رفتگری با دکترای عمران!

پدرش کارگر شهرداری کرمانشاه بود و درنهایت به‌عنوان کارگر بازنشسته شد؛ کارگری پدر و زندگی سخت، احتمالا انگیزه او برای تحصیل بوده که زندگی متفاوتی برای خود و خانواده رقم بزند؛ «مسلم نجفی» اگرچه رشته مهندسی عمران خواند و تا مقطع دکتری هم پیش رفت، اما تاکنون سرنوشتی متفاوت از پدرش نداشته است.

پدرش کارگر شهرداری کرمانشاه بود و درنهایت به‌عنوان کارگر بازنشسته شد؛ کارگری پدر و زندگی سخت، احتمالا انگیزه او برای تحصیل بوده که زندگی متفاوتی برای خود و خانواده رقم بزند؛ «مسلم نجفی» اگرچه رشته مهندسی عمران خواند و تا مقطع دکتری هم پیش رفت، اما تاکنون سرنوشتی متفاوت از پدرش نداشته است. او پیش از‌سال ٩٤ و در دو مقطع، کارگر خدماتی شهرداری کرمانشاه بود که مانند بسیاری از همکارانش با حکم «عدم‌نیاز» روبه‌رو شد، اما از ابتدای‌سال ٩٤ تاکنون به صورت پیوسته نیروی خدماتی شهرداری منطقه ۷ است. نجفی همه این سال‌ها به هر دری زده تا بتواند کاری مرتبط پیدا کند، تمام تلاش‌هایش بی‌نتیجه مانده و آخرین حقوقی که دریافت کرده یک‌میلیون و ٥٠٠‌هزار تومان است که با سه ماه تاخیر، آن را دریافت کرده. این فارغ‌التحصیل مهندسی عمران با ٣٥ مقاله علمی، هر روز از ساعت ٤ونیم صبح تا ۱۱ و از ١٤ تا ۱۸ به رفتگری در کرمانشاه مشغول است، اما دریافتي‌اش حتی کفاف پوشک و شیرخشک پسر ٢ساله‌اش را هم نمی‌دهد. نجفی در گفت‌و‌گو با «شهروند» از زندگی و تلاش‌های بی‌سرانجامش برای کاری مرتبط با تحصیلاتش در شهرداری می‌گوید.
گویا شما دانشجوی دکتری مهندسی عمران و نیروی خدمات شهرداری کرمانشاه‌ هستید، کمی از زندگی خود بگویید.
- بله. من متولد‌سال ٦٨ در کرمانشاه هستم. لیسانسم عمران گرایش عمران است و کرمانشاه درس خواندم. ارشد هم عمران گرایش سازه‌های هیدرولیکی دانشگاه استهبان فارس بودم و دکتری هم دانشگاه اراک خواندم.
وضع مالی خانواده به چه شکل است؟
من متاهلم و یک فرزند ۲ ساله پسر دارم. با پدر و مادرم زندگی می‌کنم و سرپرست آنها هستم. پدرم کارگر شهرداری کرمانشاه بود و الان بازنشسته است.
کار در شهرداری را از کی شروع کردید و الان دقیقا چه کاری انجام می‌دهید؟
من از‌سال ٩٤ به صورت پیوسته در شهرداری کار می‌کنم. قبل از آن هم دو دوره در شهرداری کار می‌کردم؛ منطقه ۳ و منطقه ٦ که «عدم نیاز» زدند و من به همراه بسیاری از همکاران اخراج شدیم. ولی از‌سال ٩٤ تا الان در شهرداری منطقه ۷ مشغول به کارم. من کمک راننده ماشین رفتگری‌ام. اگر زباله‌ای، سنگی چیزی باشد که ماشین نتواند جمع کند من باید آن را جمع کنم. یعنی شغل من رفتگری است.
دقیقا چه کاری انجام می‌دهید؟
کار ما خدماتی است. من همراه ماشین اتوماتیک جارو هستم. خطرات زیادی دارد و در اتوبان ما باید پیاده شویم و زباله‌ها را جمع کنیم.
