نعمتزاده: دخترم از زندان تماس گرفت که فامیلی نعمتزاده را عوض میکنم
محمدرضا نعمتزاده وزیر سابق صنعت، معدن و تجارت مهمان این هفته برنامه تلویزیونی دستخط بود.
مهمان ارجمند این هفته برنامه «دستخط» متولد ۱۳۲۴ در تبریز و در یک خانواده صنعتی است، از قبل انقلاب خانواده ایشان در مسیر صنعت و کارخانهداری کار میکردند. از سال ۵۶ به صف مبارزات پیوست و به خصوص در سازماندهی اعتصابهای کارخانهها در زمان رژیم پهلوی فعالیت میکرد.
بعد از انقلاب هم بلافاصله وارد میدان شد. در وزارت کار کارگروه ویژه برای رسیدگی به مشکلات کارخانههای تعطیل شده تشکیل داد. بعد از اینکه دولت موقت کنار رفت، شورای انقلاب به ایشان پیشنهاد داد وزیر کار شود؛ ده ماه وزیر کار در کابینه شهید رجائی بود و بعد وزیر صنایع شد و این مسیر ادامه پیدا کرد و نام ایشان با صنعت و صنایع ایران گره خورد.
تا دولت یازدهم در همین عرصه حضور داشت و البته اخیراً حاشیههایی در مورد فرزند ایشان مطرح شده که حتماً شنیده اید و در رسانهها با آن مواجه بودهاید. کلاً فکر میکنم گفت وگوی خوب و جذابی از زوایای مختلف باشد، هم سوابق صنعتی که میتواند از قبل انقلاب و بعد انقلاب برای ما بیان کند و هم اتفاقات مختلفی که به صورت خاص برای ایشان افتاده است.
در خدمت آقای مهندس محمدرضا نعمتزاده هستیم، چهره آشنایی که نیاز به معرفی ندارد و وزارت در دورههای مختلف را از دولت تحتنظر شورای انقلاب به بعد برعهده داشته و همچنین مسئولیتهای مختلف دیگر در حوزه صنعت و نفت برعهده داشته است.
سلام، خیلی خوش آمدید.
سلام. عرض سلام به شما، همکاران و بینندگان عزیز داریم.
آقای نعمت زاده بعد از دولت دوازدهم که تشریف نداشتید، الان چه میکنید؟
چون مسنترین عضو کابینه دولت یازدهم بودیم و جناب آقای روحانی هم فرمودند میخواهیم از نیروهای جوان استفاده کنیم، ما اولین کسی بودیم که گفتیم ما نیستیم دیگر (میخندد). ایشان هم محبت کردند و پذیرفتند. بعد از دولت دوستان زیادی علاقهمند بودند آنها را کمک کنیم.
البته، چون بازنشسته بودم به صورت رسمی نمیتوانستم کار کنم. جناب آقای زنگنه به خاطر شناخت طولانی که داشتند، ۱۲ یا ۱۳ سال در وزارت نفت در گذشته خدمت کرده بودم و وزیر صنایع هم بودم، اصرار کردند در زمینه استفاده از توانمندی داخلی در صنعت نفت به عنوان مشاور در خدمت باشیم. به هر صورت هر کسی کمک بخواهد، ما متعلق به این مملکت و نظام هستیم و وظیفه ما است.
خانوادگی در عرصه صنعت بودید؟ قبل انقلاب هم کارخانه داشتید؟
بله. عمو و پدرم با هم کار میکردند. عموی من بیشتر مقیم خارج از کشور بود. در تولید و صادرات فرش دستبافت کار میکردند. پدرم اینجا تولید را انجام میداد و صادر میکرد، عموی من هم در خارج از کشور میفروخت. بچه کوچکی بودم و فکر کنم دبستان هم نرفته بودیم، پدرم گفت جلوی صادرات به کشورهای اسکاندیناوی را گرفتهاند و گفتهاند هر کسی به کشور سوئد بخواهد واردات انجام دهد باید اول یک چیزی صادر کند، یعنی معادل آن چیزی که وارد میکند.
یکی از آن موارد کاغذ بود؛ چون کشورهای اسکاندیناوی اغلب جنگلهای فراوانی دارند. چون کاغذ آنجا خیلی مرغوب و گران بود، زیاد اینجا مشتری پیدا نکرد. یک مورد دیگر اجاقهای خوراکپزی بود که ما به آنها پریموس میگفتیم که نفتی کار میکرد و در ایران هم نبود. از این اجناس وارد کردند و پدرم گفت حال که اینها را وارد میکنیم چرا تولید نکنیم؟ بنابراین از اوایل دهه ۴۰ کارگاهی با مشارکت چند نفر بازاری تاسیس کردند و تولیدکننده همان جنسی که از سوئد وارد میکردند، شدند.
بعد هم جراق زنبوری، اجاق گاز و اجاق خوراکپزی بود. تحصیلات ما هم تمام شد از سال ۴۷ مشغول این کارها شدیم. تا اواخر سال ۵۶ این کار را ادامه دادیم. استعفا دادیم و به سر ما زد تا حوزه برویم و علوم دینی را بیاموزیم.
با شهید قندی و آقای غفوری فرد.
بله. ما از دبیرستان با هم دوست بودیم. قسمت نشد، تعطیلات عید شد و بعد هم تظاهرات شد و حوزهها در قم در سال ۵۷ تعطیل شد. به تهران برگشتیم و در اینجا با مردم همراه شدیم.
مقصود من این بود که بالاخره شما یک خانواده صنعتی تقریباً متمول بودید.
متمول خیر، ولی همیشه متوسط بودیم.
متوسط به بالا دیگه.
بله، ولی آثار این وجود دارد.
در خصوص شرایط روز، یکسری مسائل و حواشی همواره درباره شما مطرح بوده به خصوص حواشی که اواخر در مورد دختر شما بوجود آمد. قبل از اینکه به وزارت دولت یازدهم برسید فکر کنم ۱۹ تا هیئت مدیره بودید که از همه استعفا دادید. اینطور که بیان کردند.
من اواخر سال ۸۸ بازنشسته شدم. نزدیک به ۴ سال بازنشسته بودم. در دوران بازنشستگی خیلی از صنعتگران و دوستان و اقوام اصرار داشتند به آنها کمک کنم. اینکه میفرمایید عضو هیئت مدیره غیرموظف بودم، درست است؛ ولی به موجب قانون اساسی و قوانین جاری کشور وزرا نمیتوانند همزمان کار دولتی داشته باشند و ... لذا از این کارها استعفا دادم. حتی برخی نمایندگان مجلس شلوغ کردند که فلانی استعفا نداده و مدارک را فرستادم. حتی دیوان محاسبات و بازرسی کل کشور هم خواستم رسیدگی کنند، آنها هم گزارش دادند که به موقع کارها انجام شده است.
