لطفا دختر!

شاید نخستین آرزوی یک زوج پس از تشکیل خانواده فرزندآوری است، این آرزو عموما دیر یا زود برآورده می شود، اما در این میان هستند افرادی که از این نعمت بی بهره اند و حتی ممکن است تا پایان عمر حسرت در آغوش کشیدن فرزند را با خود همراه داشته باشند، مگر اینکه کار به فرزندخواندگی بکشد.

پس از کنار آمدن با بزرگ کردن فرزند دیگری و پس از گذشت از سدهای کوچک و بزرگ موجود در مسیر قبول یه کودک به فرزندخواندگی، انتخاب جنسیت در موضوع فرزندخواندگی ماجرای دیگری است، انتخابی که سنگینی آن به سمت نوزادان دختر است، تمایل موکدی بر دو ویژگی "نوزاد" بودن و "دختر" بودن نوزاد، خانواده های بسیاری را منتظر فرزندخوانده و کودکان بسیاری را در انتظار پدر و مادر نگه داشته است، مسئله ای که مدیرکل امور کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی کشور نیز از آن سخن گفته است.
سعید بابایی با بیان اینکه به ازای هر کودک، ۱۷ متقاضی فرزندخواندگی وجود دارد، گفت: نوزادان دختر بیشترین متقاضی فرزندخواندگی را دارند.
وی با بیان اینکه از نظر فرهنگی بیشتر خانواده‌ها تمایل دارند نوزادان را به فرزندخواندگی بپذیرند، گفت: آمارها نشان می‌دهد خانواده‌ها همچنین ترجیح می‌دهند نوزادان دختر را به فرزندخواندگی بپذیرند.
بابایی که عقیده دارد این تاکیدات در مسائل فرهنگی ریشه دارد، اظهار کرد: از سوی دیگر تعداد کودکانی که قابلیت واگذاری برای فرزندخواندگی را دارند محدود هستند، به طوری که آمارها نشان می‌دهد در ازای هر کودک قابل واگذاری، ۱۷ متقاضی وجود دارد اما نکته اینجاست که بسیاری از این فرزندان وقتی از این رده سنی می‌گذرند و به رده سنی سه تا شش سال می‌رسند، به ترتیب منحنی تعداد واگذاری آنها به شکل قابل توجهی افول می‌کند چرا که خانواده ها می‌خواهند وقتی فرزندی را به فرزندخواندگی می‌پذیرند، روی تربیت و آینده وی تاثیرگذار باشند.
بر اساس این گزارش، تسلط بیشتر والدین بر دختران در فرهنگ ما از طرفی و آسیب های متنوع اجتماعی که در جامعه امروز فرزندان را تهدید می کند، از سوی دیگر، شاید از دلایلی است که زوج های متقاضی فرزندخواندگی را بر آن می دارد که عطای فرزنددار شدن را به لقای مشکلات تربیت فرزندان پسر را که عموما ظاهری پردردسر دارد، ببخشند یا در غیر این صورت فرزند دختری را به خانه ببرند که ترجیحا سن بسیار پایینی هم داشته باشد.
یکی از زمینه های ایجاد مشکلات در این حوزه برای والدین، عدم توانایی آنها در مواجهه با بحران هایی است که ممکن است در جریان فرزندخواندگی با آن روبرو شوند که از جمله آنها مواجه شدن فرزند با داستان واقعی زندگی اش آنهم پس از چند سال زندگی با والدین جدید است. واقعیتی که اینگونه کودکان به سختی آنرا می پذیرند و وضعیت آنها پس از مواجهه با این واقعیت بسیار شکننده می شود.
مصطفی پدرخوانده ای است که این مشکل را درخصوص فرزندخوانده پسرش تجربه کرده است.