شما تحصیلکرده رشته عمرانید؛ یعنی رشته‌ای که با کار شهرداری مرتبط است. در این سال‌ها کسی از شهرداری سراغ شما نیامده که مثلا کاری مرتبط به شما پیشنهاد دهد؟
نه اصلا. هیچ‌کس سراغی نگرفت.
خود شما تلاش نکردید که کاری مرتبط در شهرداری پیدا کنید؟
خیلی تلاش کردم ولی نتیجه نداد. من بارها گفتم ولی کسی جوابگو نبود. می‌گفتند نیروی روزمزد همین است. من دیشب با رئیس روابط عمومی صحبت کردم و گفتم گله دارم که در این مدت نگفتید اگر کسی تحصیلات مرتبط دارد بگوید که او هم پذیرفت و گفت کوتاهی از ما بوده است. می‌گفت این سیستم همین طوری است. من اعتراض کردم که چرا افرادی با مدرک دیپلم و زیر دیپلم در شهرداری مشغولند.
برخورد دوستان و فامیل با شما در این مدت چه بوده است؟ شما با مدرک دانشگاهی رفتگری می‌کردید؛ دوستان شما را مقصر نمی‌دانستند؟
فشار زیادی روی من بود و همین موضوع باعث شد که من به سراغ یک روزنامه محلی «باختر امروز» بروم و از آنها درخواست کمک کنم. من حتی سراغ دیگر اداره‌‌ها هم رفتم که کار پژوهشی انجام دهم ولی می‌گفتند که نیاز نداریم. خواهر و اطرافیانم می‌گفتند این کار در شأنت نیست ولی مشکلات زندگی، شأن نمی‌شناسد و من مجبورم کار کنم.
در همین کار، وضع حقوق و دریافتی شما چطور است؟
هر سه چهار ماه یک بار حقوق می‌گیرم. بیمه‌ها را هم از تیرماه واریز نکردند. امروز آخرین حقوقم را دریافت کردم که این‌قدر با تأخیر پرداخت می‌شود که نمی‌دانم مربوط به کدام برج است ولی احتمالا مال برج ٤ یا ٥ باشد.
چقدر حقوق دریافت می‌کنید؟
قبلا حدود یک‌میلیون و ۲۰۰‌هزار تومان بود و به دلیل کمبود بودجه، معمولا از این هم کم می‌کردند اما امروز یک‌میلیون و
٥٠٠ هزار تومان واریز کردند.
یعنی شما با مدرک دکتری، حدود سه ماه با تأخیر حقوق گرفتید و آن‌هم یک‌میلیون و ۵۰۰هزار تومان؟
بله. همین حقوق را هم نمی‌دانیم کی واریز می‌کنند و اصلا نمی‌شود براساس آن برنامه‌ریزی کرد.
با این حقوق زندگی کردن سخت نیست؟ کفاف زندگی شما را می‌دهد؟
واقعا سخت است، اما چه می‌شود کرد. من مجبورم با وام و خواهش و تمنا زندگی‌ام را سامان دهم.
تلاش کردید که مثلا در دانشگاهی مشغول به تدریس شوید یا به‌عنوان کارمند جایی استخدام شوید؟
۷ ترم به صورت حق‌التدریسی در دانشگاه درس دادم که هر ترم یک واحد دارم که برای کل ترم، نهایتا ۱۵۰ تا ۲۰۰‌هزار تومان دستمزد می‌دهند.
نمی‌شد جایی کارمند یا مدرس دانشگاه شوید؟
نه متاسفانه و خیلی تلاش کردیم. الان واقعا همسر من مجبور است خیلی از روزها خانه پدر و مادرش برود که هزینه زندگی کمتر شود. با این حقوق نمی‌توان خرج پوشک و شیر خشک را داد چه برسد به زندگی کردن.