به واسطه شما بود که همسر و دو تا دختر شما هم در جاهای مختلف بودند؟ چون خبری منتشر شد که در ده هیئت مدیره هستند.
نخیر. خیلی از این اخبار دروغ و کذب است، ولی وقتی من بازنشسته شدم تصمیم گرفتیم یک شرکت خانوادگی تشکیل دهیم؛ بنابراین در این شرکتهای خانوادگی طبیعی بود که آنها هم باشند، بالاخص که من استعفا دادم به جای خودم، خانمم مدیرعامل شرکت شد. شرکتی است که کلاً ۲۰۰ میلیون تومان سرمایه دارد و عملاً راکد است.
پس تعداد ۱۰ شرکت درست نبوده است؟
۱۰ تا شرکت برای ما نبوده است. این را جاهای مختلف بوده است. خانوادگی فقط همین یک شرکت بوده است.
ابتدای برنامه هم بپرسیم؛ درباره دختر خانم شما و اتهاماتی که مطرح شد، درباره قصه دارو و احتکار دارو بود. از فعالیت ایشان خبر داشتید؟
آنچه که من میدانم، چون ایشان دکترای داروسازی از دانشگاه شهید بهشتی داشتند، جزو شاگردان ممتاز هم بودند، آمدند به تدریج کارهایی را با دوستان خود شروع کردند و مجوزی گرفت، ایشان شاید ۱۰ سال در داروخانهها کار کرد، ما هم منابع مالی نداشتیم کمکش کنیم، خودش با همین کارها ... حتی این بیمارستان بزرگی که در شهید چمران هست را میخواستند راهاندازی کنند، با کمک دوستانشان داروخانه آنجا را ترتیب دادند و بعنوان کارگر، نه این که مالک باشد.
به هر صورت شرکتی را برای واردات مکملهای دارویی و خود دارو تاسیس کردند تا به ذهنش رسید با دوستانی که داشتند شرکت پخش سراسری برای دارو تاسیس کنند. مجوز گرفتند و کار واردات نسبتاً درآمد داشت، هر چه درآمد داشتند را در شرکت پخش هزینه کردند؛ متاسفانه شرکت پخش موفق نبود. مدیرعاملی که انتخاب کرد و به او اعتماد کرده و شریک او بود، ضرر به جایی رسید که کار او متوقف شد و من آن زمان فهمیدم.
حتی گله کردم که چرا زودتر به من خبر ندادید. گفتند شما وزیر بودید و من نمیخواستم مزاحم شما شوم. جز بدهی تجاری چیز دیگری ندارد، منتهی تعدادی رسانهها شلوغ کردند که دختر وزیر است و فلان؛ برخی از بدهیها را در آن مدت داد و برخی بدهیها مانده است و اگر بیرون بیاید، میتواند کار کند و پرداخت کند.
ما هم هر چه داشتیم من جمله خانه پدری را فروختیم تا بخشی از این بدهی او را صاف کنیم، متاسفانه، چون دارایی نداریم نمیتوانیم کمک کنیم. من در هیچ صنعتی در کشور سهم ندارم من جمله پتروشیمی، ولی افتخار این را دارم که ۴۰-۳۰ واحد پتروشیمی را به عنوان مدیر دولتی و مسئول نظام ایجاد کردم. کسی که به من نماینده مجلس گفتم این دنیا هیچ، از آن دنیا بترسید که چرا تهمت میزنید، چرا بدون سند حرف میزنید که میگویی من ۱۱ تا پتروشیمی دارم. من میگویم همه این پتروشیمیها برای شما! الان دارایی ما قطعاً کمتر از قبل از انقلاب بود.
اینکه میگویند ۱۱ پتروشیمی به عنوان پدر پتروشیمی ایران دارید برای شما نیست؟
من افتخار تاسیس پتروشیمی را دارم و به این جهت به من پدر پتروشیمی میگویند. نه خودم، نه خانوادهام، نه فرزندانم...
اجازه بدهید من نکته دیگری را اضافه کنم که وقتی مسئول پتروشیمی شدم، در اولین یا دومین جلسه هیئت مدیره تصویب کردیم که اعضای هیئت مدیره پتروشیمی حق ندارند سهمی از پتروشیمی را ولو در بورس که برای همه آزاد است، خریداری کنند. هیچ کسی حق ندارد در ۱۰۰ کیلومتری این تاسیساتی که در بندر امام و عسلویه میزنیم، زمین بخرد. چون ممکن است اینجا کارخانه ایجاد شود نرخ زمین بالا میرود. آن منطقه هم آباد میشود. میخواهم بگویم ما در این خانوادهها بزرگ شدیم؛ دختر من هم همین است. بارها دوستان دخترم گفتند اعلام ورشکستگی کنید و شما نمیتوانید بدهی را بدهید. گفت بدهکارم و شرعاً باید کار کنم و بدهی را پرداخت کنم.
گفتند از ایران فرار کنید، گفت من کجا فرار کنم؟ اینجا میمانم و کار میکنم، ولی آنهایی که غرض در دل دارند و میخواهند دولت را خراب کنند، چون دختر من است... باور کنید یک بار دخترم از زندان تماس گرفت که فامیلی نعمتزاده را عوض میکنم، چون چوب نعمتزاده را میخورم.
البته مردم هم سوال دارند!
بله، حق دارند مردم
کسی که مخاطب برنامه است میگوید بپرسید اگر ایشان دختر آقای نعمت زاده نبود به این راحتی به او مجوز شرکت واردکننده میدادند؟
قطعاً. هزاران هزار شرکت است که از اسم بنده هم استفاده نکرده است و به عنوان یک تحصیلکرده که ۱۲-۱۰ سال هم تجربه کاری دارد مجوز گرفته و کار میکند؛ این بدهی مالی است، این چه ربطی دارد ...
برخی از اتهامات ایشان درباره احتکار دارو بود.
هیچ دلیلی که ایشان احتکار کرده باشد، وجود ندارد. وقتی کار ایشان متوقف شد ۲۶ انبار در استانها داشت، چون پخش سراسری بود؛ مجبور شد، چون کار خوابیده بود، اینها را جمع کند، اینها را جمع کردند و انباری در نزدیکی تهران در استان البرز گرفتند، جنسهایی که ته انبار مانده بود را در آنجا گذاشتند. یکی گفت این احتکار کرده است.
حالا این بحث را جمع کنیم، ولی روی این تاکید کنید که ...
من نمیخواهم از دخترم دفاع کنم. ایشان را مقصر میدانم از جهت مدیریت مالی که نتوانست شرکت خودش را به خوبی اداره کند. اعتماد به یک مدیرعامل کرده است و آن هم این اتفاق را رقم زده است.
