چطور کرونا را شکست دادم؟
حتی شنیدن اسمش هم این روزها برای برخی دلهره آور است، چه برسد به اینکه بشنوند به ویروس کرونا مبتلا شده اند. ویروس دردسرساز کرونا همانطور که بارها گفته شده، سرعت سرایت بالایی دارد، اما میزان مرگ و میر بالایی ندارد و خیلی ها توانسته اند آن را شکست دهند.
در این گزارش تجربیات دو نفر از بهبود یافتگان کرونا را می خوانیم، آنها این روزها همچنان در قرنطینه خانگی برای گذراندن دوران نقاهت هستند، اما با حفظ روحیه توانستند کرونا را شکست دهند و حالا از مردم می خواهند از کرونا نترسند، ولی توصیه های بهداشتی را خیلی بیشتر جدی بگیرند.
آقای جعفری ۵۳ ساله و کارمند است. او که جانباز شیمیایی دوران جنگ تحمیلی است می گوید: من معمولاً تنگی نفس دارم، قبلاً هم با یک چهارم ریه زندگی می کردم، ولی هیچ وقت نفس کشیدن اینقدر برایم سخت نبود!
وقتی نفس های جانباز شیمیایی بند می آید!
۴ اسفندماه بود. بین دو نماز ظهر در اداره نفسم بند آمد، اصلاً در حد ۳۰ تا ۴۰ ثانیه نفسم کاملاً قطع شد، طوری که همکارانم می گفتند تمام ماهیچه های پشت کمرم ورم کرده بود! وقتی به خانه آمدم به همسرم گفتم من کرونا دارم چون این حمله با حمله های دیگر فرق داشت. رفتم بیمارستان، گفتند بله، مشکوک به کرونا هستی.
چون جانباز شیمیایی هستم نمی خواستم در بیمارستان بستری شوم و قرار شد در خانه بستری شوم. به محض اینکه به خانه آمدم، به همه خانواده زنگ زدم و گفتم من کرونا دارم، کسی به خانه ما نیاید. یک هفته در خانه بستری بودم و درمان می شدم، ولی بدن دردهای شدیدی داشتم. همسرم هم همین وضعیت را داشت.
ما غافلگیر شدیم!
درباره این که چطور به ویروس کرونا مبتلا شده، می گوید: یک مهمان داشتیم که خودش هم نمی دانست کرونا دارد، چون هنوز ویروس اینقدر شایع نشده بود. تقریباً می شود گفت ما غافلگیر شدیم!
وقتی پیگیر شدم فهمیدم داماد مهمان ما، راننده ماشین سنگین است و همه جا می رود، احتمالاً او گرفته بوده، ولی چون جوان است و سرحال، علائم خاصی از بیماری نداشت.
میهمان مان وقتی به خانه مان آمد تب داشت و حالش بد بود، بعد هم که متوجه شدیم کرونا داشته است.
بعد از اولین حمله تنفسی، گفتم این با سرماخوردگی و آنفلوآنزا فرق دارد! چون تا حالا اینقدر اذیت نشده بودم. تحمل درد بالایی دارم، ولی این یکی قابل تحمل نبود و دردش خیلی شدید بود. همسرم هم که مسکن می خورد، یکی دو ساعت دردش آرام و دوباره شروع می شد.
بعد از مدتی بستری در خانه، به پزشک مراجعه کردم و گفت وضعیتت بهتر که نشده، بدتر شده، گلبول های سفیدم روی ۲ هزار آمده بود و خطرناک بود! به خاطر همین مجبور شدم یک هفته در بیمارستان بستری شوم.
آقای جعفری که از ۱۰ تا ۱۶ اسفندماه در بیمارستان عیسی بن مریم بستری بوده، در باره آن روزها می گوید: دکتر منیژه تختی پزشک معالجم بود و در این مدت زیر نظر ایشان بودم. روزهای اول که به بیمارستان رفتم زیر اکسیژن بودم، کم کم احساس کردم می توانم اکسیژن را کنار بگذارم و خدا را شکر توانستم بدون آن نفس بکشم.
کرونا که به خانه ما آمده بود
مثبت بودن تست کرونا من در تهران وقتی تأیید شد که خودم هم می دانستم این وضعیت خاص و جدید است. در این مدت همسرم هم بیمار بود، ولی در خانه بستری و زیر نظر پزشک بود.
کرونا که به خانه ما آمده بود، همه خانه آلوده شده بود، یعنی اصلاً معلوم نبود کجاها آلوده شده است! همسرم با وجود بیماری همه خانه را تمیز و ضدعفونی کرد. بهترین روشی که می شود با کرونا مبارزه کرد همین ضدعفونی و شست و شوی زیاد و رعایت بهداشت است.