او پس از 12 سال زندگی مشترک و ناامیدی از فرزنددار شدن، سرپرستی یک نوزاد 6 ماهه را برعهده گرفت ولی پس از چند سال وقتی "امیرعباس" با واقعیت فرزندخواندگی اش روبرو شد رفتارش تغییر کرد، دیگر به مدرسه نرفت و با دوستان نابابی رابطه پیدا کرد، کار او به استعمال مواد مخدر و ناسازگاری کشید و برای والدینش دردسرساز شد.
مصطفی معتقد است که شاید اگر نوزاد دختری را به فرزندی قبول کرده بود با مشکلات کمتری مواجه می شد، او می گوید: مشکل از زمانی آغاز می شود که فرزندخوانده یک خانواده متوجه می شود که فرزند واقعی آن خانواده نیست و از لحاظ روحی و روانی بهم می‌ریزد. او در این شرایط خود را یک فرد اضافی در خانواده می داند و حتی افسردگی می‌گیرد، این موضوع در مورد پسران مشهودتر است چرا که خود را آزادتر از دختران می دانند.
همسر مصطفی معتقد است که باید هویت فرزندخوانده را از سنین کودکی بین 6 تا 8 سال به او تفهیم کرد چرا که اگر این واقعیت را از زبان دیگران بشنود، شوک سنگین تری به او وارد خواهد شد و حتی ممکن است سر ناسازگاری گذاشته و در نهایت به آسیب های اجتماعی گرفتار شود، تجربه ای که او به خوبی با آن آشناست.
وی بیان کرد: با تجربه چندین ساله در خصوص فرزندخواندگی و تحقیقاتی که با خانواده های مشابه خودم انجام دادم به این نتیجه رسیدم که برای رهایی از مشکلات فرزندخواندگی بهتر بود فرزند دختر را انتخاب می کردم چرا که هم تربیت او به خاطر برخی محدودیت‌ها آسان تر بود و هم سطح توقعاتش کمتر از پسران است.
متوقع بار آوردن پسران و کم توقع بار آوردن دختران از مشکلات دارای زمینه تربیتی جامعه ماست که در نهایت مشکلات بعدی را با خود بهمراه می آورد و یکی از نمونه های آن کمرنگ شدن کنترل خانواده بر فرزند پسر است، این مشکل وقتی موضوع فرزندخواندگی در میان باشد شاید سخت تر هم بشود.
در مجموع به نظر می رسد تمایل بیشتر خانواده های متقاضی فرزندخواندگی به انتخاب دختران برای فرزندخواندگی، در واقع تماما به دلیل علاقه به فرزند دختر نیست، بلکه در واقع برخی امیدوارند که بواسطه تسلطی که خانواده ها در عرف و فرهنگ جامعه بر دختران دارند در کنترل فرزندی که به سرپرستی می پذیرند به آنها کمک کنند.
آزادی های بی قید و شرط پسران در فرهنگ ما که خانواده ها خود را ملزم به اعمال آن می دانند یکی از عوامل دردسرساز برای والدینی است که فرزندی را به سرپرستی گرفته اند، فرزندی که در عنفوان نوجوانی در حساس ترین سن از شنیدن واقعیت زندگی اش شوکه شده و هر رفتاری ممکن است از خود نشان دهد.
از طرفی وقتی انتخاب جنسیت فرزند به والدین سپرده می شود، آنهم فرزندی که از گوشت و خون خودشان نیست پای حساب و کتاب های بسیاری به میان می آید و جنس دغدغه ها و نگرانی ها متفاوت می شود.
زهرا یک پسر پنج ساله دارد، دغدغه تربیت درست فرزند و آرامش و امنیت او آنقدر برایش مهم بوده که با بدنیا آمدن فرزند، اشتغال را رها کرده و خانه داری را برگزیده است.
یکی از آرزوهای او سرپرستی کودکان بی سرپرست بوده و حال که ازدواج کرده و یک پسر دارد این آرزو را فراموش نکرده، اما انتخاب هایش حالا براساس شرایطش محدود شده است.