آقای نعمت زاده وضعیت کشور را به لحاظ اقتصادی چطور میبینند؟
باید ببینیم ریشههای که ما را به اینجا رساند، چیست. یکی اینکه تحریم بسیار مغرضانه است و در تاریخ کشور ما فکر نمیکنم در صد سال اخیر سابقه داشته باشد، یعنی اگر یک کشور آفریقایی بداند جنسی ایرانی است جرات نمیکنند بخرند. صادرات را میخواهیم انجام دهیم، اغلب کالاهای ما به اسامی مختلف از کشور صادر میشود. آمریکا، اروپا، کشورهای بزرگ جای خود دارد. با کشور چین روابط خوبی داریم، ولی جرات نمیکند فاینانس به ایران بدهد.
یک تحریمی بوجود آمده که هم نوشته و هم نانوشته است. این قطعاً برای کشور بزرگی مانند ایران اثر خودش را میگذارد. هر کسی منکر این است من حاضر هستم بحث کنم که اگر دست و پای نعمت زاده را بستند میتواند بدود یا خیر.
دوم اینکه تصمیمگیریها در این شرایط سخت است. برخی ابا دارند از بحران اسم ببرند. اجازه میخواهم بگویم از نظر من، شرایط بحرانی است. مدیریت بحران باید باشد. همانطور که درباره کرونا، مقام معظم رهبری فرمودند آقای رئیس جمهور شما رأس شوید و همه را جمع کنید تا با هم حرکت کنید؛ حالا من بودم جدیتر از این کار میکردم. ولی به هر حال این اقدام هم اثر گذاشت. اگر این کار را نمیکردیم ده برابر ضرر و مرگ و میر ما بیشتر میشد.
کسی حق ندارد بگوید این را وارد کنید یا نکنید، کسی دیگر جلوی این را بگیرد یا نگیرد؛ همه باید یک حرف بزنند، چون دشمن آن سوی مرز ایستاده که من چه میگویم و شما چه میگویید و مصاحبه من چیست و مصاحبه ایشان چیست. چطور وقتی برجام قدری غُل و زنجیر را باز کرد، هم توانستیم اقتصاد را رونق دهیم و هم خارجیها آمدند و هم سرمایهگذاری خارجی قدری شروع شد.
ولی هیچ یک عملیاتی نشد.
خیلیها عملیاتی شد.
مثلاً کدام عملیاتی شد؟
از چه لحاظی میفرمایید؟
آمدند و یک قدمی که برداشتند ...
اگر نمیشد که ارز الان باز بدتر بود. آن زمان ارز چطور شد؟
شما مثال بزنید که کدام مورد بود؟
مثال همین است. متاسفانه در پتروشیمی و فولاد و بقیه صنایع، اینها خودشان را با قیمت خارجی تطبیق میدهند، چون بخشی را داخل میفروشند و بخشی را صادر میکنند. وقتی دلار گران شود، قیمت فولاد هم به تناسب آن افزایش مییابد. فرض کنید هر تن ۵۰۰ دلار است و وقتی به ریال ضرب میکنیم، عدد نجومی میشود. خب در یک شرایطی ماند؛ دلار ما ۳ هزار و ۸۰۰-۷۰۰ دولتی بود و نرخ آزاد ۵ هزار تومان بود. ادامه این زمانبر بود و برخی بانکها کار کردند، ولی امریکا بسیاری از بانکهای بزرگ را جریمه کرد که چرا با ایران کار میکنید. من وزیر بودم و ارتباط با وزرا و مسئولین برخی کشورها داشتیم.
مثلاً در حوزه صنعت فرانسویها فرستادند و حتی آلمانیها برای خودرو آمدند، ولی واقعاً حرکت خاصی نشد.
برای اولین بار بیان میکنم و آنچه واقعی است باید بیان کنم، حالا یکی خوشش میآید یا نمیآید، ما از شرکتهای بزرگ قبلاً دانش فنی داشتیم؛ یعنی مارک پژو را میزدیم و حقی به آن شرکت میدادیم. گفتیم باید مشارکت کنید و خودتان پول بیاورید. مشارکت ایجاد شد. آماری که چند وقت پیش دوستان ارائه دادند این بود ۱۸ هزار خودرو با مشارکت شروع شد. با ۴۵ درصد بود، ولی به تدریج جلو میرفتیم؛ ساخت داخل برنامهریزی شده بود.
سیتروئن آمد و سیتروئن کاشان را ۵۰-۵۰ شریک شدند. در آن جا نزدیک به ۲۰ هزار تا تولید شد، ولی وقتی آقای ترامپ شیر را محکم بست، دولت و اینها نتوانست مقاومت کنند. اگر دولت ایران بگوید فلان شرکت ممنوعالمعامله است، هیچ کسی حق ندارد با آن شرکت کار کند. نزدیک به ۹۰۰-۸۰۰ میلیون یورو همین دو شرکت به ایران آوردند. هم بابت سرمایهگذاری و هم بابت قطعات بود، ولی نتوانستند ادامه دهند. به نظر من آن شرکتها مقصر نیست بلکه نظام بینالمللی فشار آورد که با ایران کار نکند.
مثلاً رنو در خود چین نزدیک به ۳ میلیون تولید خودرو دارد. فولکس واگن بیش از ۲ میلیون تولید دارد. اینها نمیتوانند منافع دیگر خود را زیرپا بگذارند. در امریکا همه اینها سرمایه گذاریهای مشترک دارند.
بخشی قصه آمریکا و تحریم است، درست است.
اینکه میگویند رفتند و نتیجه نداد، این طور نیست بلکه نتیجه داد. وقتی برجام یکباره بهم خورد شرکتها نمیتوانستند کار کنند. حالا ممکن است یکی جرات کند از پشت صحنه با نام دیگر کار کند؛ این هم دیگر تدبیر ماست. اگر در صنعت بودم معتقد هستم، یکسوم اینها را به نحوی در ایران نگه میداشتم، ولی اسم این شرکتها نباشد.
می شد؟
همین دور زدن تحریمها که در دنیا مطرح بوده است؛ الان هم همین طور است. منتهی این کارها جسارت میخواهد و باید مدیری باشد که هم این کار را بلد باشد و هم جسارت کند.
در مورد اختیارات که بیان کردید، خیلی از دوستان شما و کسانی که از جناحهای مختلف از ابتدای انقلاب تاکنون با آنها کار کردهاید، در همین برنامه بیان میکردند شورای هماهنگی اقتصادی که به دستور حضرت آقا به ریاست رئیس جمهور تشکیل شد، اختیاراتی را به رئیس جمهور داد که در کل دوران ریاست جمهوری سابقه نداشته است.
البته روسای سه قوه هستند.
بله، ولی رئیس این شورا آقای رئیس جمهور هستند یعنی این اختیار را میدهد که رئیس جمهور طراحی کند و اعضای آنجا اکثراً وزرا هستند.
