بازی تاج و تخت محمود احمدی‌نژاد /پلان آخر برای بازگشت به پاستور

اظهار نظرهای ۱۶ سال پیش احمدی‌نژاد را که مرور می‌کنیم « انقلابی بودن» «ولایی بودن» و ... از زبانش نمی‌افتد و خود را اصولگرای تمام عیار می‌داند و موافق ساده زیستی اما این رویه چندسالی بیشتر دوام نیاورد.

بازی تاج و تخت محمود احمدی‌نژاد /پلان آخر برای بازگشت به پاستور

با ماشین فیات وارد ساختمان میدان فاطمی شد و شناسنامه به دست مستقیم به طرف درب ورودی ساختمان رفت؛ آن زمان جوانتر بود و موهایش هنوز جوگندمی نشده بود؛ پایتخت نشینان خوب او را می‌شناختند، هر چه نباشد به برکت شورای شهری کاملا اصولگرا ۲ سالی بود که ردای شهرداری به تن کرده بود، حالا دیگر می‌خواست نشستن بر روی کرسی ریاست جمهوری را هم امتحان کند؛ امتحان هم کرد و برای ۸ سال شد هفتمین رئیس جمهور ایران اما رئیس جمهوری که رفتارهای سینوسی‌اش زبانزد خاص و عام شد و کمتر کسی را می‌توان در این فاصله زمانی با این چرخش دیدگاه سراغ گرفت.

«از ساعت چند اینجایید ۹؟ ۸؟ ۷؟ » به هر کسی که این جمله را بگویید قطعا یک اسم را به زبان می‌آورد و آن « محمود احمدی‌نژاد» است البته این روزها تنها این جمله یادآور احمدی‌نژاد نیست و بر اساس همان چرخش سیاسی ۱۸۰ درجه‌ای «چه خبرتونه؟..... چه خبرتونه» جایگزینش شده است همان جمله‌ای که سال ۹۶ در بست‌نشینی امام‌زاده صالح خطاب به دولتی‌ها و حکومتی‌ها گفت.

آغاز پوست‌اندازی سیاسی

اظهار نظرهای ۱۶ سال پیشش را که مرور می‌کنیم « انقلابی بودن» «ولایی بودن» و ... از زبانش نمی‌افتد و خود را اصولگرای تمام عیار می‌داند و موافق ساده زیستی اما این رویه چندسالی بیشتر دوام نیاورد و بعد از انتخابات پر حرف و حدیث سال ۸۸، وقتی دولت دومش را آغاز کرد کم‌کم اختلافاتش عیان‌تر شد. تصمیمات خلق‌الساعه و از دور خارج کردن وزرای منتقد، اوضاع را خراب‌تر کرد آنقدر که وقتی بحث تعیین وزارت اطلاعات پیش آمد به نشانه اعتراض ۱۱ روز خانه نشین شد واز همینجا فاصله گرفتن‌ها از آن احمدی‌نژادی که دم از ولایی بودن می‌زد آشکارتر شد. خرداد ۹۲ دوران ریاست جمهوری رئیس دولت نهم و دهم به پایان رسید و با شروع دولت یازدهم و سکان‌داری حسن روحانی، محمود احمدی‌نژاد در سکوت کامل فرو رفت وتنها اظهارنظر اعتراضی‌اش مربوط به مجوز مذاکره مستقیم با آمریکا در دولت روحانی بود آن هم وقتی که گفت « آن موقع (در دولت دهم) باید نرمش قهرمانانه اعلام می‌شد که نشد»

بازی تاج و تخت محمود احمدی‌نژاد /پلان آخر برای بازگشت به پاستور

رویای بازگشت به قدرت هیچ‌گاه از سر احمدی‌نژاد بیرون نرفت و نمی‌رود؛ چهار سال اول دولت روحانی، همچنان خود را به عنوان سیاستمداری در چارچوب نظام نشان داد و نهایتا سخنرانی‌هاین به همراه یاران گرمابه و گلستان در حد چند انتقاد به دولت یازدهم می‌گذشت. اما پوست‌اندازی احمدی‌نژاد از روزهای منتهی به انتخابات ۹۶ شروع شد.

