خطر پوپولیسم برای نظم جهانی

مشخصه اصلی رهبران پوپولیست، سخنرانی‌های عوام‌فریبانه و تبلیغاتی است که اکثراً هم پوچ هستند. این رهبران پوپولیست معمولاً تندرو هستند و رفتار و ایده‌هایی اغراق‌گونه دارند. آنها سعی دارند تا جامعه را به دو گروه نخبه‌های فاسد و مردم پاک تقسیم کنند.

زمانی که دیوار برلین فروریخت همه جهان تصور کردند با شکست کمونیسم ، لیبرال دموکراسی در جهان بی‌رقیب و شکست‌ناپذیر شد. آن زمان کسی تصور نمی‌کرد که روزی پدیده‌ای به نام پوپولیسم نه‌تنها لیبرال دموکراسی بلکه نظم جهانی را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد. در جهان بخصوص آمریکای شمالی و اروپا موجی از رهبران و حرکت‌های پوپولیستی به پا خواسته است. پیروزی رفراندوم برگزیت ، پیروزی ترامپ در انتخابات 2016 آمریکا، پیروزی حزب افراطی «آنو» در انتخابات پارلمانی 2017 در کشور چک، انتخاب ویکتور اوربان به‌عنوان نخست‌وزیر مجارستان، پیروزی احزاب راست افراطی جنبش پنج ستاره و لیگ در انتخابات ایتالیا و انتخاب رودریگو دوترته به‌عنوان رئیس‌جمهور فیلیپین در سال 2016، تنها نمونه‌هایی از پیروزی‌های پوپولیست‌ها در جهان هستند.
پوپولیست‌ها چه می‌گویند؟
در غرب پوپولیست‌ها همان راست‌های افراطی هستند که با شعارهای مردمی و عوام‌فریب به قدرت رسیده‌اند. پوپولیسم جریانی ضدنخبه‌گرا است که به دنبال مطالبات عامه مردم است و ظهور این پدیده ریشه در مشکلات جوامع دارد. مشخصه اصلی رهبران پوپولیست سخنرانی‌های عوام‌فریبانه و تبلیغاتی است که اکثراً هم پوچ هستند. این رهبران پوپولیست اکثراً تندرو هستند و رفتار و ایده‌هایی اغراق‌گونه دارند. آنها سعی دارند تا جامعه را به دو گروه نخبه‌های فاسد و مردم پاک تقسیم کنند. آنها حتی این دوقطبی‌سازی را در روابط خود با سایر کشورها هم سرایت می‌دهند و از دید آنها جهان به دو اردوگاه کشورهای دوست و دشمن تقسیم می‌شود. برعکس پلورالیسم که مبتنی است بر نظرات و عقاید گروه‌های مختلف ، پوپولیسم تکیه بر نظرات یک گروه دارد که خودشان آن را « مردم» می‌نامند. آنها در نظر نمی‌گیرند که آن دسته از مردم که به آنها رأی نداده و به آنها پشت کرده‌اند هم باید حق و نظرشان محترم شمرده شود . پوپولیست‌ها به اتخاذ سیاست‌هایی شهرت دارند که عوام‌پسند اما ناکارآمد است. آنها از ابزار تهییج و افترا استفاده می‌کنند و از نارضایتی ملت که به دنبال مقصری برای مشکلات موجود هستند سو استفاده کرده و کاسه و کوزه‌ها را بر سر دیگران می‌شکنند.پوپولیست‌ها مسائل را بزرگ‌نمایی می‌کنند و تهدیدهایی را برای ایجاد ترس در دل مردم مطرح و راه رهایی از این تهدیدها را خودشان معرفی می‌کنند.آنها به‌جای بررسی علمی و کارشناسی مشکلات از روش‌های ساده‌سازی شده و عوام‌پسند استفاده می‌کنند و از آنجایی که حرف‌هایی که می‌زنند خوراک رسانه‌ای بسیار خوبی است از جانب رسانه‌ها هم شعارهای آنها پوشش داده می‌شود.