او می گوید اگر روزی بخواهد کودکی را به فرزندی قبول کند ترجیح می دهد که این کودک یک نوزاد دختر باشد و بزرگترین دلیلش برای انتخاب سن و جنسیت کودک در درجه اول سلامت روان کودک خودش است و می افزاید: شاید این رویکرد قدری خودخواهانه به نظر برسد، اما نمی خواهم در آینده مشکلی بین این دو کودک ایجاد شود که دلیلش انتخاب اشتباه من بوده باشد.
وی با بیان اینکه فکر می کنم بچه ها همه چیز را درک می کنند پس شاید اگر کودکی که به فرزندی قبول می کنم نوزاد باشد راحت تر بتوانم او را به خانواده ام وصل کنم، اظهار کرد: مهمترین دغدغه و نگرانی ام در چنین موضوعی آینده است، اینکه چطور باید او را با این واقعیت که فرزند والدین دیگری است مواجه کرد و وقتی که این مهم را بداند چه خواهد شد و چه واکنشی نشان می دهد.
اینکه پس از چند سال سر و کله کسانی با ادعای اینکه والدین این کودک هستند پیدا شود هم دغدغه ای است که در این خصوص فکر او را مشغول می کند، او معتقد است که برای خانواده هایی که خود فرزند دارند، تاثیری که قبول فرزندخواندگی بر کودک آنها می گذارد نیز یک دغدغه است و می گوید: قطعا اگر فرزندی نداشتم ترجیح می دادم کودکی در سنین بالاتر مثلا هفت ساله را به فرزندی بپذیرم چرا که در این سنین او واقعیت را می داند و شاید راحت تر بتواند با تغییرات کنار بیاید.
زهرا به قوانین سخت گیرانه فرزندخواندگی و البته مسائل اقتصادی نیز به عنوان مسائلی که باید در برنامه ریزی برای فرزندخواندگی به آنها فکر کرد اشاره کرد و افزود: متاسفانه در کشوری زندگی می کنیم که تغییرات ناگهانی اقتصادی و اجتماعی بویژه تحت تاثیر مسائل سیاسی در آن وجود دارد و همین امر برنامه ریزی برای آینده را سخت و پیچیده می کند.
وی با تاکید بر اینکه کودکانی که در انتظار سرپرست هستند، متاسفانه عمدتا سختی های زیادی را تحمل کرده و روح آسیب پذیر و حتی آسیب دیده ای دارند و در رفتار با آنها باید بسیار دقت کرد، افزود: پرورش این کودکان و ایجاد احساس امنیت و آرامش در وجود آنها هر چند بسیار دلچسب و شیرین است، اما کار آسانی نیست.
در این میان برخی تاکید دارند که با توجه به شرایط جامعه و خطراتی که ممکن است در جامعه دختران را تهدید کند، بهتر است اگر قرار است فرزندی را به سرپرستی بپذیرند، آن فرزند پسر باشد.
در استان مرکزی نیز آمارها حکایت از ترجیح دختر بر پسر در جریان فرزندخواندگی دارند، ترجیحی که علاوه بر سخت بودن فرایند فرزندخواندگی که آمار کودکان و والدین در صف انتظار را افزایش می دهد، شانس پسران را برای برخورداری از نعمت والدین کاهش می دهد، در واقع آنها که یکبار به هر دلیلی قربانی از دست دادن نعمت خانواده شده اند، اینجا هم قربانی می شوند، اما اینبار قربانی فرهنگ حاکم بر جامعه.
اعظم علی‌مددی معاون امور اجتماعی بهزیستی استان مرکزی در گفتگو با ایسنا، با بیان اینکه تعداد فرزندان بی‌سرپرست و بدسرپرست استان مرکزی در استان متغیر است، گفت: تعداد متقاضیان فرزندخواندگی در هر سال نیز متغیر است ولی اکثریت خانواده‌ها متقاضی نوزاد آنهم با جنسیت دختر هستند و سن متقاضیان هم معمولا از ۳۵ سال به بالاست.