«یک نفری، یک آقایی آمده پیش من، من هم به ملاحظه‌ صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمی‌دانیم ما که شما شرکت کنید ... یکی بگوید فلانی گفته، یکی بگوید نگفته، یکی بگوید چرا پشت بلندگو نگفته؟ خب حالا این هم پشت بلندگو.» مهرماه ۹۵ بود که این جملات را رهبری در جلسه درس خارج بیان کرد؛ هرچند اسمی آورده نشد اما مخاطب این جملات مشخص بود و برای همه اظهرمن الشمس بود که روی سخن به محمود احمدی نژاد است. چند ماه بعد از این جملات یعنی درست ۲۳ فروردین ماه سال ۹۶ احمدی‌نژاد دست در دست بقایی و مشایی وارد ساختمان وزارت کشور شد. قرار بود حمید بقایی اعلام کاندیداتوری کند اما چند دقیقه‌ای که از مانور دادن تیم سه نفره جلوی دوربین‌های مسلح شده خبرنگاران گذشت به یکباره از همان جیب کتی که زمانی قرار بود لیست مفسدین اقتصادی را در بیرون بیاورد، شناسنامه‌اش را درآورد و به سمت مامورین ثبت ‌نام رفت؛ همه میخ‌کوب شده بودند، کسی فکرش را نمی‌کرد که فردی با آن همه ادعای ولایی بودن خلاف جهت توصیه رهبری عمل کند اما او این کار را کرد. بازی را بلد بود، بازی که برایش دو سر برد بود یعنی اگر تائید صلاحیت می‌شد شاید پایش دوباره به پاستور می‌رسید و اگر تائید صلاحیت نمی‌شد هزینه‌ رد صلاحیت را به گردن شورای نگهبان و نهادهای حکومتی می‌انداخت و باز هم همان شعارهای پوپولیستی که می‌خواستم ولی اجازه ندادند.


آغاز برائت یاران

هر چند بعد از به پایان رسیدن دولت محمود احمدی‌نژاد، وزرایش در صف اول برای برائت جستن از او قرار گرفتند و جزو اولین یارانی بودند که حسابشان را از رئیسشان جدا کردند اما این سیل ریزش یاران و حامیان خیلی بیشتر از آن چیزی بود که احمدی‌نژاد تصورش را می‌کرد و کم‌کم دایره منتقدان و برائت‌جویان، افراد نزدیک به او را هم دربر گرفت.

محمدرضا رحیمی معاون اول محمود احمدی‌نژاد یکی از همان اولین افرادی بود که خنجر رئیس دولت نهم و دهم بر کمرش نشست و وقتی بدون هیچ حمایتی راهی زندان اوین شد نامه بلندبالایی علیه رئیسش نوشت و افشاگری بود که از این نامه سرگشاده می‌چکید.

محمدعلی رامین معاون مطبوعاتی احمدی‌نژاد نیز بعد از ماجرای انتخابات ۹۶ در مقاله‌ای مشایی، بقایی و احمدی‌نژاد را «سه دلقک بهاری»‌ خواند و بعد از نامه‌ احمدی‌نژاد به رهبری او را نیازمند به روانپزشک معرفی کرد.

عباس امیری‌فر امام جماعت پاستور که زمانی احمدی‌نژاد را اصلی‌ترین یار امام زمان می‌دانست بعدها در ماراتن برائت جویی گفت: «احمدی‌نژاد خادم بقایی است نه خادم ملت»

مسعود زریبافان رئیس بنیاد شهید دولت محمود احمدی‌نژاد که زمانی به باجناق‌های خیالی هم معروف شده بود نیز نتوانست تا پایان راه همراه او بماند و وقتی تغیر رنگ احمدی‌نژاد بیشتر شد اول در نامه‌ای سرگشاده درباره مشایی به او هشدار داد و در نهایت گفت: «احمدی‌نژاد ولنجک‌نشین دیگر آن فرد سابق نیست.»

تیر آخر را «آیت‌الله مصباح یزدی» مهمترین حامی محمود احمدی‌نژاد به سمت او نشانه رفت. پدر معنوی جبهه پایداری که سال ۸۸ تمام قد پشت سر او ایستاد تا برای دومین‌بار سکان قوه مجریه را به دست بگیرد و چهار سال دیگر ریاست جمهوری‌اش تمدید شود آذر ۹۶ گفت: « اعمال و رفتار امروز احمدی ‎نژاد را تأیید نمی‎کنم چون اکنون یک حالت انحرافی در او می‎بینم ما هر کسی را تا مادامی که در مسیر اسلام کار می‎کند، حمایت می‎کنیم، طرفداری ‎اش می‌کنیم، هر وقت منحرف شد، ما هم از او جدا می‎ شویم.»


