روزگار فراموششده پاساژ سینما مهر
پاساژ سینما مهر که این روزها نام تالار اندیشه را بر خود دارد و به پاساژی متروکه تبدیلشده، در سالهای دهه 40 و 50، با یک سینمای پرمخاطب، عکاسی و اغذیهفروشی مولنروژ، خیاطی میلانو و کافههای پرتعدادش، مکانی شهری پرشور و هیجان بود.
حتماً برای همه ما پیشآمده که در میان برانداز کردن لباسفروشیهای پرتعداد خیابان نظر، چشممان به تابلوی بدقواره «تالار اندیشه» بیفتد. تابلویی که در نزدیکی چهارراه توحید بر سر در پاساژی قدیمی جا خوش کرده است. شاید کمتر کسی با دیدن این تابلوی رنگورورفته و خاک خورده رغبت کند وارد این پاساژ شود، اما اگر کنجکاو شویم و از سردر این پاساژ، وارد محوطه سرباز آن شویم، پیش از هر چیز، تابلوی زردرنگ کداک، جایی در میانه دیوار راهروی ورودی مجموعه جلبتوجه میکند. تابلویی که نشانی از روزگار شکوه این کمپانی عکاسی دارد که چند سال پیش درنتیجه جدال ناموفقش با دنیای دیجیتال، اعلام ورشکستگی کرد.
ورشکستگی، شاید بهترین کلمهای هم باشد که بتوان در وصف این پاساژ به کار برد. پاساژی که در سالهای دهه 40 و 50 به نام «پاساژ سینما مهر» معروف بود. سینمایی اکنون متروکه که بنیاد شهید، مالکیت آن را به عهده دارد و قفلی بر در ورودی آنکه در میانه طبقه همکف پاساژ واقعشده، زده است. شیشههای ورقهای خاکخورده و مستعمل که بر روی در ورودی سینما خواباندهاند، ورود به آن را گویی غیرممکن کرده است. یک باسکول و یک چهارپایه رنگی هم روبروی پنجره گیشه سینما مهر را پوشانده است.
تابلوی قرمزرنگ عکاسی و فیلمبرداری مجالس که در نزدیکی ورودی پاساژ، بر روی زمین کنار دیوار قرارگرفته، مربوط است به عکاسی مولَنروژ که در طبقه همکف در نزدیکی در سینما مهر قرارگرفته، تابلوی بزرگ و قدیمی عکس دختربچه در کنار تابلوی کداک بر روی دیوار راهروی ورودی هم نشان از قدمت این عکاسی دارد.
حسین صالحی، صاحب این عکاسیِ قبلاً معروفتر خیابان نظر میگوید که این آتلیه از سال 39 راه افتاده و هنوز هم مشتریهای قدیمی از تهران و جاهای دیگر دارد که گاه پیش میآید سراغ عکسهایی را که بیش از 50 سال پیش در اینجا گرفتهاند، از او میگیرند. او که از سال 58 این عکاسی را مدیریت میکند، تاریخچه این مغازه را چنین شرح میدهد: «دو برادر ارمنی به نامهای زاکار و سیمون سیمونیان از سالهای 39 تا 46 این عکاسی را داشتند، بعداً آنها به ارمنستان رفتند و از سال 46 تا 57 ارمنی دیگری به نام گریگور بغوسیان، مدیریت آن را به عهده گرفت. بعدازآن هم من این آتلیه را میگردانم.»
صندوقهای نوشابه خوشگوار در نزدیکی این عکاسی که در کنار ظرفهای پیاز ردیف شدهاند، متعلق به فستفود آسیاب است، مغازهای که در سالهای شکوه این پاساژ، به اغذیهفروشی مولن روژ معروف بود و از همان روزهای راه افتادن مجموعه سینما مهر، آغاز به کار کرد. صالحی راه افتادن این پاساژ را چنین شرح میدهد: «پیوپاچین این پاساژ از 60 سال پیش گذاشته شد. سال 36 ساخت آن را شروع کردند و نزدیک به سه سال طول کشید تا اینکه سال 39 قابل بهرهبرداری شد.»
