراحل طاقت فرسای زیادی برای به عهده گرفتن سرپرستی کودکان بهزیستی وجود دارد؛ و همین مسئله باعث می شود تا زوجهایی که توانایی بچه دار شدن ندارند، نتوانند حضانت این کودکان را به عهده بگیرند.
در این میان هستند زنانی که تا چند ماه آینده قرار است کودکی را به دنیا بیاورند، ولی غصه اینکه از پس هزینههای آن بر نمیآیند تمام وجودشان را فراگرفته است. زیرا که دخل و خرج زندگی شان با همدیگر همخوانی ندارد. آنها با خود میگویند شاید با خوردن نان خالی بتوانیم کنار بیاییم یا حتی شب با شکم گرسنه بخوابیم، اما مگر بچه این چیزها را میفهمد؟ مگر او طاقت گرسنگی و شرایط سخت را دارد؟ در ادامه گفتگویی تلخ با خانمی که 7 ماهه باردار است و به دلیل مشکلات شدید مالی میخواهد کودکش را به خانوادهای مطمئن واگذار کند و خانمی که اوضاع مالی بسیار خوبی دارد، ولی بچه دار نمیشود و حالا میخواهد حضانت این بچه را به عهده بگیرد را میخوانید:
حتی خرج زایمان را ندارم
زهرا؛ خانمی 28 ساله است که یک بچه 6 ساله دارد. حالا او 7 ماهه باردار است. او به خبرنگار «فردا» میگوید: «قصد نداشتیم بچهدار شویم، ولی ناخواسته این اتفاق افتاد. خیلی تلاش کردم که بچه را بندازم. قرص خوردم، از پلهها بالا و پایین رفتم. کپسول گاز سنگین بلند کردم. ولی بچه نیوفتاد و سالم ماند؛ و وقتی به یک مرحله رسید که دیگه انداختن بچه گناه محسوب میشد همسرم من را از این کار منصرف کرد.»
او ادامه میدهد: «حالا دنبال خانوادهای میگردم که بتواند از بچه من به خوبی نگهداری کند و او را خوشبخت کند. زیرا که در قبال او احساس مسئولیت میکنم.»
زهرا در پاسخ به این سوال که چرا اگر احساس مسئولیت میکنی او را پیش خودت نگه نمیداری؟ میگوید: «وقتی میدانم پیش من سیاه بخت میشود چرا این کار را کنم؟ من حتی خرج زایمان را هم ندارم که بدهم. از طرفی بخاطر شرایط بارداری نتوانستم دیگر سرکار بروم و کارم را از دست دادم. حالا اگر قرار باشد از بچه مراقبت کنم نمیتوانم کمک خرج خانه باشم. همینطوری زندگیمان به سختی میگذرد و کلی بدهکار شدیم. اگر بخواهم سرکار نروم دیگر نمیتوانم شکم بچه اولیم را سیر کنم.»
نمیخواهم بعد از به دنیا آمدن بچه حتی او را ببینم، تا یک وقت وابسته نشوم!
این خانم 28 ساله در پاسخ به این سوال که چطور میشود از لحاظ قانونی حضانت این بچه را به یک نفر دیگر بسپارد وقتی که قرار است خودش بچه را به دنیا میآورد، میگوید: «با بیمارستانی که قرار است در آن زایمان کنم هماهنگ کرده ام. یک مبلغ جزیی به آنها میدهم و مدارک مادر جدید را در مدارک بچه ثبت میکنند. بعد هم میتوانند برای گرفتن شناسنامه بچه اقدام کنند.»
زهرا در ادامه بغض میکند و میگوید: «یک خواهشی از مسئولان بیمارستان کردم آن هم این بود که به هیچ وجه بعد از به دنیا آمدن بچه، او را به من نشان ندهند. دلم نمیخواهد وابستگی و دلبستگی به او پیدا کنم.»
این خانم راجع به اینکه چطور تا امروز که 7 ماه از بارداری اش میگذرد به بچه وابسته نشده، میگوید: «مدام با خودم میگویم این بچه تو نیست و قرار است در خانواده بهتری برود و خوشبخت شود. از خدا میخواهم بهترین تقدیر را برایش رقم بزند.»
زهرا در پایان راجع به اینکه چرا بچه اش را به بهزیستی نمیدهد تا از آن مراقبت کنند، میگوید: «دلم نمیخواهد بچه ام پرورشگاهی باشد. هر چه باشد زندگی در یک خانواده مطمئن بهتر از بهزیستی است و من نمیتوانم اعتماد کنم.»
روزها و شبهای زیادی بخاطر بچه دار نشدن گریه کردم
شبنم، خانمی 33 ساله است که پنج سال از ازدواجش میگذرد، ولی نتوانسته بچه دار شود. او در این رابطه به خبرنگار «فردا» میگوید: «مشکل و بیماری از من است که نمیتوانم بچه دار شوم، دیگر دارم ناراحتی اعصاب میگیرم. هر چقدر دوا و درمان کردیم نشد که نشد. همسرم و خانواده اش هوای من را دارند و میگویند اشکال ندارد، ولی خب مگر میشود؟ بالاخره یک روز دلشان هوای بچه میکند. بخاطر همین قرار شد از بهزیستی یک بچهای را به سرپرستی بگیریم، اما با قوانین سرسختانه این سازمان پشیمان شدیم به علاوه اینکه باید مدتها در انتظار بمانیم و البته نمیتوانیم بچه را خودمان انتخاب کنیم.»
شبنم در رابطه اینکه این خانم باردار را از کجا پیدا کرده و با او آشنا شده، میگوید: «در یکی از گروههای تلگرامی که بیش از 2 هزار عضو دارد پیام این خانم را دیدم که میگفت به دنبال یک خانواده مطمئن برای حضانت بچه اش میگردد و آنقدر شرایط مالی اش نامساعد است که حتی پول زایمان را ندارد. با او تماس گرفتم و با هم آشنا شدیم.»
این خانم در پاسخ به این سوال که اگر بعد از ورود بچه به خانواده شان مشکل نازایی اش حل شد و بچه دار شد چه میکند؟ میگوید: «اگر اینطور شود خب ما دو بچه داریم و حتما از پاقدم خوب بچه اولمان بوده که من توانسته ام بچهای را به دنیا بیاورم. قطعا هر دویشان را به یک اندازه دوست خواهم داشت.»
او ادامه میدهد: «شما نمیدانید من چه روزها و شبهایی گریه کردم. سال هاست منتظر بچه بودیم. دلم بی نهایت بچه میخواهد. مطمئن باشید از او به خوبی مراقبت میکنم.»
چه باید کرد؟
متاسفانه فقر و آسیبهای اجتماعی دلایلی است که باعث میشود مادران زیادی، کودک خود را از آغوششان جدا کنند و سرپرستی او را به خانواده دیگر یا حتی بهزیستی واگذار کنند.
اما کاش، فقر ریشه کن میشد و برای رفع آسیبهای اجتماعی از سوی مسئولان اقدامات جدیتر و موثرتری صورت میگرفت. شاید آن وقت هر کودکی زیر سایه پدر و مادر خودش بزرگ میشد و آمار کودکان بهزیستی در کشور نیز به شدت کاهش پیدا میکرد.
کاهش، هیچ بچهای در پرورشگاه در حسرت خانواده و هیچ خانوادهای در حسرت بچه دار شدن نمیماند.
امید است تا شاهد روزی باشیم که هیچ مادری بخاطر بی پولی از کودکش جدا نشود و هیچ زن و مردی در حسرت بچه نباشد.