نعیمه نظامدوست: بعضیها کارشان ایراد گرفتن است
این روزها نعیمه نظامدوست با فیلم پرفروش «هزارپا» به کارگردانی ابوالحسن داوودی بر پرده سینماها قرار دارد و در نقش دختر سادهدل و مهربان خانم کمالی بخوبی توانسته خانوادههای ایرانی را بخنداند.
این روزها نعیمه نظامدوست با فیلم پرفروش «هزارپا» به کارگردانی ابوالحسن داوودی بر پرده سینماها قرار دارد و در نقش دختر سادهدل و مهربان خانم کمالی بخوبی توانسته خانوادههای ایرانی را بخنداند.
هزارپا که این روزها عنوان پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران را از آن خود کرده داستان رضا (رضا عطاران) مرد جوانی است که یک پای خود را از دست داده و حالا بهواسطه دزدی گذر ایام میکند تا به طور اتفاقی متوجه میشود یک دختر ثروتمند (سارا بهرامی) نذر کرده با یک جانباز ازدواج کند و باقی ماجراها. هزارپا جزو آن دسته از آثار کمدی است که مخاطب را تا دقیقه آخر میخنداند. به این بهانه با نعیمه نظامدوست درباره حواشی این فیلم بخصوص بعضی شوخیهایش به گفتوگو پرداخته ایم که در ادامه میخوانید.
شما سال هاست در کارهای کمدی حضور پر رنگی دارید. حضور و تداوم در این ژانر به چه شکلی بود؟
من کارم را با تئاترهای روحوضی شروع کردم و بعد در مجموعه های طنز تصویری همان روال را ادامه دادم که معروف ترین آنها مجموعه «ساعت خوش» بود.
البته بعد از آن دوره کار در فضای جدی را هم تجربه کردم، اما بعد از فیلم سینمایی «توفیق اجباری» به کارگردانی محمدحسین لطیفی بود که دوباره به سمت کارهای طنز برگشتم. من اساسا چه در زندگی شخصی و چه در زندگی حرفه ای دوست دارم آدم ها را شاد کنم و سعی می کنم مشکلاتم را کمتر دیگران متوجه شوند. همین حس باعث می شود بتوانم در ژانر کمدی با تمام بالا و پایین هایش دوام بیاورم. اتفاقا برای فیلم هزارپا خیلی ها به من پیام دادند که از شوخی های زیادی که در این فیلم با تو شده ناراحت نشدی؟ و من در جواب شان گفتم: نه، چون احساس کردم همین شوخی با من دل مردم را شاد می کند و چیزی که دل مردم را شاد کند باعث ناراحتی من نمی شود.
معمولا در سینما و تلویزیون این طور است که وقتی بازیگری در نقشی دیده می شود و به اصطلاح گل می کند، سیل پیشنهادهایی شبیه به آن نقش به سمتش سرازیر می شود؛ در مورد شما چطور بود؟
بله، همین طور بوده که البته به نظرم طبیعی هم هست. وقتی بازیگری در نقشی ظاهر می شود که حس خوبی را به مردم منتقل می کند ناخودآگاه دوباره همان نقش را از او می خواهند. منتها من خودم همیشه سعی می کنم یک سری پیشنهادات شبیه به هم را قبول نکنم. در صورتی که شاید در آن مقطع زمانی از آنجا که زندگی من از این راه می چرخد باید در خیلی از کارها بازی می کردم.
درباره نقش تان در هزارپا کمی توضیح می دهید؟
خانم کمالی دختری است ساده، مهربان و عاشق پیشه. من یک بار برای فیلم «ورود آقایان ممنوع» و بعد برای همین هزارپا وقتی فیلمنامه را می خواندم خیلی خندیدم. فیلمنامه را می خواندم و می گفتم این دختر چقدر بامزه است! البته در فیلم توفیق اجباری هم که نقش ام مقابل رضا عطاران بود کاراکتری مشابه خانم کمالی داشتم با جزئیات دیگری.
خودتان هم به نقش خانم کمالی چیزی اضافه کردید یا نه هر آنچه در فیلمنامه بود را نعل به نعل به اجرا در آوردید؟
فیلمنامه هزارپا بسیار کامل و دقیق بود و برای بازیگر این حسن را داشت که دست او را در اجرای نقش باز می گذاشت، اما به هر حال سر صحنه ممکن است اتفاقاتی بیفتد که از قبل پیش بینی اش نمی کردی. من خودم سر صحنه برای رسیدن به نقش خانم کمالی خیلی از کمک های آقای داوودی و رضا عطاران استفاده کردم. کلا وقتی سر هر کاری می روم با این فکر نمی روم که من که بلدم و می دانم دارم چه می کنم، بلکه به این نیت می روم که بروم تا چیزی یاد بگیرم. بشدت در مورد نقش ام با دیگران بحث می کنم تا بتوانم تا جای ممکن به آن نزدیک شوم.
