شازده احتجاب نمونه سیالی مکان در ادبیات
مکان چيست و چرا اهميت دارد؟ نقش و ارتباط مکان در هويت و عنصر زيسته ما چيست؟ مکان در انواع هنر چه اهميت و ویژگیهایی دارد؟ مکان در کدام نمونههای ادبي و هنري تأثیری مستقيم و داراي نقشی ویژه دارد؟
اصفهان امروز - مریم قدسیه
مکان چيست و چرا اهميت دارد؟ نقش و ارتباط مکان در هويت و عنصر زيسته ما چيست؟ مکان در انواع هنر چه اهميت و ویژگیهایی دارد؟ مکان در کدام نمونههای ادبي و هنري تأثیری مستقيم و داراي نقشی ویژه دارد؟
«نظریههای نشانه-معنا شناختي مکان در هنر و ادبيات» عنوان نخستين نشست «شارستان» بود که به همت شهرداري منطقه يک اصفهان در آرامگاه صائب «صائبيه» براي پاسخ به چنين پرسشهایی برگزار شد.
اين رويداد فرهنگي که قرار است هر دو هفته يکبار چهارشنبهها برگزار شود در اولين فصل برگزاري خود به بررسي نقش شهر در ادبيات داستاني ايران میپردازد.
نداشتن مکان عنصر زيسته ما را از ما میگیرد
دکتر حميدرضا شعيري مهمان اين برنامه در ابتدا با اشاره به اهميت برگزاري چنين نشستهایی گفت: من هميشه معتقد بودهام بايد درهاي دانشگاه را به روي جامعه باز کرد و برگزاري چنين جلساتي نمونهای از همين رويکرد است.
اين روايت شناس در ادامه با اشاره به محل برگزاري جلسه که يک مکان ترکيبي يعني فضايي فرهنگي، تاريخي، تفريحي است که عنصر انساني آن را کامل میکند، ادامه داد: نداشتن مکان عنصر زيسته ما را از ما میگیرد چون با هويت ما گرهخورده و هویتبخش است. این هویت بخشی را میتوان در سادهترین برخوردها و مراجعات اجتماعی هم دید؛ مثلا ما هر جا فرمي براي کاري پرمي کنيم ملیتمان را میپرسند؟ پس مکان بحث شناسنامهای دارد و همه ما به آن تعلق داريم و هويت ما را میسازد.
او سپس به ذکر اهميت مکان در انواع هنر اشاره کرد و انواع ویژگیهای مکاني را برشمرد و افزود: هنر مکانهای موجود را نمايندگي میکند و در تصوير به ما تحويل میدهد.
این نظریهپرداز حوزه نشانهشناسی دومين نکته در بحث اهميت مکان را موضوع ادارک آن دانست و اضافه کرد: مکان همواره ادارکي را به ما القا میکند و اين به خاطر بهرهمندی آن از شعر ادارکي است. ادبا و شعرا هم براساس همين ادارک آثاري را توليد میکنند. علاوه بر اینکه مکان دارای ادارک بويايي و ديداري است. ادارک چشايي هم دارد و ممکن است حتي در آن به ادارک موسيقيايي يا شنيداري برسيم؛ اما چه چيزي باعث میشود که مکان معنا داشته باشد؟
او با ذکر مثالي ادامه داد: وقتي ما میگوییم مسجد يا کليسا يا بانک معنايي در ذهنمان ايجاد میشود و آن مکان، مکان نزديک به خود را در ذهن ما تداعي میکند؛ مثلا با عنوان پارک، جنگل هم در ذهن ما تداعي میشود. اين يعني هم در درون زمان و هم خارج از آن، مکانها همديگر را پوشش میدهند. همه مکانها به دليل مشترکاتشان جايي به هم نزديک و جايي از هم دور میشوند. ادبيات هم همين کار را میکند. يعني با مکانها بازي میکند و با اغراق به اين دوري و نزديکي میپردازد. مسجد و ميکده در تقابل هم هستند اما مسجد و کليسا تقابل ندارند و به هم نزدیکاند درعینحال که هرکدام ویژگیهای خود را دارند. مکان در هنر بهنظام تخيل هم وابسته میشود يعني قادر است کارکردهاي فیزیکیاش را کاهش دهد و کارکردهاي تخيلي بسازد. ما اين را میدانیم و ایمانداریم که مکانها با حضور انساني و بشري گره خوردند.
نقشجهان اصفهان، يک فضاي زنده براي ادارک مکان است
اين روايت شناس همچنين به ميدان نقشجهان بهعنوان يک نمونه مکاني کامل اشاره کرد: در اين ميدان مسجد مظهر دانش و باوراست. بنابراين مسجد هممکان جمعي و هممکان ايمان، باور و توليد علم و دانش بوده است. از سوی ديگر، کاخ مکاني بوده که توليد قدرت میکرده است و مظهر توانستن است. بازار نيز مکان توليد سرمايه و کار و به اشتراک گذاشتن گفتگو و ديالوگ و ارتباط است بنابراين مکاني میشود که ارتباطات و تبادل را شکل میدهد و نماد خواستن است. فضاي خالي وسط ميدان نيز فضاي ادارکي ديداري است که در کنار خواستن، توانستن، باور داشتن و ... قرار میگیرد و همه اینها در کنار هم زنجيره يک عامل و عنصر مشترک به نام حضور را توليد میکند. پس ما در ميدان فضايي زنده براي تلاقي و ادارک داريم و اگر با مجموعه اینها به گنبد و مناره برسيم جنبه قدسي ميدان و تخيل همشکل میگیرد. درواقع ميدان ترکيب دو حرکت افقي و عمودي است و در آن میتوان به ديالکتيک مکان رسيد؛ اما همين ميدان با تمام ویژگیهایش ممکن است با عنصري توليد پارازيزيت کند. منظورم کيوسک انتظامي درون ميدان است. يا مثلا اگر ما کابلي را از وسط ميدان عبور دهيم در مکان اختلال ايجاد
کردهایم.