وی به مشکلات و موانع فرزندخواندگی در استان اشاره کرد و افزود: کثرت متقاضیان فرزند خواندگی، عدم تناسب درخواست‌های متقاضیان با شرایط موجود(اکثریت متقاضیان خواهان نوزاد دختر هستند) از جمله مشکلات در این حوزه است. از طرفی متقاضی برای کودکان با سنین بالاتر(چهار سال به بالا) تقریبا وجود ندارد.
نوزادان پسر خوش شانس ترند
وی افزود: البته متقاضیان نوزاد پسر مدت انتظار کمتری را می‌گذرانند، این مشکل متوجه کودکان پسر بزرگتر (بالای ۵ سال) می‌شود که متاسفانه در مراکز ماندگار می شوند.
معاون امور اجتماعی بهزیستی استان مرکزی به مشکلات بچه های بی سرپرست در سنین بالاتر نیز اشاره کرد و افزود: برخی از فرزندان در سنین بالاتر آمادگی ورود به جامعه را ندارند و با معضل ترس از ورود به جامعه مواجه هستند. برخی دیگر نیز به دلیل اقامت طولانی مدت در مراکز نگهداری، تمایل به ترخیص زودهنگام دارند، البته اشتغال و تشکیل خانواده نیز از دغدغه‌های مهم آنان در سنین بالاتر است.
وی درخصوص دلیل ترجیح دختر به پسر گفت: پذیرش کودک دختر در اکثر خانواده‌ها به دلیل موضوع محرمیت است و از سوی دیگر، موضوعات و اعتقادات فرهنگی نیز در این امر دخیل هستند. خانواده ها تصور می‌کنند تربیت کودک دختر راحت‌تر از تربیت کودک پسر است و فرزند دختر به آنها وابستگی بیشتری پیدا می کند.
تمایل بیشتر خانواده ها به فرزند دختر ارتبـاط مـستقیمی بـا موضوع محرمیت دارد
یک جامعه شناس نیز معتقد است تمایل بیشتر خانواده ها به فرزند دختر ارتبـاط مـستقیمی بـا موضوع محرمیت دارد. اغلب خـانواده‌ها تمایل دارند فرزنـد دختـر را انتخـاب کننـد چـون بـه راحتـی مـی‌تواننـد بـا موضـوع محرمیت کنار بیایند، اگرچه از سوی مراجـع دینـی برخـی راهکارهـای شـرعی بـرای ایجاد محرمیت معرفی شده است، با این وصف خانواده‌ها ترجیح مـی‌دهنـد جنـسیت دختر را به عنوان گزینه اصلی، در نظر بگیرند.
الهه شعبانی افزود: اصولا خانواده‌ها حاضر به پذیرش ریسک سرپرستی فرزندان پسر به دلیل مشکلات و آسیب‌های اجتماعی که ممکن است برای این فرزندان در دوران نوجوانی و جوانی رخ دهد نیستند، در حالی که اخیرا متاسفانه دختران هم، همپای پسران آسیب‌های اجتماعی خاص خود را دارند.
وی بیان کرد: همچنین خانواده‌هایی که شرعی بودن فرایند سرپرستی فرزند برایشان مهم است، نیز باید توجه داشته باشند که سن تکلیف پسر ۱۵ سال و دختر ۹ سال است و می توان گفت که در این صورت فرزند پسر آوردن خیلی راحت‌تر از دختر آوردن است چرا که 6 سال اختلاف بین به سن تکلیف رسیدن آنها وجود دارد و فرزندی که در این سن به یک خانواده وارد می شود به اندازه کافی بزرگ شده و موضوع محرم و نامحرم را درک می‌کند.
پسران را از نعمت خانواده محروم نکنیم
وی بیان کرد: البته کم نبودند پسرانی که به سرپرستی گرفته شدند و باعث افتخار خانواده جدیدشان شدند، از طرفی اگر با این دید به فرزندآوری نگاه کنیم(دختر بیاوریم) چه بسیار پسران بی سرپرست را از نعمت برخورداری از یک خانواده محروم کرده ایم، محرومیتی که می تواند به تنهایی آنها دامن بزند و حتی در مواردی آنان را به دامان اعتیاد یا بزه‌های اجتماعی بکشاند.