استفاده هم کردهاند.
یعنی به لحاظ دست باز بودن این اختیارات داده شده است.
آنچه من بیان میکنم غیر از این است. این همانی است که باید انسجام تصمیمگیری باشد و آقا هم فرمودند با هم بنشینید. خدای ناکرده اینطور نباشد که دولت یک چیز بگوید و مجلس چیز دیگری بگوید. از این جهات اگر نمیکردند کشور وضع بدتری داشت. حالا هم امیدوارم با انسجام و همراهی بیشتر این کار را انجام دهند. مثلاً در مورد خودرو که من بررسی کردم، گفته شد اگر قیمت را ثابت نگه دارید مشکل ایجاد میکند، اجازه دادند وزارت صنایع در حاشیه بازار اندک اندک قیمتها را منطقی کند.
وزارت صنایع از این اختیار استفاده نکرد و این یک مورد را یقین دارم که تصویب کردند، ولی عمل نشد تا به قرعهکشی فعلی رسید که وضع خوبی نیست.
بالاخره بالای سر این وزیر، باید معاون و رئیس جمهور پیگیری کنند.
من که مسئول نیستم.
آقای نعمت زادهای که در زمان دولت آقای احمدی نژاد هم در دولت اول کمک کردید.
حالا ما که نوکر این و آن نیستیم. (میخندد)
یکی از ایرادات در همان دوره این بود که چرا باید مدیران راس کشور و وزرا عوض شوند. دلیلی ندارد اینقدر بیثباتی مدیریتی داشته باشیم، ولی الان دولت به جایی رسیده که یک تغییر دیگر و یا استیضاح دیگری شود، کل کابینه باید رای بگیرد. انتخاب خوب که میتوان کرد.
انتخاب خوب به نظر من شاهبیت قضیه است. پتروشیمی اگر موفق بودم یکی از دلایلش استمرار مدیریت بود. من ۸ سال و اندی در آنجا بودم تا وزیر وقت آقای وزیری هامانه در دولت آقای احمدینژاد گفت باید بیایید، وضع سوخت بد است، پالایشگاهها بد است و فرمایش ایشان زنده است که گفتند همان کاری که در پتروشیمی کردید و توسعه دادید در پالایشگاهها هم همین کار را انجام دهید.
خیلیها معتقد هستند این مشکلاتی که با آنها مواجه هستیم بیش از این که به تحریمها مرتبط باشد به روش مدیریتی ما مرتبط است. نظر شما چیست؟
قطعاً پایهاش تحریم است. وقتی تحریم وجود دارد، یعنی شرایط غیرعادی است.
در این شرایط مدیریتی نیاز است که بتواند در شرایط غیرعادی مدیریت کند. خدای ناکرده اگر آنطور نشود بخشی به داخل برمیگردد. اگر یک روز خلق الساعه میگویم ارز ۴۲۰۰ تومان است، اشتباه است. من این مطلب را به آقای رئیس جمهور نوشتم.
در سال ۹۶.
اردیبهشت ۹۷ بود. تا آخر سال ۹۶ هم خوب بود. یک ارز دولتی و یک ارز آزاد داشتیم. من پای تلویزیون بودم که این را شنیدم و باور کنید، بر سر خودم زدم و گفتم این باعث میشود ارز گران شود، باعث میشود بروکراسی ایجاد شود. فکر کردند ترامپ چوب را برداشته بر سر ما بزند، ما زودتر به مقابله آن برویم. من ۳-۲ تا از وزرا گفتم در کابینه بودند مگر خواب بودید؟
در مورد فروش سکه؛ در شورای پول و اعتبار بودیم، آقای سیف زنده است و بپرسید، چند بار خواستند این کار را انجام دهند و من به دلایل مختلف اثبات کردم این کار به صلاح نیست.
قبل از اینکه این کار انجام شود؟
بله. من آن زمان وزیر بودم.
در دولت یازدهم.
بله. علت هم دودوتا چهار تاست. نمیخواهم علیه کسی حرف بزنم، باید کارشناسی کار کرد. با میل شخصی و نظر این و آن فایده ندارد. یک عده امروز به جان دولت افتادند که دولت را تخریب کنند. اگر دولت را تخریب کنیم چیزی گیر مملکت میآید؟ نخیر. باید کمک باشیم و خلا همدیگر را پر کنیم. زمان آقای احمدینژاد، حالا با شخص کار ندارم، یک تصمیم گرفتند که ارز را تکنرخی کنیم و هزار و ۲۰۰ و خردهای تومان باشد. این در حالی بود که ارز در بازار هزار و ۸۰۰-۷۰۰ تومان بود.
آن زمان آقای بهمنی رئیس کل بانک مرکزی بود. پیش ایشان رفتم و گفتم شما در بانک ملی بودید و تجربه دارید، چرا این تصمیم را گرفتید؟ مگر میشود هزار و ۸۰۰-۷۰۰ تومان را هزار و ۲۰۰ تومان کرد؟ اگر میگفتید هزار و ۸۰۰ تومان، میگفتم اشکالی ندارد و این را به آن وصل میکنید. ایشان فرمودند بزرگترها تصمیم گرفتند! خب تصمیم غلطی بود. این بار هم همین طور بود. آن زمان گفتند ارز هزار و ۲۵۰ تومان شود، ولی با ارز آزاد کاری نداشتند. این بار گفتند ارز آزاد هم انگار قاچاق است و کسی حق ندارد! این بدتر است!
یعنی مثل این است که دو ماشین میروند و هر کدام ده تن بار دارند. شما یک باره سوت میزنید و میایستادند، ده تن بار یکی را روی دوش ماشین دومی میگذارید. بار آن ۲۰ تن میشود و جلوتر میرود و پنچر میشود. این یکی هم بیکار میشود که چکار کند؟ برود بازار ارز، مسکن، اجاره؟
اینها ترسیدند و از ترس اینکه فردا مشکلی پیش نیاید، تصمیمی گرفتند. الان اعتقاد مدیریتی من این است که وقتی بحران و مشکل را دارید باید کمترین تلاطم را ایجاد کنید، کمترین اقدام برای موج جدید را ایجاد کنید.
الان بازار خودرو در این شرایط چطور است؟ الان پراید ۹۰-۸۰ میلیون است.
الان شما بگویید رسمیت پیدا میکند. (میخندد)
الان روشی که پیش میروند درست است؟
ببینید، ما الان در یک چاله افتادهایم. یک زمانی بیرون چاله هستید و باید عقل را بکار گیرید تا داخل چاله نیفتید. اگر داخل چاله افتادید دست و پا میزنید و بدتر سنگ هم سر شما میریزد. حالا در آن وضع باید بررسی کرد که چکار کنیم. اگر بگوییم بهشت میکنیم شدنی نیست، ولی اگر عقلها و تجارب را روی هم بگذاریم به تدریج باید از این چاله بیرون بیاییم. این که قرعه کشی کنیم و ماشین بفروشیم جداً حد اعلای چاله است. چطور پله پله بالا برویم؟ خیلی سخت است و باید عقلها روی هم بگذاریم. هیچ کسی نمیتواند بگوید این راه بهترین است.