زمینه‌های ظهور پوپولیسم
زمینه‌های رشد پوپولیسم را می‌توان در این عوامل جستجو کرد:
1- عامل اقتصادی: رشد روزافزون بیکاری و فقر و همچنین شکاف طبقاتی و نابرابری در غرب که ریشه در تکنولوژی اتوماتیک و جهانی‌شدن اقتصاد دارد عده زیادی را از رهبران موجود سیاسی دل‌زده و آنها را به‌سوی رهبرانی با شعارهای افسانه‌ای و غیرواقع‌بینانه که مدعی نجات آنها هستند سوق داده است. در واقع مردم تا زمانی به رهبران اعتماد دارند که رفاه و منافعشان تأمین شود که اگر چنین نشود دلیلی برای ادامه حمایت از آنها نخواهند یافت و رو به‌سوی رهبرانی دیگر می‌گذارند. با رشد روزافزون برخی از کشورها مانند چین و روانه شدن محصولات آنها به کشورهای غربی ، کالاهای ارزان جایگزین کالاهای گران‌قیمت تولیدی خود آنها شد و به‌این‌ترتیب کارخانه‌ها و کشاورزان آنها یکی پس از دیگری مجبور به ترک صحنه رقابت و این موجب موجی از بیکاری در این کشورها شد. جمعیت بیکار روستایی و کارگر به‌سوی شهرهای بزرگ سرازیر شدند و به‌این‌ترتیب نظم اجتماعی و فرهنگی این جوامع دستخوش دگرگونی و هرج‌ومرج شد. این مسئله به سوخت موشک پوپولیست‌ها برای پرتاب شدن تبدیل شد.
2- عامل فرهنگی: ایالات متحده و قاره اروپا موفق به حل معضل هجوم مهاجران به کشورهایشان نشده‌اند. سیل مهاجران به‌سوی غرب بخصوص از جانب کشورهای فقیر باعث تغییر ساختار جمعیتی کشورهای غربی شده است.نه‌تنها این مهاجران با ورودشان به غرب، رقیب ساکنان اصلی برای کسب مشاغل می‌شوند بلکه این تازه‌واردان فرهنگ، زبان، شیوه زندگی و مذاهبی متفاوت از مردم کشورهای میزبان دارند و این به‌مرور منجر به کمرنگ شدن ارزش‌ها و هنجارهای سنتی کشور میزبان می‌شود . این مسئله منجر به واکنش افرادی می‌شود که از این تغییرات سریع فرهنگی ناراضی هستند. فرید زکریا در این باره می‌گوید: «در سال 2015، 250میلیون مهاجر بین‌المللی و 65میلیون آواره در سرتاسر جهان دیده شد. اروپا با 76 میلیون نفر بزرگ‌ترین سهم را دریافت کرد، سهمی که اضطراب‌ها را نیز در این قاره افزایش داد ». بررسی‌ها نشان می‌دهد که عنصر «مهاجرت» نقش تعیین‌کننده‌ای در نتیجه رفراندوم برگزیت ، و بر سر کار آمدن احزاب راست افراطی در انتخابات‌های مختلف در اروپا و همچنین انتخابات 2016 ریاست جمهوری آمریکا داشته است.
تمایل افراد به پیدا کردن یک راه‌حل ساده برای این نگرانی‌ها باعث می‌شود آنها جذب شخصیت‌های قوی و کاریزماتیک شوند . از طرف دیگر ظهور ارزش‌های جدید برابری‌طلبانه و ضدجنسیتی و نژادی باعث رنجش نسل‌های قدیمی شده چرا که مخالف ارزش‌های مترقیانه جدید و از تغییر هنجارهای سنتی جامعه خشمگین و همین عده به حامیان بالقوه پوپولیسم تبدیل شدند .
3- عامل امنیتی: با افزایش مهاجرت به کشورهای غربی نه‌تنها فرهنگ آنها در معرض تغییر و دگرگونی قرار گرفته بلکه همزمان با ظهور داعش تعداد حملات تروریستی در این کشورها بیشتر شد. شهروندان نیز که نسبت به امنیت خود و خانواده‌هایشان حساس هستند ترجیح می‌دهند تا به سیاستمدارانی رو کنند که روند ورود مهاجران و پناه‌جویان به کشورهایشان را کاهش یا متوقف کند. از سال 1965 که قانون سختگیرانه مهاجرت به آمریکا اصلاح شد و قوانین برای ورود مهاجران به این کشور آسانگیرتر شد موجی از مهاجرت به این کشور آغاز شد به‌نحوی‌که در سال 2015 ، نسل اول مهاجران به این کشور بیش از 14 درصد جمعیت این کشور را تشکیل می‌دادند. درست به همین دلیل است که اینک مردم آمریکا به دنبال راهی خلاف جهت راهی که در سال 1965 پیمودند هستند.
