55 روز اسارت در مخفیگاه مخوف

دو پسر نوجوان که به بهانه کار در ترکیه در دام قاچاقچی انسان گرفتار شده بودند، بعداز آزادی به تشریح 55 روز اسارت در مخفیگاه قاچاقچیان انسان پرداختند.

دو پسر نوجوان که به بهانه کار در ترکیه در دام قاچاقچی انسان گرفتار شده بودند، بعداز آزادی به تشریح 55 روز اسارت در مخفیگاه قاچاقچیان انسان پرداختند.

با دستور قاضی رضوانی، بازپرس شعبه هشتم دادسرای جنایی تهران، تحقیقات پلیسی ادامه پیدا کرد تا این‌که چند روز پیش آنها نجات یافتند و 24 ساعت بعد از مرزهوایی به ایران منتقل و تحویل خانواده‌هایشان شدند.

دیروز امیرحسین 15 ساله و محمد امین 13 ساله به شعبه هشتم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شدند و به قاضی پرونده گفتند: فکر می‌کردیم مرد افغان می‌خواهد ما را برای کار به ترکیه ببرد اما وقتی به آنجا رسیدیم، متوجه شدیم او قصد اخاذی از خانواده‌هایمان را دارد و 55 روز مارا در سوله‌ای در اطراف شهر وان ترکیه به گروگان گرفت. آنها بعد از 55 روز ما را به مردی فروختند تا برایش کار کنیم که در مسیر انتقال به استانبول با کمک چند مسافر افغان دیگر توانستیم فرار کنیم. بعد از فرار به سفارت ایران رفتیم و به تهران منتقل شدیم. با توجه به گفته‌های این دو نوجوان، تحقیقات برای دستگیری احمد ـ قاچاقچی انسان ـ و همدستان فراری وی ادامه دارد.

دو پسر نوجوان همچنان با کابوس روزهای سخت، زندگی می‌کنند و وحشت را می‌توان در چشمان آنها دید.


بعد از تحقیقات در دادسرا فرصتی دست داد تا گفت‌وگویی با آنها داشته باشیم که در ادامه می‌خوانید.

امیرحسین چطوردر دام مرد آدم‌ربا گرفتار شدی؟

من و محمد امین با هم در یک مدرسه درس می‌خواندیم .پسری افغان به نام «مجی» با من همکلاس بود. او درباره سفر به خارج و درآمد خوب در آنجا آن‌قدر با من حرف زد که فریبش را خورده و شش ماه پیش با مرد افغان به‌نام احمد آشنا شدم.او می‌گفت می‌تواند برایمان در خیاطی، کارگاه و رستوران کار پیدا کند و با درآمد خوب کار کنیم و برای خانواده‌هایمان پول بفرستیم. آن روز لباس هایمان را پوشیدیم و بدون برداشتن مدارک به محله دیگری رفتیم. راننده سمندی سراغمان آمد. ما را به ارومیه بردند و در آنجا دست و پا و چشمانمان را بستند. ما را در خانه‌ای یک شبانه‌روز زندانی کردند. چند تبعه افغان به صورت مسلحانه نگهبانی می‌دادند.

چطور به ترکیه منتقل شدید؟

از راه کوهستان ما را با خود بردند. کفش‌هایمان را در آوردند، به ما دمپایی دادند و روی برف راه می‌رفتیم. ما را به سمت مرز بازرگان برده تا به سمت «وان ترکیه» ببرند. 64 ساعت در راه بودیم تا به مقصد برسیم . آنها مسلح بودندو تهدید می‌کردند اگر تصمیم به فرار بگیریم ما را خواهندکشت. بعد ما را به سوله‌ای در بیابان‌های وان منتقل کردند.

55 روز اسارت چطور گذشت؟

من و دوستم را در اتاقی انداختند. آنجا ساختمان قدیمی بود که صدها نوجوان و جوان پسر و دختر در آن مکان بودند. اکثر آنها اهل افغانستان، هند، پاکستان و... بودند. تعداد دختران بیشتر بود. آدم‌رباها هر روز بیش از 50 نفر را به آنجا می‌آوردند و بعد از چند روز تعدادی را از آنجا خارج کرده و با خود می‌بردند. ما را در شرایط بد بهداشتی نگه می‌داشتند و کتک‌مان می‌زدند. دست و پایمان را بسته بودند. در روز یک وعده به ما غذا می‌دادند که آن هم تکه‌ای نان و یک لیوان آب بود. سه روز درمیان حق استفاده از سرویس بهداشتی را داشتیم. فکر نمی‌کردیم زنده بمانیم. آنها من و دوستم را 400 هزار لیر به فردی فروخته بودند و می‌خواستند به استانبول ببرند. از آنها شنیدم که کسی که ما را خریده می‌خواهد از اعضای بدنمان استفاده کند.

محمدامین چند نفر محافظتان بودند؟

فکر می‌کنم 20 نفری می‌شدند و همه سلاح کلت و کلاشینکف داشتند. اگر اعتراض می‌کردیم کتک می‌خوردیم.

چطور نجات یافتید؟

ما دو نفر را سوار خودروی ون کردند و به پایانه آنکارا بردند تا به استانبول ببرند. ما را در پایانه آنکارا پیاده کردند تا سوار خودروی دیگر کنند. سه کارگر افغان را دیدم که می‌خواستند سوار اتوبوس شوند، فریاد زدیم و کمک خواستیم آنها نجاتمان دادند. راننده فرارکرد. آنها ما را به سفارتخانه ایران بردند. بعد ماجرای ربودن و حضور افرادی در آن سوله را خبر دادیم. زمانی که ماموران به آنجا رفتند معلوم شد احمد شیشه را شکسته و از طبقه چهارم فرارکرده است.


منبع: روزنامه جام جم
ارسال نظر