من کارت هوشمند سوخت را در نفت درست کردم و هنوز هم برقرار است. من نه خودم این کاره و ITMan بودم و نه در شرکت پالایش نفت ITMan داشتیم. ممکن است در گوشه و کناری کسانی بود و تحصیلاتی داشتند، ولی اداره و واحدی نداشتیم، ولی باور کنید از همه دانشگاه ها، مشاورین، پیمانکاران حتی افراد ایرانی که خارج از کشور بودند، دعوت کردم و عقلها را روی هم گذاشتیم و این شد. تا امروز هم کسی نگفت من این کارت را جعل کردم. برای اینکه ۷ ... حفاظتی برای آن تعریف کردیم. بررسی کردیم و دیدیم نمیتوانیم، دو هزار و ۵۰۰ دیپلم و فوق دیپلم آیتی استخدام کردم و آموزش دادیم و ظرف ۱۵-۱۰ روز در هر پمپ بنزین بالای سر این سیستم بایستند، چون پمپ بنزینیها میگفتند ما بلد نیستیم و سیستم خراب است. گفتم یک سال حقوق این افراد را من میپردازم، ولی کنار شما باشند.
یکی دو خلاف در این زمینه مطرح کردند؛ گفتند این کامپیوتر پیشرفته روز است و چرا مناقصه نگذاشتید، بودجهات دولتی بود و قانون محاسبات میگوید باید مناقصه برگزار میشد. من گفتم دو کشور این طرح را چرخاندم و وارد ایران کردم؛ و قس علیهذا! چرا پول طرف را قبل از مصوبه هیئت مدیره پرداخت کردید. ما التماس کردیم که طرف برود و این سیستم وسط بیابان راه بیفتد.
من دیزل ژنراتور خریدم و خیلی جاها به شبکه وصل نبودند. با پول خودم دیزل ژنراتور خریدم و در پمپ بنزین گذاشتم تا سیستم کار کند، گفتم قسطی دو سه ساله پول را بازگردانید؛ خب این کار غیرعادی نبود. فکر میکردند پسرخاله من است که کمک میکنم؛ نه. در خیلی از جاها مخابرات نتوانست کمک کند که سیم و خط دیتا بگیریم. بالاخص استانهای شمال سیمها از راه جنگل عبور میکرد و نویز داشت. ما این دیتاها را باید بگیریم که سیستم آنلاین کار کند.
من ۳۰۰ تا دیش ماهواره خریدم و ۲۰ نیسان اجاره کردم تا این دیشها را به جایگاههای وسط بیابان دیشها را سوار کنند تا بتوانیم دیتا بگیریم. میگفتند در مناقصه نرفته که این کار را کردید. من مسئولیت پذیرفتم و گفتم من کردم و زندان دارد حاضر هستم بروم. یک جایی نشد کسی بنزین بزند و بگویند کارت نمیشود و پمپ بنزین کارت نمیکند.
این همه زحمت انجام شد چرا آقای زنگنه این کارتها را کنار گذاشت که دوباره احیا شود؟
این را باید از ایشان بپرسید.
رفیق ایشان هستید و الان هم مشاور ایشان هستید.
من مشاور ساخت داخل هستم. به نظر من اشتباه کرد.
یک خبری از شما منتشر شد که به دولت پیشنهاد دادید در ۸۰۰-۷۰۰ قلم درست و حسابی خودکفا هستیم و اینها را تثبیت کنید تا هیچ کسی حق واردات نداشته باشد، شما میتوانید در داخل تولید کنید، ولی نشد؛ چرا نشد؟
درباره شرکتهای دولتی در دولت تصویب شد. در دو نوبت تصویب شد که وزارتخانه ها، شرکتهای دولتی و پیمانکارهایی که برای دولت کار میکنند حق ندارند این اقلام را از خارج وارد کنند، چون دولت گفت اینها برای خودمان است و ما تصویب میکنیم، ولی اینکه عموم بپذیرند نشد. شاید عمر ما کفاف نداد و شاید اگر میماندیم و دفاع میکردیم میشد.
این شدنی است؟ الان هم شدنی است؟
آقای شریعتمداری این کار را کرد؛ مثلا الان ورود لوازم خانگی ممنوع است. این را دلم میسوزد که بیان میکنم. من یک روز از سفیر کره جنوبی، زمان آقای هاشمی وزیر بودم، پرسیدم راز موفقیت شما که کشور عقبمانده بودید چه بود؟ گفت از خودگذشتگی ملت ما. گفت ما مرزها را بستیم و یکسری کالاهای کمکیفیت خودمان را گفتیم استفاده کنند و این باعث شد این جا برسیم. حتی برای این که بتوانیم با ژاپن رقابت کنیم، جنس داخلی را گرانتر فروختیم و با پول آن سوبسید به صادرات دادیم. ملت هم باید از خودگذشتگی داشته باشد. ارز کم است و نفت فروش نمیرود باید دنبال این باشیم که کالای خارجی را بخریم؟ دولت نباید بگوید این کالای گران را نخرید، من به عنوان شهروند باید نخرم. خدا کند این تعمیم به بقیه کالاها نشود.
آقای همتی را در حوزه ارزی چطور میبینید؟
ایشان آدم باسابقهای است و اختیاراتی از هیئت گرفته است، ولی به نظرم به تنهایی نمیتواند مشکل را حل کند.
درست است که تولیدکنندگان ما نسبت به اینکه حمایت نمیشوند انتقاد دارند و حتی با ترکیه مقایسه میکنند و میگویند آنچنان از تولیدکنندگان خود حمایت میکند که قابل قیاس نیست؟
بنده تائید میکنم این را. منتهی باز آنجا اولویت چیز دیگری است؛ نفت و درآمد اینچنینی ندارند و میگویند باید صنایع شکوفا شود؛ که درآمد مملکت را تامین کنند. نزدیک ۲۰ میلیارد دلار در پوشاک و نساجی صادرات دارند.
پس بخاطر نفت، از تولیدکننده حمایت نمیکنیم.
به همین دلیل نامهای از مقام معظم رهبری به آقای هاشمی در ۱۳۷۴ دارم...
حدود ۲۵ سال پیش است.