چرا آمدن پوپولیست‌ها خطرناک است؟
رشد جنبش‌ها و رهبران پوپولیستی در برخی کشورها علاوه بر اینکه این کشورها را چندین سال عقب خواهد انداخت، مشکلاتی جهانی را به همراه دارد . اندیشه‌های تند پوپولیستی مخالف حقوق بشر است، چرا که پوپولیست‌ها به‌شدت با ورود مهاجران به کشورهایشان مخالف و به دنبال راه‌هایی برای بستن مرزها به روی آنها هستند. پوپولیست‌ها به ترس و رعب نسبت به مهاجران بخصوص پناه‌جویان مسلمان دامن می‌زنند و نه‌تنها به دنبال محدودیت ورود این پناهندگان به کشورهای خود هستند بلکه با جوسازی منجر به افزایش بدبینی‌ها نسبت به مهاجران ساکن در کشورهای خود می‌شوند. در همین زمینه کنت روث دیده‌بان حقوق بشر سازمان ملل تأکید کرده است : اینک در جهان برخی از رهبرانی بر سر کار هستند یا در حال به دست آوردن قدرت هستند که به بهانه اشتغال، اجتناب از تغییر فرهنگی و پیشگیری از حملات تروریستی، حقوق بشر را نادیده می‌انگارند.آنها پناهندگان ، مهاجران و اقلیت‌ها را در این راه قربانی می‌کنند. واقعیت بسیار دردناک است که بومی‌گرایی، بیگانه‌هراسی ، نژادپرستی و اسلام‌هراسی توسط آنها در حال گسترش است.
پوپولیست‌هایی مانند ترامپ اندیشه‌های نژادپرستانه و جنسیت‌گرا دارند و با برسر کارآمدن آنها، ثمراتِ تلاش چندین قرن برای از بین بردن تبعیض‌های جنسیتی و نژادی نابود و حقوق زنان و سیاه‌پوستان پایمال می‌شود . پوپولیسم منکر وجود اندیشه‌ها و منافع مختلف بین مردم است و به نحوی مشروعیتِ مخالفان سیاسی را منکر می‌شود. آنها در حالی خود را صدای مردم می‌دانند که به این نکته توجه نمی‌کنند که مردم هم عقاید و منافع یکسان ندارند، پس بعد از اینکه با تقسیم جامعه به دوگروه آن را دوقطبی می‌کنند با دست رد زدن به سینه مخالفان سعی در خاموش کردن صدای آنها کرده و در واقع جامعه‌ای تک‌قطبی را ایجاد می‌کنند. تأثیر منفی دیگری که رشد این‌گونه رهبران در جهان دارد ایجاد مانع بر سر راه اقتصاد جهانی است. پوپولیست‌ها از آنجا که ریشه مشکلات اقتصادی را در تجارت و اقتصاد آزاد می‌دانند موانعی بر سر راه این پدیده ایجاد می‌کنند و باعث ناامنی سرمایه‌گذاری در کشور خودشان شده و به‌این‌ترتیب اقتصاد کشورشان را به عقب هدایت می‌کنند . همان‌طور که گفته شد آنها با تقسیم جامعه به دو گروه نخبگان فاسد و مردم پاک باعث دوقطبی شدن و بروز شکاف در جامعه می‌شوند و همچنین در روابط بین‌الملل نیز با سیاه‌وسفید دیدن کشورها، دست به اقدامات تند و غیرواقع‌بینانه می‌زنند. درست به همین دلیل ریچارد هوفسداتر مورخ آمریکایی پوپولیسم را «سیاست به سبک پارانوئید » می‌خواند.
پوپولیست‌ها سعی در زنده کردن ناسیونالیسم افراطی دارند درست به همین دلیل ترامپ با شعار بازگرداندن شکوه به آمریکا احساسات وطن‌پرستانه آمریکایی‌ها را تحریک کرد. نحوه عمل پوپولیست‌ها در غرب به‌گونه‌ای است که غرب به‌صورت موزائیکی از کشورها درمی‌آید و وحدت آنها در بسیاری از موارد به اختلاف مبدل می‌شود درست مانند آنچه در مورد برجام بین کشورهای اروپایی و آمریکا رخ داده است و یا آنچه در مورد برگزیت رخ داد. آنها در پی پررنگ کردن خط و مرزها هستند بدون توجه به اینکه کمرنگ کردن این خط و مرزها برای جلوگیری از منازعات بیهوده و درگیری و جنگ‌ها بوده است. نظم لیبرال موجود متکی است بر سازمان‌هایی مانند سازمان ملل، پیمان آتلانتیک شمالی ، سازمان تجارت جهانی ، اتحادیه اروپا و ... که این سازمان‌ها همکاری، صلح و تجارت بین‌المللی را تسهیل می‌کند؛ اما بی‌اعتنایی به این سازمان‌ها و پیمان‌ها و خارج شدن از آنها یا به‌کلی نادیده گرفتن آنها ویژگی پوپولیست‌هایی است که اینک در غرب مشغول به کار هستند، نمونه‌هایی از این رفتار را در خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، بی‌توجهی آمریکا به ناتو و برجام را شاهد هستیم.