خب در این مدت سراغ اعضای شورای شهر و شهردار نرفتید؟ گویا بسیاری از پرسنل شهرداری از این طریق وارد و استخدام می‌شوند.
زیاد رفتم. از ۸‌ سال قبل با اعضای شورا در ارتباط بودم و گفتم این وضع من و خانواده و پدرم است. می‌گفتند پیگیریم ولی ۸‌ سال است که هیچ اتفاقی رخ نداده است. می‌گفتند ان‌شاءالله درست می‌شود ولی نشد.
‌ الان حدود سه ماه است که کرمانشاه شهردار ندارد؛ شما هم مدرک مرتبط با شهرداری دارید. گویا گروهی از شهروندان و فعالان رسانه‌ای شهر پیشنهاد دادند که اعضای شورا شما را به‌ عنوان شهردار انتخاب کنند.
متاسفانه شورای شهر طایفه‌بازی است و به‌جز تعداد انگشت‌شماری مرتبط با مدیریت شهر نیستند؛ اکثرا رشته غیر مرتبط خوانده‌اند. الان حدود ۱۰۰ روز است که شهردار نداریم، ۶ نفر سمت یک فرد هستند و ۵ نفر دیگر سمت فرد دیگر. من و پدرم در پایین‌ترین سطح شهرداری بودیم و مشکلات این کار را می‌شناسیم. همیشه پرسنل شهرداری از شرایط کاری و حقوقی ناراضی بودند. من با کارگر و راننده در ارتباطم و مشکلات را می‌شناسم. به نظر خودم که توانایی مدیریت شهر را دارم و مشکلات شهر و مردم و پرسنل را می‌بینم و می‌شناسم ولی چنین اتفاقی هیچ‌گاه نمی‌افتد.
اگر شهردار شوید، اولویت شما چه خواهد بود؟
گفتم که چنین موضوعی هیچ‌وقت اتفاق نمی‌افتد اما نخستین بحث و توجه من به حقوق کارکنان و کارگران خواهد بود؛ کارگرانی که همیشه با تأخیر حقوق دریافت می‌کنند و هر لحظه ممکن است که اخراج شوند. دومین موضوع هم تغییر وضع افراد رفتگر است که باید شرایط آنها تغییر کند. یکی دیگر از مشکلات شهر ما بحث مدیریت منابع آب است که وقتی باران کوچکی می‌آید، شهر به هم می‌ریزد و هیچ استفاده‌ درستی هم از این آب نمی‌شود. من به‌ عنوان کسی که در این زمینه تخصص دارم، می‌توانم این مشکل را حل کنم. بحث سازه‌ای و تقاطع‌ها هم هست که باید مدیریت شوند. بحث زیباسازی شهر است که باید توجه جدی شود که من در این زمینه تجربه دارم و کار پژوهشی کردم. موضوع دیگر بافت فرسوده است که الان بی‌توجه رها شده و باید ساماندهی شود. با شناختی که خودم از شهرداری دارم و با توجه به اینکه پدرم هم در این کار بود، به نظرم مدیریت این وضع کاری نشدنی نیست؛ الان نه پرسنل امنیت شغلی دارند و نه حقوق مناسب و به موقعی دریافت می‌کنند که اگر تلاش شود، می‌شود این وضع را سامان داد. من حدود ۳۵ مقاله علمی داخلی و بین‌المللی دارم.
الان مگر کارکنان شهرداری چه مدرکی دارند و چرا شما را به کار نگرفتند؟
الان در شهرداری رشته مامایی هست ولی کسی من را استخدام نکرده است. پدرم یک‌بار نامه نوشت و من را به کارگزینی برد و گفتند نامه را بین بقیه نامه‌ها می‌اندازیم؛ الان نیرو می‌گیرند ولی از طریق آزمون یا استخدامی نیست. همه استخدام‌ها به پیشنهاد شورا یا مدیران ارشد بوده است.