بعضی از منتقدان بر این باورند که بعضی از شوخی ها، ایما و اشاره ها و کنایه های فیلم بخصوص برای بچه ها نامناسب است و حرمت بین بچه ها و بزرگ ترهایشان را از بین می برد. نظر خودتان در مورد این طور نقدها چیست؟
بله، من هم این نقدها را شنیدم و واقعا نمی دانم بچه هشت ساله چطور ممکن است یک شوخی پنهانی را متوجه شود؟ مسلما نمی شود، مگر این که در خانواده اش همه چیز را علنی شنیده شود و بچه زمینه مساعد درک این شوخی ها را داشته باشد. می خواهم بگویم یک بچه اصلا متوجه شوخی های پنهان هزارپا نمی شود. شما فیلم های کمدی سینمای هالیوود و تمام کشورهای صاحب سینما را ببینید که چطور شوخی هایشان علنی است! در سینمای ایران که با هیچ شغل، هیچ قوم، هیچ شخصیت مهم و کلا هیچ چیز نمی توان شوخی کرد، چطور باید مردم را خنداند؟ منتقد عزیزی که این نقد را به هزارپا می کنی حتما فیلم های کمدی دنیا را ببین. دغدغه ما در هزارپا خنداندن مردم بود. قطعا خنداندن مردمی که هزار و یک مشکل دارند و غمگین می خوابند و غمگین بیدار می شوند، مشکل است و من همین که می شنوم مردم تا چند روز بعد از دیدن این فیلم شاد بودند برایم کافی است.
در چنین مواردی بهتر نیست درجه بندی سنی برای فیلم ها اعمال شود؟
در هزارپا محدودیت سنی زیر 15 سال را داریم. البته به طور کل بنا بر هر نقدی نمی توان در مورد یک فیلم تصمیم گیری و درجه بندی را اعمال کرد. شما باید ببینی چه کسی به فیلم تان ایراد می گیرد. بعضی ها که کلا کارشان ایراد گرفتن است و با هر چه با چارچوب های ذهنی شان مغایر باشد جبهه گیری می کنند. می خواهم بگویم نقد اگر از سوی صاحب نظر و عاری از هرگونه غرض ورزی باشد، پذیرفتنی است.
هزارپا نسبت به نسخه اولیه اش در اکران عمومی حذفیاتی داشت؟
خیلی زیاد. حذفیاتی از فیلم بود که در ابتدای اکران عمومی، در تیتراژ پایانی فیلم آورده شده بود که البته آن هم تمام حذفیات نبود. هزارپا خیلی طولانی بود که در اکران عمومی رسید به 120 دقیقه. امیدوارم این فیلم تمام و کمال در شبکه رسانه خانگی توزیع شود تا مردم آن بخش های خنده داری هم که حذف شده ببینند.
خودتان در سال های اخیر با کدام فیلم کمدی خندیدید؟
نهنگ عنبر 1 و 2 به کارگردانی سامان مقدم. من البته با احساس مردم می روم و فیلم را می بینم، نه با حس یک بازیگر.
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
نقش کوتاهی در فیلم «آپاچی» به کارگردانی آرش معیریان را قبول کردم که با این که کوتاه است، اما آن را پذیرفتم. چون ده سال بود که من و آقای معیریان می خواستیم با هم کار کنیم که نمی شد و این بار به حرمت خود آقای معیریان با این فیلم قرارداد بستم. مجموعه تلویزیونی «محله گل و بلبل» را هم دارم که بی شک تا هر جا این کار ادامه پیدا کند در آن بازی خواهم کرد. به این خاطر که یک کار بسیار شریف کودک و نوجوان است و کودکان آینده سازان این کشورند. البته چند کار دیگر هم به من پیشنهاد شد که متاسفانه نتوانستم در آنها بازی کنم.
در پایان اگر نکته ای باقی مانده بفرمایید.
خوشحالم که در فیلمی بازی کردم که بعضی از مردم برای بار چندم رفتند و آن را تماشا کردند و ای کاش که ما از رضا عطاران زیاد داشتیم. رضا عطاران را من از ساعت خوش می شناسم. شاید همه فکر کنند رضا عطاران الان سوپراستار شده، اما او و تمام بچه های ساعت خوش از سال 73 سوپر استار هستند. چون آن زمان وقتی ساعت خوش پخش می شد خیابان ها خالی می شد و امروز اتفاقا رضا عطاران افتاده تر از آن روزهاست. او یک انسان واقعی است که امیدوارم خداوند به اندازه دلش به او بدهد.
منبع: روزنامه جام جم