«شنای پروانه»؛ تیغ بر گردن حاشیه‌نشینان

روزنامه شهروند در یادداشتی درباره فیلم «شنای پروانه» ساخته محمد کارت نوشت: بعد از نمایش فیلم شنای پروانه در جشنواره فیلم فجر، بسیاری بر این باور بودند که این فیلم بی‌تردید بهترین فیلم جشنواره و حتی یکی از بهترین‌های سال‌های اخیر سینمای ایران است.

فیلمی که در بستر داستانی پرفراز و نشیب نگاهی به یک طبقه اجتماعی دارد. حالا چند ماه بعد از جشنواره و به ‌دور از هیجان‌ و تب‌وتاب طبیعی این رخداد، شنای پروانه روی پرده آمده و ظاهرا با توجه به شرایطی که بر جامعه حاکم است، استقبال نسبی هم از آن شده است. با این حال در این چند ماهی که از جشنواره می‌گذرد، نوع واکنش‌ها به این فیلم دچار تغییر شده و دیگر آن اجماع عمومی درباره ارزش‌ها و جذابیت‌های این فیلم وجود ندارد. انگار تب شنای پروانه در چند ماه تعطیلی سینما و سروکله‌زدن با کرونا فرو نشسته و باعث افزایش واقع‌بینی منتقدان در مواجهه با این فیلم شده است. موضوعی که به خوبی در نگاه‌های متفاوت شماری از منتقدان به این فیلم که در ادامه می‌آید، قابل دریافت است.
در انتظار فردا
شنای پروانه محمد کارت یک فیلم امروزی اجتماعی است. از آن فیلم‌هایی که در تمام این سال‌ها گفته‌ام که سینمای اجتماعی این زمانه به آن نیاز دارد؛ یعنی یک فیلم‌ خوب که داستانش را خوب تعریف می‌کند، تماشاگر را خسته نمی‌کند، جنبه‌های نادیده و ناگفته‌ای از اجتماع پیرامون را آشکار می‌کند و در کل فیلمی است که به‌خصوص به عنوان یک فیلم اولی برای خیلی‌ها می‌تواند سرمشق قلمداد شود. شنای پروانه نشان از ظهور یک سینماگر مستعد دارد و البته می‌توانست نقطه پرش امیدوارانه‌تر و بلندتری باشد، به شرطی که تا این حد رویی و فاقد تحلیل اجتماعی و جامعه‌شناختی نمی‌بود. این نقطه ضعف اصلی فیلم است. اگر محمد کارت به این امر دقت کند و دانسته‌هایش را در این زمینه بیشتر کند، بی‌تردید مسیری بهتر و تکامل‌یافته‌تر طی خواهد کرد و یکی از بهترین‌ها خواهد شد؛ موضوعی که به عنوان یک منتقد عادل و واقع‌بین وظیفه دارم به آن اشاره کنم.
عشق لاتی
شنای پروانه را فیلمی در ادامه مسیر فیلمسازی سعید روستایی برشمرده‌اند؛ یعنی در ادامه سنت فیلمسازی که با فیلم‌هایی مانند «ابد و یک روز» و «متری شیش‌ونیم» بنا شده است. اما شنای پروانه در تمام جوانب با این دو فیلم و حتی فیلمی مانند «مغزهای زنگ‌زده» تفاوت دارد. شنای پروانه فیلمی جذاب و داستان‌گو است -که روایتش ربطی به ابدو‌یک روز و آن سنت ملامتگر ندارد که بدبختی‌های بشری را مرهون و مدیون مسائل اجتماعی می‌داند که شخصیت‌ها را در موقعیت ناچار وادار به گزینش راه‌های غیراخلاقی می‌کند. شنای پروانه قهرمانی دارد که می‌خواهد خود و اطرافیانش را از سیطره آن نیروی قهار اجتماعی برون آورده و در قامت یک شخصیت انتخابگر عمل کند. تا اینجای ماجرا شنای پروانه بیش از سنت سال‌های اخیر سینمای اجتماعی می‌تواند وامدار قهرمانی مانند قیصر باشد -که شاید راز موفقیت فیلم در جلب نظر مخاطبان هم همین نکته می‌تواند باشد. مشکل شنای پروانه اما آنجا بروز می‌کند که کارگردان مقهور و دلبسته قهرمان و سبک زندگی او می‌شود. نتیجه: فیلمی که آشکارا لات‌ها را ستایش می‌کند.
غافلگیری هالیوودی
شنای پروانه فیلمی غافلگیرکننده است. فیلمی که در ابتدا طبق منطق قهرمان‌پروری هالیوودی جلو می‌رود و الگوهای قهرمان-ضدقهرمان را ترسیم می‌کند، اما به مرور بسیاری از محاسبات مخاطب را به هم می‌زند و او را با غافلگیری‌های متعددی مواجه می‌کند؛ مثل خود قهرمان -او نیز که ابتدا خود را از جنس و بافتِ جامعه کوچک اطراف خود می‌بیند به مرور با افراد آن جامعه دچار تقابل می‌شود و در ارتباطات انسانی‌اش به بن‌بست‌های بسیاری می‌رسد. فیلمساز واقعه‌های فیلم خود را خشت به خشت می‌چیند و در عوض گام به گام نیز گره‌ها را می‌گشاید و تعلیق و دلهره درام را به‌تدریج به آستانه اوج می‌رساند و در هر مقطع از نقطه عطف داستان شگفت و دقیقی را خلق می‌کند. شاید در ابتدا قهرمانِ فیلم هاشم (امیر آقایی) به نظر برسد که در راه ناموس‌پرستی‌اش جان همسر خود را می‌گیرد اما به‌تدریج حجت (جواد عزتی) به قهرمان اصلی درام بدل می‌شود؛ قهرمانی که در پایان مسیر قصه، خود را قربانی منفعت‌طلبی‌ها و جاه‌طلبی‌های دیگران می‌یابد.

ارسال نظر

اخرین اخبار
پربیننده‌ترین اخبار