اينکه چرا روايت در هنر به مکان وابسته است؟ موضوع بعدي بحث اين مدرس دانشگاه بود. شعيري براي پاسخ به اين موضوع رمانهای کلاسيک دنيا را مثال زد و گفت: روايت همواره درجایی نقطه آغاز دارد و بعدا آن نقطه را ترک میکند و به نقطه اصلي میرسد جايي که عمل قهرمانانه کنش اصلي را شکل میدهد. درواقع ما بدون مکان به آرمان و ایدئالهایمان نمیرسیم؛ اما معناي همين مکان در بحث مهاجرت تغيير میکند و ادبيات مهاجرت را شکل میدهد. ادبيات مهاجرت يعني رابطه خود و ديگري درون مکان. پس مکان هميشه يکسان معنا نمیدهد؛ مثلا ادبيات پسا استعماري براي کشورهاي استعمار زده وابسته به مکان است و با توصيف مکان شکل میگیرد.
مکان در برخي آثار هنري نقش کليدي معنا بخشي دارد
او سپس به ویژگیهای مختلف عنصر مکان با اشاره به برخي آثار هنري پرداخت: مکانها ويژگي امنيتي و حفاظت کنندگي دارند. عمومي نيز هستند يعني به اشترک گذاشته میشوند. مکانها همچنين میتوانند آستانهای باشند يعني ممکن است ما در درگاه باشيم ولي وارد نشويم. نمونه اين نوع را بهخوبی میتوان در آثار کيارستمي ديد. مکان در برخي آثار هنري نقش کليدي معنا بخشي دارد مثلا اگر از فیلمهای اصغر فرهادي عنصر مکان را حذف کنيم بیمعنا میشود چراکه همه اتفاقات فیلمهایش در فضاي بسته و خفه شکل میگیرد تا او بتواند تنش ايجاد کند. بنابراين همه اتفاقات در فیلمهای او در آسانسور، پشت در و ... رخ میدهد برخلاف فیلمهای وسترن که در فضاي باز و زیر نور کامل اتفاق میافتد. چون میخواهد بگويد قهرمان ما معصوم است. مکان همچنين میتواند معناي گسست به خود بگيرد. گيرد. جايي که ساختماني نماي رومي دارد و آنطرف نما سنگ و... است و اینها در گسست باهم هستند. مکان همچنين میتواند توليد انسجام کند و ما نمونه اين را در مجتمعهای فرهنگي، تفريحي، تجاري و ... میبینیم. ويژگي ديگر مکان ايجاد تهديد و ترس است. زماني که عرصه خيابان و اتوبان به پیادهروها تجاوز
کند شما با اين تهديد مواجه میشوید يا مثلا شما با سنگفرش کردن يک فضا آن را به مکان امن تبديل میکنید. پس يک عنصر ساده مکان را به فضاي امن يا برعکس تبديل میکند.
شازده احتجاب يکي از بهترين نمونههای سياليت مکان در ادبيات است
نماينده ايران در انجمن جهاني سميوتيک در ادامه به چهارباغ اصفهان بهعنوان يک مکان ادارکي اشاره کرد و افزود: چهارباغ هم يک مکان ادارکي است، هممکان تاريخي و هممکانی براي توليد امنيت و اگر به مجموعه اینها ويژگي شاعرانگي را به دليل شرايط نشانهایاش اضافه کنيم امروز چهارباغ توليد عاطفه میکند و مکان عطوفت است و حس صميمت به ما میدهد.
شعيري همچنين به ذکر مثالهایی از برخي رمانها پرداخت که مکان در شکلگیری آنها نقش اساسي دارد: کافه پيانو فرهاد جعفري، همنوايي شبانه ارکستر چوبها رضا قاسمي، شازده کوچولو، ذنبق دره بالزاک، سرخ و سياه اثر استاندال برخي از بهترين نمونهها در پرداخت به عنصر مکاني هستند.
او سپس به ذکر مثالي از رمان شازده احتجاب اشاره کرد و گفت: در ادبيات گاهي مکانها پايدار هستند و هويت ثابت دارند و گاه سيالند و جابهجا میشوند. مکانها بر هم تأثیر میگذارند، فرومیریزند يا دوباره ساخته میشوند و رمان شازده احتجاب گلشيري يکي از بهترين نمونههای اين موضوع است.
سياوش گلشيري مجري کارشناس برنامه نيز با اشاره به اهميت مکان برگزاري جلسه گفت: اين مکان، محل تشکيل انجمن ادبي صائب بوده و بهنوعی در شکلگیری ادبيات مدرن اصفهان تأثیر داشته است. او در پايان به ذکر نمونههای شاخص مکاني در ادبيات جهان مانند جنايت و مکافات داستايوفسکي و بيگانه آلبرکامو اشاره کرد که مکان بر اعمال شخصیتهای اصلي در آنها تأثیر مستقيم دارد.