درد درمان
از مهرماه سال 96 که دو دختر نوجوان اصفهانی از روی پل چمران خودکشی کردند تا تیرماه 1401 که خانواده 5 نفره نجفآبادی با طناب دار به زندگیشان پایان دادند، زمانی چندانی سپری نشده است اما این دو اتفاق نمونههایی از عمق فاجعه شیوع افسردگی در اصفهان بود که ایستگاه آخر زندگی مبتلایان به افسردگی را به نمایش گذاشت.
از مهرماه سال 96 که دو دختر نوجوان اصفهانی از روی پل چمران خودکشی کردند تا تیرماه 1401 که خانواده 5 نفره نجفآبادی با طناب دار به زندگیشان پایان دادند، زمانی چندانی سپری نشده است اما این دو اتفاق نمونههایی از عمق فاجعه شیوع افسردگی در اصفهان بود که ایستگاه آخر زندگی مبتلایان به افسردگی را به نمایش گذاشت. مرحلهای از زندگی کسانی که اگر زودتر از اینها دست یاری به سویشان دراز شده بود شاید کار به اینجا نمیرسید؛ اما در جامعه ما دائم از سوی مسئولان و کارشناسان این حوزه هشدار داده میشود که ضروری است برای پیشگیری و درمان اختلالات روانی فرهنگسازی شده و از رواندرمانی در میان مردم انگ زدایی شود. مقاومت مردم در پذیرش این موضوع حقیقتی است که نمیتوان بر آن سرپوش گذاشت و در دایره ارتباطات دور و نزدیک هرکدام از ما افرادی هستند که مراجعه به مشاورههای رواندرمانی را صرف هزینه بیهوده دانسته و مصرف داروهای اعصاب و روان نادرست و مضر میدانند؛ حتی خودمان نیز از این قاعده نادرست مستثنا نیستیم. با وجود تلاشهای زیاد در زمینه فرهنگسازی برای این موضوع همچنان کمتر کسانی هستند که با دید باز و تلاش برای کمک به خود و نزدیکانشان قدم در مسیر رواندرمانی میگذارند.
اما نکته مهمی که در زمینه مقاومت مردم نسبت به رواندرمانی وجود دارد مسئله هزینه و زمان است. در جامعه ما همیشه بر پیشانی مراجعهکنندگان به پزشکان اعصاب و روان برچسب روانی خورده است. این مسئله و دهها مورد دیگر وجود دارد که کار فرهنگسازی برای رواندرمانی را دشوار میکند اما دو معضل هزینه درمان که دست در گردن یک دیگر دارند نیز مزید بر علت است. در همین اصفهان خودمان در سال جاری کف تعرفه جلسات مشاوره مبلغ 250 هزار تومان برای هر جلسه 45 دقیقهای است. ویزیت یک پزشک اعصاب و روان بیش از 100 هزار تومان است و داروهای آن نیز در همین حدود هزینه را شامل میشود. تقریبا از مشاوره گرفته تا درمان دارویی نیاز به دورههای زمانی طولانی دارد که از هفتهای یکبار برای مشاوره گرفته تا ویزیت ماهیانه درمان دارویی را در پی دارد. البته اینکه درمان از سوی کارشناس ارشد ارائه شود تا متخصص، تفاوت قیمت وجود دارد. درمانگران متخلفی نیز هستند که تعرفههای گرانتری دارند. به این وانفسا باید ساز و کار پیچیده بستری بیماران روانی در سه بیمارستان تخصصی خورشید، فارابی و مدرس را افزود که تخت کافی برای بستری تمامی مراجعهکنندگان خود را ندارند. خانوادههایی نیز که دارای بیماری با شرایط حاد روانی بوده و نیاز به استفاده از بادیگارد برای حضور در منزل و انتقال بیمار خود به بیمارستان را دارند نیز باید مبلغ قابلتوجهی را به اورژانسهای خصوصی که این خدمات را ارائه میکنند بپردازند. این در حالی است که پذیرش بیماران در مراکز رواندرمانی نیز معمولا ساعت 8 صبح انجام شده و پیش و پس از این ساعت به دلیل عدم حضور پزشک معالج که بیمار را معاینه کرده و دستور درمان او را صادر کند، امکان بستری وجود ندارد. خدمات مشاوره تلفنی با شماره 123 و 1480 نیز اگرچه کمککننده است اما به دلیل کمبود نیروی انسانی، برای هر فرد تماسگیرنده زمان مشاوره کوتاهی دارند که کیفیت کمکرسانی به افسردگان یا کسانی که تصمیم به خودکشی دارند را کاهش میدهد. این خصوص به دلیل خدمات گسترده در زمینههایی همچون افسردگی، خودکشی، کودکآزاری، همسر آزاری و غیره طیف وسیعی از افراد جامعه را در برمیگیرد که به واقع کار دشواری در کمکرسانی دارند؛ بنابراین اینکه یک طرفه به قاضی رفته و دائم از فقر فرهنگی مردم در رواندرمانی ناله کنیم، منصفانه نیست و ضرورت دارد برای رایج کردن این موضوع دست در جیبمان هم ببریم. بیماریهای روانی با منشأهای مختلف از ژنتیکی گرفته تا محیطی، با اولویت پیشگیری و شناخت زودهنگام میتواند سلامت روانی جامعه ما را ارتقا دهد و در شرایط حاد نیز مداخلات ویژهای را از سوی مراکز درمانی میطلبد که هردوی اینها نیاز به اختصاص یارانه ویژه دولتی یا خصوصی را دارد تا به همراه تلاش و هزینهای که صرف فرهنگسازی میشود بتواند نتیجه مطلوب را در پی داشته باشد. اینکه صرفا در مدارس یا مراکز دیگر به تعداد مشاوران افزوده و به تشخیص مداخلات درمانی و معرفی به درمانگران بسنده کنیم راه چاره نیست و باز کردن مسئولیت از دوش خود است. رواندرمانی نیاز بزرگی از جامعه امروز ماست که باید در موازات فرهنگسازی آن، زیرساختهای ارائه خدمات نیز فراهم شود. به زبانی سادهتر، درمان باید برای مردم رایگان باشد. این اصل ۲۹ قانون اساسی است که میگوید: «برخورداری از تأمین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیکاری، پیری، از کارافتادگی، بیسرپرستی، در راه ماندگی، حوادث و سوانح و نیاز به خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبتهای پزشکی به صورت بیمه و غیره حقی است همگانی. دولت مکلف است طبق قوانین از محل درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم، خدمات و حمایتهای مالی فوق را برای یک یک افراد کشور تأمین کند.» درصورتیکه شاهد هستیم مقوله درمان در کشور ما خود دردی است که نیاز به درمان دارد.