نشانه عریان: نمایشگاه دستان

نمایشگاه دستان توسط گروهی از هنرمندان شهر اصفهان و با ایده مرکزی مشخصی که توسط مرتضی بصراوی پیشنهاد داده‌شده‌ بود، در گالری بیان اصفهان برگزار شد. در این نمایشگاه آثار مختلفی درزمینه هنرهای تجسمی ازجمله نقاشی، مجسمه و ویدئوآرت دیده می‌شود. در روز افتتاحیه این نمایشگاه هم خاتون فلاح، یک پرفورمنس اجرا کرد. گروه هنرمندان این نمایشگاه شامل ملیحه ‌آدم‌زاده، مینو ایرانپور، مرتضی بصراوی، روح‌انگیز صفری‌نژاد، علی فرزادی، فریبا فرقدانی، منصوره قاسمی، علی میرزایی، احمد منزوی، سپیده نژادستاری، مرتضی نعمت‌الهی، ندا‌ هویدا و عاطفه یزدانی هستند.

نشانه عریان: نمایشگاه دستان

اصفهان امروز- آرش فرهنگ‌پژوه:

نمایشگاه دستان توسط گروهی از هنرمندان شهر اصفهان و با ایده مرکزی مشخصی که توسط مرتضی بصراوی پیشنهاد داده‌شده‌ بود، در گالری بیان اصفهان برگزار شد. در این نمایشگاه آثار مختلفی درزمینه هنرهای تجسمی ازجمله نقاشی، مجسمه و ویدئوآرت دیده می‌شود. در روز افتتاحیه این نمایشگاه هم خاتون فلاح، یک پرفورمنس اجرا کرد. گروه هنرمندان این نمایشگاه شامل ملیحه ‌آدم‌زاده، مینو ایرانپور، مرتضی بصراوی، روح‌انگیز صفری‌نژاد، علی فرزادی، فریبا فرقدانی، منصوره قاسمی، علی میرزایی، احمد منزوی، سپیده نژادستاری، مرتضی نعمت‌الهی، ندا‌ هویدا و عاطفه یزدانی هستند. در بیانیه این نمایشگاه می‌خوانیم که ایده اولیه آن، تولید آثاری با دست است. آنچه در کارها مشهود است، اما نه‌فقط تولید آثاری با دست، بلکه تولید آثاری گاه با موضوع دست و گاه با واسطه‌هایی به‌غیر از خود دست است.

دست در رابطه با این فضا می‌تواند به‌مثابه یک نشانه تلقی شود، نشانه‌ای که از دوران باستان تا زمان حال با ما بوده و به این اعتبار نشانه‌ای است که شاید از ابتدایی‌ترین شکل زبان تا آنچه امروز به‌عنوان زبان می‌شناسیم، همراه آن بوده است. از سوی دیگر، وجود آثاری که واسطه‌ها را حذف کرده و صرفاً به‌وسیله دست هنرمند و متریال تولیدشده، دست را علاوه بر نشانه، به یک کنشگر عریان تبدیل می‌کند. شاید بشود نقش دست را در این معنا به گفتگو با کامپیوتری تشبیه کرد که این بار به‌جای وجود واسطه‌هایی مثل زبان‌های برنامه‌نویسی یا سیستم‌های عامل، با صفر و یک با آن سخن می‌گوییم. از سوی دیگر در بعضی از آثار به‌نوعی دست به موضوع تبدیل‌شده، البته در همان شکل نشانه‌ای، نه الزاماً مصداق آن، اما این مسئله از موضوع ‌بودن دست در بعضی آثار کم نمی‌کند. می‌توان این تصور را هم داشت که ممکن است در اثری، هر سه این کارکردها ازآنچه دست می‌خوانیم، ظاهر شود. چنان‌که زمانی که گفته می‌شود موضوع یک اثر، دست است، لاجرم شکل نشانه‌ای دست، خواه‌ناخواه وارد تصور مخاطب خواهد شد. با این مقدمه، شاید بشود به‌نوعی دسته‌بندی آثار این نمایشگاه رسید.

دسته‌ای از آثار این نمایشگاه، دال نشانه دست را در خود دارند. در این‌گونه آثار، می‌توان دست را به دو شکل نگاه کرد، یا به شکل دال از یک نشانه، یا به‌عنوان یک موضوع یا شاید به تعبیر بهتر، یک نماد. دست به‌عنوان یک نماد به لحاظ این‌که می‌تواند نمادی برای بسیاری از چیزها، چه در فرهنگ منطقه‌ای و چه بین‌المللی باشد، می‌تواند مرکزیت یک اثر را به خود اختصاص بدهد و در این زمینه شروع به پیام‌رسانی کند، یا می‌تواند خودش را از آن حالت نمادی خود خالی کند و صرفاً یک نشانه بماند. به نظر می‌آید که باید تمام آثار این نمایشگاه را در این دسته قرار داد، اما به نظر می‌رسد دسته‌های دیگری هم هستند.