آینده نظم لیبرال جهانی تا حد زیادی بستگی به جهت‌گیری‌های پوپولیست‌های آمریکایی دارد. چرا که به‌هرحال آمریکا سرمهندس و نگهبان این نظم جهانی در طی 70 سال گذشته بوده است.اگر آمریکا دست از حمایت خود از نظم جهانی بردارد، این نظم کارایی خود را از دست می‌دهد.عقب‌نشینی آمریکا از نظم موجود موجب پخش شدن قدرت در سرتاسر جهان از شرق تا غرب می‌شود و در این مسیر حرکت جهان به‌سوی گردوغبار اتمی تسریع می‌شود.
جمع‌بندی
با گسترش پدیده پوپولیسم نه‌تنها دموکراسی بلکه نظم جهان دستخوش تغییر و تحولاتی است که نه‌تنها خوشایند نیست بلکه می‌تواند بسیار خطرناک باشد. مهم‌ترین و فراگیرترین تأثیری که پوپولیسم از خود به‌جای می‌گذارد تضعیف نظم لیبرال جهانی است. چرا که حقوق بین‌الملل توسط سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل مورد حمایت قرار می‌گیرد.ابتکارات این سازمان است که کشورهای خاطی را وادار به رعایت قوانین می‌کند. به‌واسطه رعایت این قوانین است که نظم موجود جهانی پابرجاست و مجموعه کشورها قادرند با هم به همکاری و بر سر موضوعات مختلف به توافق و تفاهم دست پیدا کنند و به‌این‌ترتیب ضامن تداوم صلح و امنیت جهانی شوند.اما پوپولیست‌ها برخلاف این روند در حال حرکت هستند.اگر برخی از کشورهای قدرتمند مانند آمریکا تصمیم بگیرند خارج و ورای حقوق و قوانین بین‌الملل گام بردارند ، درگیری‌ها آغاز و به‌این‌ترتیب بودجه‌های نظامی کشورها افزایش پیدا خواهد کرد و در آن زمان هیچ کشوری خود را موظف به رعایت قواعد بین‌المللی ندانسته و برای تأمین امنیت خود چه بسا به‌سوی سلاح‌های اتمی هم کشیده شود. در چنین شرایطی باید منتظر نتایجی فجیع و ویرانگر بود.
برای دفع این خطر دولت‌ها باید سعی کنند عناصر دموکراسی همچون آزادی مطبوعات و رسانه‌ها و همچنین حاکمیت قانون را مستحکم‌تر کنند تا فضا برای برسرکار آمدن پوپولیست‌هایی که با نام خواست مردم سعی در قرار گرفتن در ورای قانون را دارند ببندند. در عین حال غرب باید با انجام یک سری اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بر مشکلات ناشی از مهاجرت و اقتصاد جهانی فائق آید تا وازدگی از لیبرال دموکراسی در بین مردم از بین برود. رهبران باید سعی کنند تا توجه بیشتری به خواسته‌های عموم مردم داشته باشند، خواسته‌هایی مانند کنترل مرزها و مهاجرت و همچنین توجه به حاکمیت ملی اگر بیشتر مورد توجه قرار گیرند مردم لاجرم رو به‌سوی رهبری اقتدارگرا که داعیه حمایت از رأی و خواسته مردم را دارد ولی در نهایت هرآنچه خود می‌خواهد را انجام می‌دهد، نمی‌گذارند. یکی از شعارهایی که ترامپ توانست به‌واسطه آن رأی مردم آمریکا را جذب کند وعده ساخت دیوار بزرگ بین آمریکا و مکزیک بود که هم مقوم حاکمیت ملی کشور و هم کنترل‌کننده ورود مهاجران به این کشور بود. دولت‌های غربی باید بیشتر به حقوق بشر توجه کنند و در عین حال باید به‌گونه‌ای عمل کنند که مردم به این نتیجه برسند که دولت‌ها خودشان در حال رصد خودشان هستند و فسادی در دستگاه اداری و سیاسی کشورها راه ندارد. چنین برخوردی می‌تواند جلوی بر سر کار آمدن افرادی با شعارهای مبارزه با فساد را بگیرد. اینک مردم به دنبال سیاست‌هایی هستند که زندگی آنها را بهتر کند. فارغ از خدمت یا خیانت به لیبرال دموکراسی، آنها به این می‌اندیشند که مردم نیستند که در خدمت ایدئولوژی‌ها هستند بلکه این ایدئولوژی‌ها هستند که باید در خدمت آنها و در راستای بهبود زندگیشان باشند.
منبع: شبکه مطالعات سیاستگذاری عمومی
نویسنده: آرین پورقدیری

ارسال نظر