هنوز هم برای غذاخوردن، آب خوردن و میوه خوردن خیلی نکات بهداشتی را رعایت می کنیم.
وقتی فردی مبتلا به کرونا می شود، دیگر میلی به غذا خوردن ندارد و اصلا احساس گرسنگی نمی کند، اما باید غذا را به عنوان دارو هر طوری شده بخوری، البته سوپ و غذاهای آب دار بهتر است.
پرستار همدیگر بودیم
ما دو نفر بیمار شده بودیم و پرستار همدیگر بودیم. با این وجود بیشترین زحمت را همسرم کشید، من کمکش ظرف می شستم و نظافت می کردم، ولی غذا پختن به عهده خودش بود.
آقای جعفری که این مدت ارتباط حضوری اش را با فامیل و اقوام قطع کرده، می گوید که از طریق تلفن و تماس تصویری واتس آپ با فامیل و بچه هایش در ارتباط هستند.
اما او بیشتر نگران نوه کوچکش بوده و می گوید: به پسرم گفتم اصلاً به خانه ما نیاید و وقتی خرید می کرد می گفتم بگذار داخل آسانسور بیاید بالا، ولی خودت نیا بالا!
ما خیلی زیاد مراقب بودیم که خدای ناکرده ناقل ویروس نباشیم و خوشبختانه نه در اداره مخابرات، نه ساختمان و نه فامیل و اقوام ما کسی به کرونا مبتلا نشد.
او درباره وضعیت جسمی این روزهای خودش و همسرش می گوید: خودم وضعیت کلی ام خوب است، تست ریه هم دادم و گفتند رو به بهبود هستید. همسرم هنوز کمی ریه اش درگیر است، ولی داریم داروهایمان را مصرف می کنیم.
البته خیلی ها ممکن است ویروس کرونا را بگیرند و متوجه نشوند. ما یک پسر ۱۸ ساله در خانه داریم که ممکن است کرونا گرفته و خوب هم شده باشد، ولی خوشبختانه اصلاً دچار علائم بیماری نشد، چون جوان است و بدنش مقاوم . من هم اگر گلبول های سفید خونم پایین نمی آمد و ایمنی بدنم کم نمی شد به بیمارستان نمی رفتم، فقط به سفارش دکترم و چون شیمیایی بودم در بیمارستان بستری شدم، ولی همسرم در خانه زیر نظر پزشک بود و خدا را شکر مشکل خاصی پیدا نکرد.
آن کسی که ما از او بیماری را گرفتیم حتی بیمارستان هم نرفت! در خانه دکتر و دوا کرد و بهتر شد.
می خندد و می گوید البته ما مدام با او در تماس و جویای حالش بودیم، چون همیشه ۴۸ ساعت بعد وضعیت او برای ما پیش می آمد، ولی الان خدا را شکر حالش خوب و در منزل است.
آقای جعفری معتقد است حفظ روحیه در بهبودی از این بیماری خیلی مهم است و اگر کسی روحیه قوی داشته باشد و خودش را نبازد بهتر است در خانه بستری و تحت درمان باشد.
کرونا من جانباز شیمیایی را از پا در نیاورد
باید بدانیم قدرت این ویروس در چه حد است، مبتلا شدم و دیدم کرونا چیزی نیست که حتی من جانباز شیمیایی را از پا در بیاورد! من دردهایش را تحمل کردم و کرونا را شکست دادم.
آقای جعفری با این روحیه بالا خاطره جالبی هم از روزهای بستری در بیمارستان دارد و می گوید: یک روز بیماری را با کپسول اکسیژن روی برانکارد به بیمارستان آوردند که از رشت به اصفهان آمده بود تا به اقوامش سر بزند.
من وضعیتم طوری بود که راه می رفتم و کارهای خودم را انجام می دادم. وقتی دیدم این بیمار خیلی آه و ناله می کند و استرس زیادی دارد. گفتم ببین من خودم شیمیایی ام و ریه ام مشکل دارد، من کرونا گرفته ام و تو هم کرونا داری ولی این چیزی که در تو می بینم کرونا نیست، ترس است!
گفت من نمی ترسم!
گفتم باور کن کرونا اینقدرها هم خطرناک نیست.
به قدری استرس داشت که می گفت من همه جا را تار می بینم، پزشکان مجبور شدند از مغزش سی تی اسکن بگیرند ولی مشکل خاصی نداشت و فقط استرس بود که او را به این روز انداخته بود. حتی کپسول هوا را تا سرویس بهداشتی هم می برد و می ترسید از خودش جدا کند!