بله؛ که این آغازگر چشمانداز ۲۵ ساله شد و نامه اینطور شروع میشود که به منظور توسعه صادرات غیرنفتی ... بعد تشکر میشود که در برنامه اول و دوم موفقیتهایی حاصل شده، ولی کشور به منظور توسعه صادرات غیرنفتی لازم، افق درازمدت تدوین کند. من این نامه از بس دوست دارم حفظ شدم. این را ترکیه توجه کرد و نتیجه گرفته است. من گوش نمیدهم و موفق نمیشوم. آن زمان باید دولت تولیدکنده و صادرکننده را بخواهد و مشکلات را جست و جو کند.
و از همان زمان جدی گرفته نشد.
آن زمان شاید ۵-۴ میلیارد صادرات غیرنفتی نداشتیم و الان به ۴۸-۴۷ تا رسیدیم. بعداً متوقف شد و در دوره اول دولت آقای خاتمی اهمیت داده نشد. در نوبت دوم آقای خاتمی فهمیدند این امر خوبی است و بازنگری کردند و، چون ۵ سال گذشته بود ۱۴۰۴ شد و ۲۰ ساله شد. این باید مردمی شود. باید در جان و فک رمردم برود حتی میگویم از مسئولین بپرسید. برداشت من این است که ۵ درصد بیشتر نمیدانند و دولتیها هم ۱۵-۱۰ درصد بیشتر نمیدانند.
آقای محمدرضا نعمت زاده متولد ۱۳۲۴ در تبریز؛ درست است؟
بله.
درباره پدر که صحبت کردید. مادر هم خانه دار بودند.
بله. ایشان هم خانم فهمیه خویلو بود که زود مرحوم شد که بخاطر ناراحی قلبی بود.
خدا رحمتشان کند. چند برادر و خواهر هستید؟
ما دو برادر و دو خواهر هستیم.
در قید حیات هستند؟
بله.
چه زمانی ازدواج کردید؟ چطور آشنا شدید؟
آنها از یک خانواده از چهارمحال و بختیاری بودند، ولی خانم من متولد آبادان است. دختر مرحوم دکتر ابوالقاسم بختیار است که ۱۰۷ سال زندگی کرد و ایشان از موسسین واحد بهداشت و درمان شرکت نفت بودند.
چند فرزند دارید؟
۴ دختر و ۷ نوه دارم. دخترانم همه ازدواج کردند.
همه تحصی لکرده هستند؟
یکی در حد دیپلم و خانهداری ماند، ولی بقیه دکترا دارند؛ یکی پزشک، یکی هوش مصنوعی از استرالیا دکتر دارد و دیگری هم داروسازی از دانشگاه تهران است.
مهریه برای حاج خانم چقدر بود؟
۱۴ سکه به یُمن ۱۴ معصوم بود. ما که آن زمان نمیدانستیم زرنگی هست یا نه، ولی برای این که ادای دین کنیم هفته بعد خیابان فردوسی، صرافیها ۱۴ سکه را تهیه کردیم که دانهای ۱۱۰ تومان؛ سال ۴۸ بود. هزار و ۵۰۰ تومان دادیم و ۱۴ سکه خریدیم و تقدیم ایشان کردیم.
اهل ورزش هستید؟
خیلی کم؛ وقت نمیکنم. قبلا شنا و کوه میرفتم، ولی کارها طوری بود اگر فرصتی بود ترجیح میدادیم بخوابیم.
اوقات تفریح چکار میکنید؟
قدری نوشتن و خواندن و گزارش نوشتن است. هنوز مرتب هفتهای یک گزارش مینویسم.
درباره صنعت و حوزه خودتان؟
بله.
قبل از انقلاب را تا حدی بیان کردیم تحصیل میکنید و برمی گردید و درگیر شرکتی که بیان کردید و خودکفایی که پدر درست کردند، شدید. بعد در اواخر سال ۵۶ اعتصابات را در کارخانهها سروسامان دادید.
بله، تقریبا همینطور بود؛ چون شرکتهای دولتی همانند شرکت نفت اعتصاب کرده بودند و برخی از شرکتهای دیگر مانند لوازم خانگی را تشویق میکردیم. برخی که اعتصاب کرده بودند و تعطیل شده بود حتی کارگران تا روز آخر پول را دریافت کرده بودند، ولی ۴-۳ ماه بیکار بودند و مشکل مالی داشتند. با برخی از بازاریها ارتباط برقرار کردیم که پدر با آنها همکار بودند. جایی گرفتیم و ۵۰-۴۰ نفر آنجا جمع شدیم و هم کمک مادی و هم کمک به اعتصابات شکل گیرد.
بعد هم، با فاصله از انقلاب تیم ۸۰-۷۰ نفره را در بازرسی ویژه وزارت کار تشکیل دادید.
همان تیمی را که داشتیم، تغییر جهت دادیم. آن زمان تشویق میکردیم اعتصاب کنند و آن زمان حضرت امام فرمودند همه سرکار بروند. انگار سختشان بود سرکار بروند. یکسری از مدیران هم از کشور رفته بودند و تیمهای سه نفره درست میکردیم و یک نفر از کارشناسان وزارت کار، یکی از بچههای ما و یک روحانی بود. این تیم سه نفره را به کارخانجات میفرستادیم. چپیها هم غوغا میکردند و هر چه ما درست میکردیم بهم میریختند. قولهای عجیب میدادند و بعد منافقین آمد.
بعد دولت موقف رفت و دست شورای انقلاب شد و آقای باهنر به شما پیشنهاد وزارت کار را دادند.
بله؛ اینها را شما خوانده اید. ایشان فرمودند در جلسه شورای انقلاب هستیم و در گروه اقتصادی پیشنهاد شده شما وزیر کار شوید.
شما قبول نمیکردید؟
ما عذرخواهی کردیم. مدیرکل و رئیس اداره هم نبودم، در بخش خصوصی فعالیت کردم. بعد از یک ربعی دوباره تلفن زنگ خورد، آن زمان موبایل نبود. آقای هاشمی رفسنجانی بود و فرمودند آقای باهنر به تفصیل حرفهای شما را بیان کردند و به اتفاق معتقد هستیم شما باید وزیر کار شوید. گفتم حالا که دستور است چشم.
بعد به وزارت صنایع رفتید و خاطرهای که تعریف کردید.
بله. آن زمان کار سختی بود. صنایع را بسیار خصوصی کرده بودند. بند الف و ب و ج بود و نزدیک ۵۰۰ و خردهای صنعت را ... در نهایت سازمان صنایع ملی تاسیس شد؛ به سازمان برنامه و بودجه رفتیم.