پلان آخر بازی احمدی‌نژاد

نه صحبتی از بقایی می‌کند نه حرفی از تظلم‌خواهی برای مشایی پیش می‌کشد؛ شعارهای پوپولیستی‌اش را همچنان بر زبان می‌راند البته نه از جنس افزایش یارانه و لباس محلی پوشیدن بلکه در قد و قامت یک اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی ایران فعالیت می‌کند؛ با اینکه همچنان صندلی‌ای در مجمع تشخیص مصلحت نظام به او تخصیص داده شده است اما صحبت‌هایش در بیرون از مجمع هیچ سنخیتی با مصالح نظام ندارد و تقریبا هر هفته خبری، مصاحبه‌ای، دل نوشته یا نامه‌ای از او بر روی خروجی رسانه‌ها قرار می‌گیرد. یک روز از لزوم مذاکره می‌گوید و روز دیگر اعلام می‌کند که قرار است ترور شود؛ خلاصه که دریای اظهارات عجیب و غریب او پایان ندارد و این روزها که بوی انتخابات ریاست جمهوری مشام‌ها را پر کرده است محمود احمدی‌نژاد پا در رکاب انتخابات گذاشته و می‌خواهد هر طور شده دوباره خود را به ساختمان پاستور برساند و آن اتاقی را که ۸ سال پیش به حسن روحانی تحویل داد دوباره از او پس بگیرد. حالا دیگر نیاز بیشتری دارد تا مردم را به سمت خود جذب کند آنقدر طرفدار جمع کند که یا به حکومت را وادار به تائید صلاحیت خود کند یا شاید هم دیوارهایی از حصر و حبس را ترسیم کند تا محبوبیت را جایگزین معروفیت کند.

بازی تاج و تخت محمود احمدی‌نژاد /پلان آخر برای بازگشت به پاستور

موضع‌گیری‌ها و اظهارت احمدی‌نژاد با چاشنی انتخابات آنقدر عجیب و غریب شد که دایره برائت جویی به حلقه اول یارانش رسید؛ عبدالرضا داوری مشاور رسانه‌ای احمدی‌نژاد، قائم مقام مدیر کل خبرگزاری ایرنا در سالهای ۸۴ تا ۹۲ از همان حلقه اولی‌های احمدی‌نژاد بود که تا همین چند ماه پیش‌ هم وقتی اسمی از او به میان می‌آمد تمام قد در حمایت از او ظاهر می‌شود حالا دیگر از آن مواضع حمایتی‌اش فاصله گرفته است. او می‌گوید: « مهم‌ترین اختلاف نظر بنده با آقای احمدی‌نژاد که از ماه‌ها پیش در جلسات خصوصی یا کاری مطرح می‌شد شیوه سیاست‌ورزی ایشان است. ایشان قصد کاندیداتوری و بازگشت به قدرت را دارند. در سال ۹۲ تلاش کردند مهندس مشایی را جایگزین خودشان کنند و سال ۹۶ خودشان کاندیدا شدند. به هر حال آقای احمدی‌نژاد از یکسو تمایل دارد که دولت‌های نهم و دهم را بازتولید کند اما از سوی دیگر بازگشت به رأس دولت بدون نوعی همگرایی با مجموعه حاکمیت و رفع سوءتفاهم یا رسیدن به تفاهمی کلی بر سر اداره کشور بین آقای احمدی‌نژاد و نهادهای حاکم، ممکن نیست اما تلقی احمدی‌نژاد این است که به صرف اقبال عمومی می‌تواند حاکمیت را وادار کند که تصمیمش را در قبال موضوع تایید صلاحیتش تغییر دهد.»

داوری ادامه می‌دهد: « آقای احمدی‌نژاد تصور می‌کند اگر در انتخابات رد صلاحیت شود، مشارکت کاهش خواهد یافت ولی این تصور بسیار نادرست است زیرا انتخابات شوراها و انتخابات ریاست جمهوری با هم تقارن دارند. بنده این موضوع را بر اساس آمار و محاسبات نشان داده‌ام که انتخابات ۱۴۰۰ به دلیل تقارن دو انتخابات شوراها و ریاست جمهوری، حداقل از مشارکت ۵۵ تا ۶۰ درصد مردم برخوردار خواهد بود.»

صحبت‌های داوری بیراه به نظر نمی‌رسد و به هر حال محمود احمدی‌نژاد به هر ریسمانی چنگ می‌زند تا خود را در دایره قدرت و توجه حفظ کند؛ رفتاری که در این سال‌ها آن را ثابت کرد و بارها به انحا مختلف نشان داد که اگر جایی در قدرت نداشته باشد حتما جایی در اذهان توجه مردم برای خود دست و پا می‌کند.

ارسال نظر