گفتم ببین وقتی کپسول اکسیژن را زیاد استفاده کنی برای ریه ات خوب نیست و نفست مشکل پیدا می کند. چون من تجربه اش را دارم، گفتم بعد مدت زیادی استفاده از اکسیژن، ریه اذیت می شود.
بهرحال بعد از مدتی بهتر شد و کم کم اکسیژن را کنار گذاشت. آقای جعفری می خندد و می گوید: آخر هم گفت من کرونا را شکست دادم.
ما بچه های جنگ هستیم، مردن برای ما سخت نیست
این جانباز شیمیایی درباره تجربه روزهای بیماری که پشت سر گذاشته می گوید: ما بچه های جنگ هستیم، مردن برای ما سخت نیست. البته می ترسم همسرم این حرف ها را بشنود، ولی برای ما رفتن راحت تر از ماندن است. این هم بلایی است که نازل شده و امتحان الهی است که باید تحمل و با آن مبارزه کنیم.
او درباره ترس این روزهای بسیاری از مردم از کرونا، می گوید: کرونا و هر ویروس دیگری اینقدر ترس ندارد! خیلی از افرادی که ویروس را گرفتند اصلاً متوجه نشدند. گاهی یک جوان سرماخوردگی معمولی دارد یا حتی اصلا علائمی ندارد، ولی ممکن است ناقل ویروس کرونا باشد.
حتی همسر من را هم گفتند سرماخوردگی دارد، ولی من می دانستم به ویروس کرونا مبتلا شده است.
باید هوای کسی که مبتلا به کرونا شده را داشت
آقای جعفری اما تأکید دارد که باید هوای کسی که مبتلا به کرونا شده داشت. خودش در این باره می گوید: خوشبختانه برای من که اینطور بود و از مدیرعامل تا همکارانم، همه بدون استثنا نگرانم بودند تماس می گرفتند، جویای حالم بودند، می پرسند ماسک و دارویی نیاز دارم؟ و به فکر تهیه دارو برای من بودند.
روزهایی که این بیمار بهبود یافته در بیمارستان سپری کرده برایش خیلی سخت نبوده، اما می گوید که در بیمارستان پزشکان و پرستاران با همدیگر فرق دارند. بیمار تخت کناری من دکترش یکسری دارو می نوشت و می رفت، ولی دکتر من با شوخی و خنده احوالم را می پرسید، معاینه می کرد، واقعا احساس مسئولیت داشت. حتی یک شب که مشکل تنفس داشتم، دکترم به پرستار گفت که هر لحظه باید به تلفن من زنگ بزنی و وضعیت بیمارم را اطلاع بدهی. حتی شماره همراهش را داد و به من گفت هر زمانی لازم بود به من زنگ بزن. من وضعیت همسرم را هم برای دکتر گفتم و تلفنی راهنمایی اش کرد و او را هم تحت نظر گرفت. به خاطر همین آرامش فکری داشتم و خیالم راحت بود، حداقل در بیمارستان استرسی برای همسرم نداشتم که واقعا جای قدردانی دارد.
نگران برخی بیماران از بیکار شدن و هزینه بیمارستان
البته متاسفانه بیمارانی در بیمارستان بودند که هیچ کمکی نداشتند، مثلا بیماری که شغل آزاد داشت و نگران بیکار شدن و هزینه بیمارستان بود.
من چون بیمه تأمین اجتماعی هستم هزینه زیادی پرداخت نکردم، ولی کسانی که بیمه ندارند، یا شغل آزاد دارند و به خاطر بیماری از کار و کاسبی هم عقب می افتند خیلی شرایط سختی دارند، امیدوارم دولت کمک بیشتری به آنها بکند. ضمن اینکه بیمار در این شرایط هزینه های جانبی زیادی هم دارد. باید میوه و آب میوه زیاد بخوریم، تغذیه مان خوب باشد، لوازم بهداشتی و وسایل زیادی لازم داریم که همه اینها هزینه تحمیل می کند. خاطرم هست در بیمارستان گفتم لطفا به من دوتا غذا بدهید، چون می دانستم باید بدنم قوی باشد، گفتم هزینه اش را می دهم و هیچ اشکالی ندارد، اما من نمی توانم در این شرایط از غذای بیرون بخورم.
کمتر از ۱۰ روز به عید نوروز مانده، اما آقای جعفری می گوید که فعلا تا زمانی که مطمئن نشوم هیچ مشکلی ندارم از خانه بیرون نمی روم و ایام عید هم هیچ رفت و آمدی با فامیل و آشنایان نخواهیم داشت.