این جامعه شناس با اشاره به اینکه پسران در نوجوانی و بلوغ و جوانی نیازمند حمایت، هدایت، محبت و نگاه پدرانه و مادرانه هستند و اگر زمانی که به این سن می رسند از چنین نعمتی بی‌بهره باشند، ممکن است پیله خود را در جهت پروانه زیبا شدن پاره نکنند، افزود: از منظر دیگر می‌توان گفت خانواده‌هایی که منتظر فرزند دختر کم سن و سال هستند و فرزند پسر را به سرپرستی نمی‌پذیرند و چندین سال در انتظار فرزند دختر می‌مانند، این لحظات طلایی را هم از خود و هم از این فرزندان پسر دریغ می‌کنند، چه بسا که در این دوران اتفاقات خوب و شیرینی هم برای این پدران و مادران و هم برای پسرانی که به سرپرستی قبول می‌کنند بیفتد که آن را از دست می‌دهند.
وی ادامه داد: یکی از دلایلی هم که می توان گفت خانواده‌های ایرانی را از پذیرش فرزند پسر برحذر می کند وجود نوعی تفکر مردسالارانه در فرهنگ مردم این کشور است، فرهنگی که هدایت و حکم کردن بر پسران را سخت‌تر از حکم کردن بر دختران می کند و به همین دلیل آنها تمایل دارند که فرزند دختر را به عنوان فرزندی مطیع به سرپرستی بگیرند تا بتوانند راحت‌تر او را بزرگ و تربیت کنند.
شعبانی با تاکید بر اینکه این مسئله ریشه در عقاید فرهنگی ایرانیان نیز دارد، تصریح کرد: چرا که معتقدند کنترل دخترها در جامعه راحت‌تر از پسری است که باید در جامعه حضوری فعال داشته باشد. از طرفی از لحاظ احساسی هم دخترها وابستگی بیشتری نسبت به والدین شان پیدا می کنند، در نهایت هم شاید برخی هم از لحاظ مذهبی و حلال بودن فرزند به مادر و پدر جدید، با فرزند دختر راحت تر از پسر کنار بیایند.
وی گفت: همچنین ارتباط با دختران راحت‌تر از پسران است و مشکلات و آسیب‌هایی که پسران در جامعه دارند خیلی بیشتر از آسیب‌هایی است که پیش روی دختران است، از طرفی در آینده که این فرزند خواندگان بزرگ می‌شوند، پسران بیشتر از دختران در زمینه جستجوی پدر و مادر و خانواده اصلی شان پیگیر هستند و امکان اینکه خانواده جدید را در زمان بلوغ به بعد به هر دلیلی ترک کنند بیشتر از دختران است.
براساس این گزارش، به نظر می رسد، اگر قرار است با استفاده از امکان فرزندخواندگی برای ساماندهی وضعیت کودکان بی سرپرستی که در مراکز نگهداری بهزیستی روزگار را در آرزوی برخورداری از یک خانواده سپری می کنند، کاری صورت گیرد، باید به آموزش خانواده ها بویژه در بعد فرهنگی در قالب یک ضرورت توجه شود تا حق کودکان اعم از دختر یا پسر در دست اندازهای فرهنگی کهنسال این سرزمین از بین نرود و آنان با هر سن و جنسی بتوانند از این نعمت بزرگ بهره مند شوند، بی گمان پشتیبانی از خانواده هایی که فرزندی را به سرپرستی قبول می کنند به اندازه پشتیبانی از کودکی که به سرپرستی گرفته می شود، حائز اهمیت و چه بسا مهمتر است.
بویژه اینکه براساس آنچه مسئولان و کارشناسان گفتند، آنچه فرزندان پسر را از داشتن خانواده محروم می کند، بسیاری از محدودیت های فرهنگی و ترس ها و نگرانی های اجتماعی است که عموما زمینه تربیتی دارند.

ارسال نظر