سینمای این پاساژ هم ماجراهای خودش را داشته است. صالحی میگوید: «اسم سینمای این مجموعه هم مولنروژ بود تا اینکه این نام را برای یک سینما در خیابان چهارباغ زمانی که متعلق به آقای صدری بود، انتخاب کردند و نام سینما مهر را بر سینمای این مجموعه گذاشتند، بعد از انقلاب، این سینما به سینما 15 خرداد تغییر نام داد و بعدازآن هم شد تالار اندیشه.» او یادش میآید که فیلم هندی «سنگام» در این سینما اکران میشد، به همراه فیلمهای خانوادگی، خارجی، ایرانی و سانسور نشده آمریکایی روز. صالحی که در سالهای دهه 40 کموبیش به این پاساژ میآمد، از این میگوید که ارحام صدر هم تکوتوک در این سالن اجرا میکرده، گرچه اجراهای اصلی او در سالنی در خیابان حکیم نظامی بوده است.
طبقه بالای این پاساژ هم حال و هوای خاص خود را داشت، در سالهای دهه چهل، پر از رستوران، کافه و مسافرخانه بود و بعداً این فضاها به مغازه تبدیل شدند. خیاطی معروف میلانو یکی از این مغازهها بود، در سالهایی که سفارش دوخت لباسهای رسمی به خیاطها رواج داشت، این خیاطی که هنوز هم در طبقه بالای این پاساژ جا خوش کرده، با دیوارکوبهای چوبی که یادآور شیوههای رایج دکوراسیون در دهه 50 است، قدمت خود را به رخ میکشد. آقای اشراقی، صاحب فعلی این خیاطی است که چند دست چرخیده است.
صالحی یادش میآید که یک بانک ملی هم در نزدیکی این پاساژ بوده است. او میگوید که بیش از همه، اصفهانیهای اطراف خیابان نظر از محلههایی مثل حسینآباد و سیچان و محلههای آنطرف آب به این پاساژ میآمدند، در کنار اهالی شهرهای اطراف مثل فلاورجان. این رونق مربوط است به سالهای دهه 50، در سالهای دهه 40 اما کمتر کسی به خیابان نظر میرفت. صالحی میگوید: «این خیابان، مرکز شهر نبود و بیشتر اهل محل و کاسبهای اطرافش به آن میآمدند. پیش از آنهم فقط رانندگان تاکسی به اینجا میآمدند و در کافه حسن که در نزدیکی پاساژ قرار داشت، صبحانه میخوردند.»
این روزها اما این پاساژ به همراه سینما و مغازههایش که روزگاری اسمورسمی برای خود دستوپا کرده بودند، به فراموشی سپردهشده و در میان مغازهها و کافههای خوشآبورنگ خیابان نظر گمشده است. حالا دیگر چند شرکت تخصصی و کم رفتوآمد بیمه، معماری و آجر ماشینی، مغازههای این پاساژ را به خود اختصاص دادهاند و سه چهار گلدان گل محوطه همکف پاساژ هم نمیتواند شادابی را به آن برگرداند. اوضاع طبقه بالای این پاساژ هم تعریف چندانی ندارد، بعد از آنکه از طریق راهپلههای خاکخورده سیمانی تنگ این پاساژ به طبقه بالای آن راه یافتیم، شاید گالری موسیقی واقعشده در این طبقه، حالمان را خوب کند، اما با دیدن لولههای بخاری و خنزرپنزرهای دیگری که امکان عبور از راهروی این طبقه را دشوار کرده، دوباره یادمان میافتد که این پاساژ این روزها بیشتر به یک انباری متروکه شبیه است. پاساژی که در یک دوره کوتاه در سالهای 78 و 79 هم با نمایش پروژکتوری فیلمهایی چون تایتانیک شور و غوغای عجیبی در شهر به پا کرده بود.
برای خواندن یادداشت امیر فلاحیان درباره سینما مهر اینجا کلیک کنید.
l