گناه ناقل ویروس شدن گردن ماست
به نظر او از نظر شرعی اگر این ویروس را به کسی منتقل کنیم گناهش گردن ما است و ادامه می دهد: چرا باید بدن دردی که من کشیدم را فرد دیگری هم تحمل کند، به خصوص اگر بیماری زمینه ای داشته باشد. من قبلا با یک چهارم ریه زندگی می کردم، ولی نفس کشیدن اینقدر برایم سخت نبود که به خاطر این ویروس اذیت شدم!
بیماری بدون علائم شایع کرونا
بهرام فراهانی ۶۷ ساله و بازنشسته بیمار بهبود یافته دیگری است که درباره تجربیاتش از ابتلا به ویروس کرونا برایمان می گوید.
تقریبا ۲۰ روز پیش دو سفر اجباری به تهران داشتم و دچار سرماخوردگی جزئی شدم. وقتی به اصفهان برگشتم متوجه سستی بدن و خستگی شدم، به خاطر همین دو بار به پزشک مراجعه کردم اما دکتر بعد از معاینه گفت مشکلی نداری.
حدود ۱۰ تا ۱۲ روز می شد که بیماری ام ادامه داشت و وقتی دوباره به پزشک مراجعه کردم و گفتم بدن درد زیاد و احساس خستگی ام بهتر نشده، برایم آزمایش نوشت و آنجا بود که گفت مشکوک به کرونا هستی و باید به بیمارستان بروی.
رفتم بیمارستان عیسی بن مریم، آزمایش و سی تی اسکن گرفتند و بستری شدم. البته در بیمارستان هیچ علائمی از کرونا نداشتم، مثل تب، سردرد، سرگیجه و تنفس بد، فقط بدن درد و خستگی داشتم. هیچ علائمی نشان نمی داد که من مبتلا به کرونا شده ام. دکتر من را معاینه می کرد و وضعیت ریه ام خوب بود، حتی فشار خون نرمال داشتم.
بعد حدود سه چهار روز، یک شب با تقاضای خودم به خانه برگشتم. فردایش زنگ زدند و گفتند تست کرونا شما مثبت شده، چرا به خانه رفتید!؟
دوباره به بیمارستان برگشتم. البته باز هم علائم خاص بیماری را نداشتم، مخصوصاً تب که از روز اول هم نداشتم. دکتر بعد از چند روز بستری در بیمارستان گفت حالت خوب است، بهتر است به خانه بروی و آنجا قرنطینه شوی. الان در یک اتاق در خانه قرنطینه هستم و نسبت به بیمارستان خیلی بهتر است.
درباره شرایط بیمارستان می گوید: در بیمارستان داروها سر وقت داده می شد، ولی چون شلوغ بود و مرتب بیمار می آوردند، از نظر تغذیه و رسیدگی زیاد خوب نبود و نمی شد حمام کرد.
گفتند می توانی همراه داشته باشی، ولی من همراه نداشتم چون نمی خواستم کسی در محیط بیمارستان همراهم باشد. الان در خانه خیلی راحتم حمام می کنم، تغذیه ام خوب است، میوه می خورم و دستوراتی که پزشکان داده اند را یک به یک اجرا می کنم.
آقای فراهانی که حال عمومی این روزهایش خوب است و مشکل خاصی ندارد، ادامه می دهد: فقط گرفتگی صدا دارم که باید وقتی به دکتر مراجعه کردم ببینم چه دلیلی دارد. دکتر گفت 10 روز در خانه قرنطینه باش و بعد بیا تست دوباره بده.
با اینکه در خانه پسرم و همسرم هم هستند، اما ارتباطمان کم است و قرنطینه خانگی را رعایت می کنم ، تا بعد دوباره مراجعه کنم و ببینم بالاخره کرونا داشتم یا نه!؟ چون یا بدنم شرایطی داشته که علائم کرونا را نشان نداده و یا اصلاً کرونا نبوده است!
وقتی درباره وضعیت قبلی سلامتی اش می پرسم، می گوید: همیشه ورزش می کردم، پرهیز غذایی داشتم، هر چیزی نمی خوردم، فشار خونم همیشه نرمال بوده و بیماری گوارشی و هیچ مشکل دیگری نداشتم. شاید به دلیل این بوده که علائم کرونا را نداشتم.