خواسته و انتظار الان شما چیست؛ به نظرتان چه اتفاقی باید رخ دهد؟
من انتظار دارم یک امنیت شغلی باشد و کاری باشد که من بتوانم انجام دهم و شب که به خانه برمی‌گردم، از خودم و کارم راضی باشم. احساس کنم این پولی که می‌گیرم برای خدمات و حلال است. مطمئنا بهتر از کسانی که سال‌ها این پست را دارند و کاری نکردند، می‌توانم کار کنم.
گویا الان شهرداری گفته که شما نیروی شهرداری نیستید؟
این یکی از ترفند‌ها است. یک شرکت پیمانکاری می‌گیرند و اگر اتفاقی افتاد می‌گویند به شهرداری ربطی ندارد و باید سراغ پیمانکار بروید؛ مثلا چند وقت پیش تعدادی از همکاران به خاطر اینکه حقوق‌شان پرداخت نمی‌شد، مقابل فرمانداری اعتراض کردند و آنها در جواب گفتند که حقوق شما ربطی به شهرداری ندارد. الان هم می‌گویند کار من ربطی به شهرداری ندارد و من نیروی پیمانکار هستم در حالی ‌که ما نیروی خدمات شهرداری هستیم و کار شهر را انجام می‌دهیم.
در این سال‌ها واکنش همکاران به کار شما چه بود؟
اکثرا به اتفاق می‌گویند که حیف شما است. می‌گویند ما مجبوریم این کار را انجام دهیم ولی شما که این همه درس خواندی پیگیر باش، الان هم که پیگیر شدم نظر همین دوستان بود؛ مثلا یکی از همکاران ۶‌ سال است که کار می‌کند و می‌گوید هر لحظه امکان دارد که اخراج شوم؛ چون نیروی روزمزد هستم و هیچ جوابگویی نیست؛ می‌گفت شما پیگیر شوید. الان هم در شهرداری می‌گویند به هیچ وجه به نیروی روزمزد نباید پست داد و باید جارو دست بگیرند.
ساعت کاری الان شما به چه شکل است؟
تقریبا از ۴ونیم صبح تا ۱۱ و از ۱۴ تا ساعت ۱۸؛ پشت سر هم. هر روز باید این ساعت را کار کنیم.
حدودا روزی ۱۰ ساعت؟
بله و این ماشین هم هیچ ایمنی ندارد. ماشین حداقل مربوط به ۴۰-۵۰‌سال پیش است. زمستان سرد است و ما مجبوریم داخل ماشین پیک‌نیک ببریم ؛ این‌قدر وضع سخت و هوا سرد است. یک ماشین بنز قدیمی است که به آن جارو وصل کردند. تابستان هم وحشتناک گرم است و گرد‌وخاک زیادی به ما می‌رسد. داخل ماشین هیچ وسیله گرمایشی یا سرمایشی ندارد. ما حتی لباس کار هم نداریم. پیمانکار می‌گفت احتیاج به لباس و پوتین کار ندارید؛ من و دیگر راننده‌ها لباس کار نداریم.

ما حتی لباس کار هم نداریم. پیمانکار می‌گفت احتیاج به لباس و پوتین کار ندارید
همسر من مجبور است خیلی از روزها خانه پدر و مادرش برود که هزینه زندگی کمتر شود. با این حقوق نمی‌توان خرج پوشک و شیر خشک را داد چه برسد به زندگی کردن
من با کارگر و راننده در ارتباطم و مشکلات را می‌شناسم. به نظر خودم که توانایی مدیریت شهر را دارم و مشکلات شهر و مردم و پرسنل را می‌بینم و می‌شناسم ولی چنین اتفاقی هیچ‌گاه نمی‌افتد
الان نه پرسنل امنیت شغلی دارند و نه حقوق مناسب و به موقعی دریافت می‌کنند که اگر تلاش شود می‌شود این وضعیت را سامان داد؛ من حدود ۳۵ مقاله علمی داخلی و بین‌المللی دارم

ارسال نظر