در سازمان برنامه و بودجه خاطرهای بازگو کردید. آن زمان فضا اینطور بود که برنامه ریزی درست و شرعی نیست و رها کنیم و هر چه خدا پیش میآورد بپذیریم. این را چه کسی بیان کرد؟
سمتش را بیان کنم هم اسم مشخص میشود، ولی نمیخواهم بیان کنم. همه جوان و ناآگاه بودیم و عقل ما این میزان میرسید. ممکن بود ما هم خطاهای زیادی داشتیم؛ هیچ کدام معصوم نبودیم. یکی از آقایان ورزا میگفتند چرا باید سواری تولید کنید و فقط باید اتوبوس و ماشینهای عمومی تولید کنیم. گفتم باید این را رشد دهیم و اضافه شود و سالن میزنیم و نمیتوان سواری تولید نکنیم. میگفت نه ما فقط برای قشر مستضعف کار میکنیم. یکسری دیدگاهها برای آن زمان بود.
بعد هم صنایع دفاع رفتید و کاتیوشا اولین بار زمان شما تولید شد.
من دو نوبت در صنایع دفاع بودم. نوبت اول که رفتم، مسئولیت پروژههای نیمهتمام را بر عهده داشتم. تمام پیمانکارهای ما خارجیها بودند و از ایران رفته بودند. فرانسویها و آلمانیها بیشتر بودند، ما باید در دل این کار میرفتیم. پیمانکار ایرانی نداشتیم و مشاور ایرانی هم نداشتیم. مشاوران صنعتی که کم و بیش میشناختم فراخواندم و گفتم باروت تولید نکردهاید، ولی بیایید. کاتیوشا را نمیدانید، ولی بیایید. اینها را به تدریج مطالعه کردند و ما مشاورانی که قدری سردربیاورند را آوردیم. بچههای خودمان را هم جمع کردیم و تجهیز کردیم. در هیئت مدیره که مصوبه گرفتم، هیچ وقت رایگیری نمیشد. ۱+۵ توانستیم رای بگیرم تا هواپیماسازی را از زمین بلند کنم.
برای این هواپیماهای دو کابین با شهید ستاری هم همکاری کردید.
ایشان میخواست خلبانان جوان را آموزش دهد، ولی هواپیمای دوکابین نداشت. ما یک روز به سرمان زد و گفتیم اجازه بدهید اینها را دو کابین کنیم. برنامهریزی کردیم که ۱۰ تا از این هواپیماها را دوکابین کنیم که البته زمان ما پرواز نکرد و بعد از ما به پرواز رسید. با کارهای صنعتی که سیستم کنترل آن را چکار کنیم، از تمام دانشگاهها کمک گرفتیم. از صنایع آذراب فیوزها، بدنه و شاسیها را کمک گرفتیم و در آنجا ریخته گری کردیم؛ مکافاتی داشتیم.
من اعتقاد دارم حداقل در زندگی خودم هر کاری را خواستم انجام دادم. اول خداوند و بعد خواست جدی موثر است. این را در دولت آقای هاشمی و دولت اقای روحانی بیان کردم که اگر بخواهیم این کشور به اندازهای توانمند است که شدنی است. این را از حضرت امام (ره) داریم.
اگر دختر من گرفتار شده، من خودم را مسئول میدانم که بهشان رسیدگی نکردم. اگر من وقت میگذاشتم در کار اینها وارد میشدم تا بفهمم کجا ضرر میکند و جلوی آنها را میگرفتم.
۸ سال هم وزیر صنایع آقای هاشمی شدید و بازسازیهای جنگ را تجربه کردید. مهمترین ویژگیهای آقای هاشمی چه بود؟
پاکی ذات ایشان مهمترین ویژگی ایشان بود. بقیه خصوصیات نیز از این ویژگی نشات میگیرد. صداقت هم از مهمترین ویژگیهای ایشان بود، ضمن اینکه بسیار زیرک بودند. بنده بارها با آقای هاشمی بحث کارشناسی مخالف داشتم. در نهایت ایشان محبت میکردند و حمایت داشتند. در دولت یازدهم یکبار دیگر آقای روحانی چیزی را ابلاغ کردند این کار انجام شود و من گفتم خوب نیست و تا روز آخر که بودم انجام ندادم.
ایشان یک بار عصبانی شد و گفت من رئیس جمهور هستم و دستور میدهم. من هم گفتم من وزیر هستم؛ خندهاش گرفت. میخواهم بگویم وقتی من به عنوان وزیر تشخیص میدهم این کار صلاح نیست، درباره اداره امور است، ارادت به ایشان دارم و قطعاً صادق هستند و ممکن است اشتباه را بیان کنند. درباره ارز ۴۲۰۰ تومانی هم خدمت ایشان رسیدم و گفتم این غلط بود. اگر وزیر بودم اجازه نمیدادم.
گاهی به ما میگفتند این وزیر بداخلاق است. من وقتی میدیدم در جمعی تصمیم غلطی میگیرند، اگر آزاد هم بگذارید این تصمیم را میگیرند، شلوغ میکردم. حتی گفتم این خیانت است. یک روز آقای روحانی گفت شما میدانید چه میگویید؟ گفتم بله، این کار خیانت است. این تصمیم را نگرفت و به نفع شد. اگر این ۴۲۰۰ تومان را من حضور داشتم این واژه را بکار میبردم.
آن چه تصمیمی بود که بیان کردید خیانت است؟
۳-۲ بار از این کارها کردم. زمان آقای هاشمی هم انجام دادم. یکی درباره فروش طلا بود. من حتی کتبی به وزیر وقت دادم که جای من آمده بود که در شورای پول و اعتبار بحث شده که این کار شود و من مخالف بودم. حال که شما جای من آنجا رفتید مخالفت کنید که نشود. آبا با فروش ارز، ارز ارزان شد و مشکلات برطرف شد؟
در سال ۷۶ به آقای خاتمی رای دادید؟
به آقای ناطق رای دادم؛ فکر میکردم ایشان میتواند مدیریت کار را در دولت جمع کند. آقای خاتمی - خدا حفظش کند و من ایشان را بسیار دوست دارم - در دولت آقای هاشمی همکار بودیم و در مسائل فرهنگی توانمند و خوشفکر بودند، ولی اینکه بتوانند در آن شلوغی مملکت را جمع کنند، در دوره اولش از لحاظ اجرایی موفق نبودند، ولی در دوره دوم فهمید نمیتواند با فرهنگ مسئله را حل کرد، فقط با آزادی سیاسی مشکلات حل نمیشود، یکسری کارها را باید بُرید. در دوره دوم ۸-۷ پتروشیمی را افتتاح کرد.
در دولت دوم خرداد بود که عسلویه رفتید و آنجا یک پادگان بود و یکسری خانهها داغون بود که آنها را گرفتید و شروع کردید.