می پرسم معمولاً کم بیمار می شدید؟ با خنده می گوید: بله، همیشه دیر سرما می خوردم و اگر هم سرما می خوردم زود خوب می شدم. این بار هم دو سفر اجباری داشتم و استراحت هم نکردم. احتمال می دهم در این سفرها دچار آلودگی شدم، ولی مقاومت بدنم خوب بوده است.
اصلاً نترسیدم
درباره تأثیر شنیدن ابتلایش به کرونا هم می گوید: وقتی گفتند تست کرونا مثبت داری، اصلاً نترسیدم گفتم بالاخره پیش آمده، چه کار می شود کرد.
با این حال تجربه خوبی از روزهایی که در بیمارستان بستری بوده ندارد و می گوید: در روزهای اول در بیمارستان وضعیت خوبی نبود و بیماران نزدیک هم بودند. یک بار که رئیس بیمارستان آمد گفتم حداقل بیماران را تفکیک کنید چون ممکن است بعضی بیماران وضعیت بهتری داشته باشند و بعضی وضعیت وخیم! دفعه دوم که بستری شدم البته وضعیت بهتر شده بود، اما باز از نظر تغذیه زیاد خوب نبود.
این را هم بگویم که پرستار و کادر درمان بیمارستان با حجم زیاد بیماران زحمت زیادی می کشیدند، ولی وقتی این قدر بیمار بود که آنها هم خسته می شوند و تحت فشار هستند.
آقای فراهانی هم درباره تاثیر روحیه قوی در شکست دادن کرونا و بهبود یافتن می گوید: من چون بیماری در بدنم اثری نکرده بود ترسی هم نداشتم. با این حال، چند نفری که با هم در یک اتاق بستری بودیم هم روحیه خوبی داشتند و حتی یکی از آن ها همزمان با من مرخص شد.
قرنطینه خانگی، تجربه ای بهتر از بستری شدن در بیمارستان
قرنطینه خانگی تجربه خیلی بهتری برای آقای فراهانی بوده است. حالا که در قرنطینه خانگی هستم صبح و بعدازظهر میوه می خوردم، دمنوش می خورم، نوشیدنی گرم می خورم، حمام می کنم، حمام خیلی مهم است من چند روزی که در بیمارستان بودم نمی توانستم حمام کنم.
پسرم در اتاق جداگانه ای است و همسرم هم مرتب خانه را ضدعفونی می کند، موقعی که بیمارستان بودم هم مواد ضدعفونی به ما دادند و خانه مان ضد عفونی شد.
او به مردم توصیه می کند که فقط برای کارهای ضروری بیرون از خانه بروند و بهداشت فردی و مخصوصا شستن دست ها را خیلی رعایت کنند، حتی کسانی که هیچ مشکل خاصی ندارند.
یک نکته دیگر هم این است که فقط وقتی علائم بیماری را داشتند به بیمارستان بروند، نه اینکه با یک سردرد و سرماخوردگی ساده به بیمارستانی که محیط آلوده دارد مراجعه کنند!
به نظر او اشکال عمده در بیمارستان ها این است که می گویند همراه داشته باشید، درحالی که نمی شود هر بیمار یک همراه هم با خودش داشته باشد! اتاق کناری من آقایی بود که سرفه های ناجور می کرد. دختر جوانش هم همراهش بود که فقط یک ماسک زده بود و با لباس شخصی در بیمارستان بود . همراه نمی تواند مثل پرستاران خودش را محافظت کند! بیمارستان هم به خاطر حجم زیاد بیماران نمی توانند خیلی خوب به بیماران رسیدگی کنند، اما امیدوارم دولت فکری برای وضعیت بیمارستان ها بکند.
وقتی فضای مجازی و رسانه ها مردم را گیج می کنند!
آقای فراهانی انتقادی هم از رسانه ها دارد و می گوید: درباره مسائل بهداشتی و دارویی هرکسی یک نظری می دهد؛ یک نفر می گوید این قرص خوب است بخورید، یک نفر می گوید نه خوب نیست و بیماری را تشدید می کند! مردم واقعاً گیج می شوند که مکمل بخورند یا نخورند!؟
می گویم منظورتان فضای مجازی است یا رسانه ها؟
هم فضای مجازی و هم رسانه های خودمان، یک جا توصیه می کنند مکمل بخورید و یک جا می گویند بهتر است نخورید!
درباره برنامه های عید و دید و بازدیدهای نوروزی هم می گوید که من در این مدت اصلا با هیچ کسی ارتباطی نداشنه ام، نه کسی به خانه ما می آید و نه ما جایی می رویم. اقوام هم اطلاع دارند و فقط تلفنی در ارتباط هستیم.