رویاهای یک کلان شهر برای ایجاد فضای حرفه ای در هنر
هیچ! هیچ شاید سرسخت ترین و ناامید کننده ترین کلمه بشر باشد. اینکه کسی در پاسخ به سوالی یا برای بر زبان آوردن رویایی بی تفاوت و خسته با آهی بر دل یا حتی سرد تر از آن بگوید هیچ.
هیچ! هیچ شاید سرسخت ترین و ناامید کننده ترین کلمه بشر باشد. اینکه کسی در پاسخ به سوالی یا برای بر زبان آوردن رویایی بی تفاوت و خسته با آهی بر دل یا حتی سرد تر از آن بگوید هیچ.
میزان استفاده از این کلمه در سالهای اخیر و روزگار ناسازگار هم زمان با کرونا اما بیشتر شده و در این بین قشر هنرمند که به حساسیت بیشتر هم شهره است بیش از همه در رویارویی با روزگار سخت با نا امیدی و بی انگیزگی دست و پنجه نرم می کند.
وقتی تلاش کردیم برای پروژه ای که قرار است برسد به دست رئیس جمهور وقت مطالبات و خواسته های اهل فرهنگ و هنر را جمع آوری کنیم بخش زیادی از آنها پرسشمان را به دلیل بی انگیزگی و نا امیدی بی پاسخ گذاشتند و گذشتند ...
آنچه اما مسلم است این سکوت به معنای بی نیازی اهل هنر به طرح مطالباتشان نیست که بالعکس شاید نا امیدی از تکرار چند باره و ترس از اثر نداشتن این تکرار باشد.
فضای فرهنگی هنری اصفهان بر خلاف تصوری که به عنوان یک کلان شهر در مورد آن وجود دارد با جاهای خالی بزرگ و اساسی چه در جریان کارهای زیر ساختی و چه در امور دیگر مواجه است.
موزه بزرگ هنری اصفهان بی شک یکی از پررنگ ترین فقدان های بزرگ هنری شهر ماست.
مگر می شود در شهری با پیشینه چند صد ساله و تاریخ منقوش ماندگار زیست که آثار هنری تاریخی اش خود به سان موزه ای نظرها را خیره می کنند اما جای خالی موزه ای بزرگ و قابل توجه را در آن نادیده گرفت.
لزوم تاسیس این موزه اما به جز لزوم راه اندازی موزه هایی تخصصی به نام شخصیت ها، مشاهیر و همین طور گونه های مختلف هنری شهر است که اگر بخواهیم و با دقت ببینیم اصفهان نمونه های بی شماری از آن برای کار دارد.
در کنار این فقدان باید به جای خالی مجموعه ها و سالن های بزرگ هنری در رشته های مختلف اشاره کرد کما اینکه علی رغم وعده وعیدهای داده شده و بارها کلنگ زنی، اصفهان همچنان از داشتن "تئاتر شهر" محروم است و سالن تالارهنر، تماشاخانه ماه و سالن سوره و گهگاهی فرشچیان تنها سالن های فعال تئاتری اصفهان هستند که هر کدام به لحاظ کاربری و استفاده، اندازه، معماری و یا جغرافیا دارای مسائل خاص خود هستند.
علاوه بر این و بر فرض رخت بر بستن کرونا ما هنوز یک سالن موسیقی استاندارد مرکزی در شهر نداریم و در صورت برگزاری کنسرت علاقه مندان یا باید به تالار رودکی ملک شهر ، نگین سپاهانشهر و یا هنرسرای خورشید مراجعه کنند و ما همچنان از نعمت داشتن یک سالن موسیقی بزرگ و استاندارد در یکی از فضاهای اصلی شهر محرومیم.
به این دو فقدان باید جای خالی یک گالری یا نگارخانه بزرگ هنری را هم اضافه کرد چرا که اصفهان به جز معدود گالری های خصوصی که معمولا به لحاظ ابعاد کوچک هستند و گالری های موزه هنرهای معاصر گالری دیگری ندارد که چه به لحاظ اندازه و بزرگی و چه از جهت استاندارد بودن قابل توجه باشد. در این زمینه وهمین طور بحث احداث موزه می توان توجه را به لزوم بازآفرینی کارخانه ریسباف اصفهان که تنها کارخانه باقی مانده شهر است و در نقطه جغرافیایی خوبی قرار دارد جلب کرد. نکته قابل توجه اینجاست که برای تبدیل و باززنده سازی این کارخانه و تغییر کاربری اش به کاربری هنری کار تا مرحله جمع آوری ایده هم پیش رفت اما متاسفانه با بلاتکلیف ماندن وضعیت مکان، همچنان ناکام ماند.
به جز ریسباف می توان به لزوم نجات و باززنده سازی دیگر فضاهای مشابه و متروک مانند کارخانه ها، مدارس، بیمارستانها و ... در جهت تغییر کاربری هنری و اتفاقا درآمد زایی پایدار از طریق آن نه مقطعی اشاره کرد؛ حرکتی که الگوهای جهانی معتبرش پیش روی ما قرار دارد و با انجام کارهای تحقیقی و پژوهشی براحتی می توان از آن به نمونه استفاده کرد.
لزوم پراکندگی سالن های سینما در اصفهان نیز از جمله مواردی است که جای بحث و مطالبه گری دارد. خوشبختانه چهارباغ اصفهان هنوز محل تجمع سالن های سینماست اما لزوم پراکندگی جغرافیایی سالن های سینما در اصفهان را نمیتوان نادیده گرفت.
به تمام اینها باید وعده های چند ساله بخش دولتی برای ادامه کار در نقش تسهیل گر و قوت و قدرت دادن به بخش خصوضی را اضافه نمود.
اینکه اصفهان هنوز و همچنان بخش خصوصی قدرتمندی برای انجام کار فرهنگی هنری ندارد و چشم هنرمندان برای انجام کار ناگزیر به دست دولت است.
لزوم ایجاد تشکل ها، گروه ها و اصناف فرهنگی هنری متعدد البته با کاربری مستقل و نیاز به راه اندازی نشریات تخصصی و تحلیلی هنر در کنار ایجاد پاتوق های مختلف هنری برای ایجاد بحث و تبادل نظر و نقد آثار موجود از دیگر نیازهای اساسی و اولیه فضای هنری اصفهان است که شاید با فرض ایجادشان تازه فضای فرهنگی هنری شهر به سمت تحقق رویای کار حرفه ای نزدیک شود؛ همان رویایی که اهالی و اصحاب فرهنگی اش سالهاست در سر می پروارنند و خصوصا آنها که ماندن را بر رفتن ترجیح داده اند با خیالش دلخوشند.