اولین باری که آقای هاشمی بودند و من وزیر ایشان بودم، آقای آقازاده هم وزیر نفت بود. آن آقا از شرکت نفت آمد و توضیح داد که چه میشود. من یادداشت برداشتم و دیدم اینجا این مقدار گاز خواهیم داشت. پیش خودم فکر کردم اگر این باشد این خوراک پتروشیمی است؛ رفتیم آنجا که بیابان و سنگلاخ بود. گفتیم اینجا میخواهیم پتروشیمی تاسیس کینم. برخی مدیران بعداً گفتند که ما آن زمان گفتیم اینجا گرم است و سر نعمتزاده داغ شده است و نمیفهمد چه میگوید. (میخندد)
ایشان مرحوم شدند و راحت اسم میبرم که مرحوم آقای نوری بودند؛ مجری پتروشیمی بودند. به همان پروژه ساخت پتروشیمی را دادم که ساخت. یک واحد بزرگ ساخت. گفتیم وقتی نفت خام ما ۶ درصد است و تولید و صادرات چرا باید ۳/۰ باشد؟ رهبری میگوید خام صادر نکنیم، عقل هم میگوید، برنامههای ۵ ساله هم میگوید، ولی عملکرد ما این است که نفت خام ۶ درصد و پتروشیمی ۳/۰ درصد است. من گفتم باید به ۵ درصد برسانیم و همه ما را مسخره کردند.
من معتقد هستم باید در ایران کارهای بزرگ و جهشی انجام دهیم. خدا آقا را حفظ کند، ممکن است یک ساله نشود، ولی باید از یک جایی شروع شود.
سال ۸۴ موافق آمدن آقای هاشمی به عرصه انتخابات بودید؟
من به عنوان شخص موافق نبودم.
از شما مشورت خواستند؟
نه.
اگر به عقب برگردیم رئیس ستاد آقای روحانی میشوید؟
برای هیچ کسی نمیشوم، چون کار سیاسی کار من نیست. آقای ولایتی قبل از آن از من خواستند رئیس ستاد ایشان شوم. اقای دکتر عارف هم خواستند و خدمت ایشان رفتیم و این کار را خواستند و عذرخواهی کردم. میخواهم بگویم من به هیچ جناحی وابسته نیستم. قبل از ایشان آقای روحانی خواستند و عذرخواهی کردم. دفعه آخر که ایشان بیان کردند، احساس کردم به مدیریت من نیاز دارند، نه به دید سیاسی من! با هزینه کم کار کردیم. از تمام ستادها هزینه ما کمتر بود. حتی آب خوردن جلوی مردم نمیگذاشتیم، چون نداشتیم. الحمدالله به لطف خدا و مردم ایشان انتخاب شدند.
البته همه ستادها میگویند هزینههای ما کم بود، ولی ...
نه، ان شالله مجلس برای نمایندهها تصویب کرده که شفاف باشد. این کار را انجام دهند. این در دنیا وجود دارد. برای اطلاع بیان میکنم، این را مکتوب کردیم و امضای خودم را زیر آن گذاشتم و به مدیر مالی دادم که چقدر گرفتیم و از چه کسانی گرفتیم و چقدر خرج کردیم تا روسیاه نشویم.
در سال ۸۸ چطور؟
ما از آقای میرحسین در این زمینه حمایت کردیم.
به نظر شما رفتار بعد از انتخابات ایشان درست بود؟
نمیدانم. آنهایی که اهل فن هستند باید بیان کنند. ما نمیخواستیم به عنوان شهروند این کارها و اختلافات ایجاد شود.
بعد از انتخابات ۸۸ با آقای موسوی صحبت نکردید؟
نخیر.
با آقای احمدی نژاد هم کار کردید.
ایشان عذر ما را خواست. دلیل همین سوال شماست که یک خبرنگار از ما پرسید و من گفتم درباره ایشان از من نپرسید. اصرار کرد و من گفتم درباره جنبه مدیریت ایشان یک نکته میگویم که خبرنگار بیمعرفت این را تیتر کرد؛ گفتم آقای رجایی اعتقاد به مشورت زیاد داشت و آقای احمدینژاد ندارد. در آن زمان ۴-۳ تا وزیر عوض شد. در آن زمان آقای نوذری ساعت ۱۱ شب تماس گرفت که من شرمنده هستم و آقای احمدی نژاد تماس گرفته که از صبح نعمت زاده نیاید. گفتم فزت و رب العکبه! راحت شدم. (میخندد)
ما با زور به خودمان مسئولیت ندادیم و الان این مسئولیت برداشته شد. احترام ایشان را به عنوان رئیس جمهور همواره داشتهام. گاهی در محافل حرفهایی بیان میکردند میگفتم ایشان رئیس جمهور کشور است.
دوره جدید قوه قضائیه را با آقای رئیسی چطور میبینید؟
من یکبار خدمت ایشان رسیدم و از دو نکته تشکر کردم. یکی اینکه تحولاتی که میخواهد در جهت مبرزه با فساد انجام دهد، کار بسیار خوبی است و هر چه از قوه قضائیه داخل شوید و درون را پاک کنید بیرون پاکتر میشود. نکته دیگری که تشکر و توصیه کردم این بود که بازدید از استانها و ادارات و مجتمعهای قضائی میکنند. گفتم این بهترین کار است که هرچه بچرخید و ببینید، واقعیت دست شما میآید. گرفتاری مردم را هم میبینید. همین که ایشان آمد ۱۰۰ هزار نفر را شب عید با وجود کرونا مرخصی داد، کار خوبی شد و هیچ اتفاقی هم رخ نداد.
اینها که دو ماه بیرون آمدند نه زمین به آسمان آمد و نه آسمان به زمین آمد و نه یکی فرار کرد. این نشان میدهد کسانی که بدهکار هستند بیرون باشند بهتر است. چون دختر من یکی از این افراد است احساس کردم وثیقه دادیم و بیرون آمد و کارهای خود را ردیف کرد و بچه هایش را دیده است و بیمارستان رفته است. این که در زندان بماند جز هزنیه برای شما چیزی نیست. کرونا هم بگیرند دردسر دیگری است.
خیلی تشکر میکنم.
خواهش میکنم.
من خداحافظی میکنم، اما به رسم دستخط برنامه با دستخطی که مهندس نعمت زاده برای ما به یادگار مینویسند به پایان میرسد.
«بسم الله الرحمن الرحیم
به عنوان یک شهروند ایرانی افتخار داشتم که با حمایت مسئولین محترم نظام و پشتیبانی مردم بزرگوار و بالاخص آنان که در بخش تولید و خوداتکایی و بازرگانی و خدماتی اشتغال دارند، به عنوان خدمتگزار مردم و نظام، در توسعه و آبادانی کشور تلاش نموده و آثاری را در دوران مختلف از خود و همکاران به یادگار بگذاریم.
رمز موفقیت، اگر نام آن را موفقیت گذاشت، ایمان و اعتقاد به توانمندی همکاران و خود بوده که حرکت از ما و برکت و نتیجه از آن الهی است».