در تعدادی از آثار که به‌زعم من تعدادشان به نسبت دسته اول کمتر بود، دست به سمت یک وسیله برای تولید اثر می‌رود. به زبان خیلی ساده، هنرمند به‌جای قلم‌مو از دست استفاده کرده و حتی هیچ ردی هم برای مخاطب اثر باقی نگذاشته تا حدس بزند که چنین اتفاقی در پیش‌زمینه اثر افتاده، درواقع اگر این اثر را از قالب این نمایشگاه خارج کنیم و بدون بیانیه اصلی نمایشگاه در نظر بگیریم، شاید حتی چندان به این‌که این اثر با چه وسیله‌ای خلق‌شده، فکر نکنیم و در خود آن اثر و اتفاقی که در آن می‌افتد، فروبرویم، تا ارتباطی که با دست دارد.

در این میان آثاری هستند که بین این دو قرار دارند، یعنی بااینکه تلاش کرده‌اند از دست به‌عنوان وسیله‌ای برای کارشان استفاده کنند و از این وسیله دالی در اثر خود وارد نکنند، آن را خالی از این وسیله هم رها نمی‌کنند و درواقع آن استفاده‌ای را که از تاش قلم‌مو در آثاری که با قلم‌مو تولید می‌شود، اتفاق می‌افتد، به‌نوعی برای دست هم اجرا کرده‌اند. در این آثار ما گرچه خودنمایی دست را به‌عنوان یک دال نمی‌بینیم، اما به‌عنوان نوعی کنشگر و بازی و حرکتی که این کنشگر می‌کند و اثری که این بازی و حرکت در اثر دارد، حضور آن را حس می‌کنیم. در این‌گونه آثار، مخاطب علاوه بر فکر کردن به خود اثر که جدا از وسیله تولیدش اتفاق می‌افتد، به چگونگی به‌کار‌گیری وسیله تولید اثر هم فکر می‌کند و این اتفاق چنان افتاده که شاید اگر ما، این اثر را بدون بیانیه نمایشگاه در نظر بگیریم، بازهم ممکن است به دست به‌عنوان وسیله تولید اثر فکر کنیم. منتها این بار می‌توانیم آن را خارج از حالت نشانه‌ای ببینیم و این خود البته به ما این اجازه را می‌دهد که امکان نشانه بودن دست را هم علی‌رغم محو بودن دال آن یا غیرمستقیم‌ بودنش باز لحاظ کنیم.

دسته چهارمی که می‌توان برای آثار نمایشگاه در نظر گرفت، جایی است که خود مصداق دست به اثر اضافه می‌شود: هنر پرفورمنس. زمانی که از پرفورمنس حرف می‌زنیم، علاوه بر آنچه از تولید یک هنر به‌جا می‌ماند، خود فرآیند تولید آن آثار هم جزئی از این هنر هستند. در مورد پرفورمنسی که در این نمایشگاه اجرا شد، می‌توان گفت که اثری داریم که علاوه بر تمام آن ساحت‌های قبلی خود، مصداق دست هم در آن، وارد ماجرا می‌شود: هنرمندی را می‌بینم که با دستش در حال تولید اثر است و علاوه بر آن، تمام مخاطبان هم در این تولید می‌توانند نقش داشته باشند و اگر این مجموعه را یکی در نظر بگیریم و به‌اتفاق دارای مخاطب نمایشگاه، به چشم یک مجموعه هنری نگاه کنیم، جایی است که مصداق دست هم، علاوه بر نشانه و موضوع و کارکرد آن، وارد خود اثر هنری می‌شود و می‌توان به آن نگاه کرد و در کنار این‌ها از آن برداشتی داشت.

این نمایشگاه و ایده‌اش، علاوه بر تمام چیزهایی که می‌توان در مورد آن فکر کرد، این سؤال را به ذهن مخاطب می‌آورد که ما غیر از خود آثار، چقدر به نقش تولیدگران یک اثر در آن فکر می‌کنیم و تا چه میزان این نقش را در آثار هنری تولیدشده می‌بینیم؟ درواقع می‌توان گفت این نمایشگاه، چالشی است نه‌تنها بر نظریه مرگ مؤلف، بلکه چالشی است بر مرگ تمام آن چیزهایی که میان مؤلف و مخاطب قرار می‌گیرد و شاید بتوان گفت ناظر است با فاصله عظیمی که در این میان وجود دارد، فاصله‌ای که شاید نشانه بیشتر از پیش در قرن ما تبدیل به «علامت» کرده است تا نشانه. این نمایشگاه با مرکزیت ‌قرار دادن نشانه‌ای انسانی و درنتیجه آن، عریان کردن و به نمایش گذاشتن هر آنچه در فاصله بین مصداق این نشانه با دریافت مخاطب قرار می‌گیرد، حرکت به سمت یک کل در یک اثر هنری را نیازمند هر آنچه بیشتر نزدیک شدن به نگاه به خود انسان اعلام می‌کند و مخاطب را وادار می‌کند به هر چیزی که تا امروز در این فرآیند به آن فکر نمی‌کرده، فکر کند. به‌عنوان‌مثال این سؤال را به ذهن می‌آورد که چرا تا امروز به نقش خود قلم‌مو در اثر نقاشی فکر نکرده است؟ اصلاً چرا این قلم‌مو در آثار امروز نقاشی، این‌قدر غایب و مخفی است؟ و این اتفاق زمانی می‌افتد که واسطه‌ها از جلوی نشانه مهمی مثل دست برداشته می‌شود و درنتیجه آن، عریان ‌شدن کارکردهای نشانه‌ای، دالی و مدلولی و کارکردی و حتی مصداقی آن در جلوی چشمان مخاطب به نمایش درمی‌آید.

پژوهشگر هنر
ارسال نظر