سمیه یخچالی، موسس جمعیت حمایت از حقوق کودکان مهر زنده‌رود:

کودک آزاری؛ غفلتی که رایج شده است

کودک‌آزاری از نوع غفلت یکی از مصداق‌های بارز کودک‌آزاری است که رایج شده و پدران و مادران مرتب دچار آن می‌شوند. از نمونه‌های کودک‌آزاری غفلت این است که پدران و مادران شاغل که فرصت وقت گذاشتن برای بچه‌ها را ندارند، تبلت و موبایل به دست آنها می‌دهند و بچه مجبور است که ساعت‌های زیادی را با این وسایل سپری کند.

کودک آزاری؛ غفلتی که رایج شده است

جمعیت حمایت از حقوق کودکان مهر زنده‌رود، سال 87 از استانداری اصفهان مجوز فعالیت گرفت و همچنان پس از 15 سال به ارائه خدمات آموزشی، رفاهی، حقوقی و روان‌شناسی به اعضای خود؛ کودکان آسیب‌دیده اجتماعی و در معرض آسیب‌های اجتماعی از جمله کودکان کار، کودکان بازمانده از تحصیل، کودکان بزه‌دیده و کودکان بدسرپرست و نیز مادران این کودکان، مشغول است.

با سمیه یخچالی، مؤسس این جمعیت که به نگاه کرامت‌محور در فعالیت انجمن‌های مربوط به کودکان معتقد است درباره فعالیت‌های جمعیت حمایت از حقوق کودکان مهر زنده‌رود گفتگو کردیم.

- از اهداف و برنامه‌های جمعیت حمایت از حقوق کودکان مهر زنده‌رود بگویید.

مأموریت اصلی انجمن ما پیشگیری از کودک‌آزاری و نهادینه‌کردن فرهنگ حقوق کودک برای همه افراد جامعه است. این آموزش‌ها به افراد جامعه می‌آموزند که کودک به‌عنوان یک انسان، فارغ از شرایط سنی خود قابل‌احترام و پذیرش است و حق حیات دارد. ما کمک می‌کنیم تا مردم از علائم کودکِ آزاردیده و پیامدهای کودک‌آزاری بر کودک مطلع شوند تا اگر کودکی دیدند که مورد آزارهای مختلف جنسی، جسمی و روانی قرار گرفته، تشخیص بدهند و او را به مراکز مربوطه معرفی کنند و تا جایی که امکان دارد از رساندن آسیب و آزار به کودک پیشگیری کنند. به بچه‌ها نیز حقوق کودک می‌آموزیم و آموزش‌های خودمراقبتی می‌دهیم.

مأموریت بعدی ما تلاش برای ایجاد عدالت آموزشی و رفاهی برای کودکان است؛ اینکه همه کودکان حق دارند از امکانات آموزشی و رفاهی برخوردار باشند.

- برای دستیابی به اهدافتان سراغ چه محله‌هایی از شهر می‌روید؟

طبیعی است که ما محله‌های محروم را برای این کار انتخاب می‌کنیم. تا سال ۹۰ در چند محله از شهر اصفهان مثل خوراسگان، طوقچی، ابن‌سینا، حتی در خیابان شیخ بهایی منطقه مربوط به خلج‌ها که وضعیت بسیار نابسامانی داشت و نیز در چند شهرستان اطراف مثل فلاورجان، نجف‌آباد و خمینی‌شهر فعالیت داشتیم.

مکان جمعیت مهر زنده رود بعد از یک سال فعالیت در خیابان اردیبهشت از سال 91 تا ۱۴۰۱ در محله دارک مستقر شد. در آنجا ما پایگاه ثابت پیدا کردیم و همچنان در سایر محله‌ها، در حسینیه‌ها و مراکز آموزشی فعالیت‌های غیرمتمرکز داشتیم.

به دلیل اتمام مأموریت 10 ساله‌مان در محله دارک، اعم از اجرای چندین پروژه پیشگیرانه و توسعه محلی و البته به دلیل اشباع شدن این محله از وجود مراکز مشابه خیریه و آموزشی و همچنین بنا بر رسالت انجمن مبنی بر دوری از یکجانشینی و تمرکز بر محله‌ای خاص، مکان انجمن را تغییر دادیم و در سال جدید به محله ناصرخسرو در حاشیه ملک‌شهر نقل‌مکان کردیم. اینجا محله جالبی است؛ تعدادی محله خوب مثل محله نگین در اطراف آن است که به شکلی تفرجگاه طبقه متوسط روبه‌بالا است. اینجا خیابان‌های پر جنب‌وجوشی می‌بینید که زندگی در آنها جریان دارد و در شکل زندگی مردم تنوع دیده می‌شود؛ بر خلاف محله دارک که دارای یکدستی خاصی بود؛ البته هم این تنوع در محله ناصرخسرو و هم آن یکدستی در دارک، جذابیت‌های اجتماعی خاص خود را دارد.

- فکر می‌کنید پدر و مادرها چقدر با حقوق کودک آشنا هستند؟

یک روز در همان سال اولی که کار در انجمن را شروع کرده بودم، خانم تحصیل‌کرده‌ای که عضو هیئت‌علمی دانشگاه بود به دفتر انجمن آمد و گفت که شما می‌خواهید حق بچه‌ها را از چه کسی بگیرید؛ از ما پدر و مادرها؟! و من متوجه شدم که ما کار بسیار سختی پیشرو داریم؛ سخت‌تر از آنچه فکرش را می‌کردیم. کم نیستند والدینی که ما فعالان حقوق کودک را آدم‌هایی در مقابل خودشان می‌بینند .

بیش از 15سال کار در انجمن مرا متوجه این واقعیت کرده که والدین گمان می‌کنند که حقوق کودک را می‌دانند اما آنها شناخت کاملی از این حقوق ندارند. حتماً این جمله را شنیده‌اید که می‌گوید، هیچ‌کس دلسوزتر از پدر و مادر به فرزند نیست؛ اما من روی این جمله کلیشه‌ای خط بطلان می‌کشم و با مصادیق بسیار ثابت می‌کنم که لزوماً و همیشه والدین دلسوزترین افراد برای بچه‌ها نیستند؛ شاهد آن هم کودک‌آزاری‌هایی است که اتفاق می‌افتد و قطعاً والدین در بسیاری از آنها مقصرند. در قشر مرفه و تحصیل‌کرده یک رئالیسم کثیف از کودک‌آزاری وجود ندارد؛ مثلاً کودک را کتک نمی‌زنند و برای او امکانات زیادی فراهم می‌کنند اما چیزی که ما در این قشر با آن مواجه هستیم، غفلت است. کودک‌آزاری از نوع غفلت یکی از مصداق‌های بارز کودک‌آزاری است که رایج شده و پدران و مادران طبقه اجتماعی بالا مرتب دچار آن می‌شوند.

از نمونه‌های کودک‌آزاری غفلت این است که پدران و مادران شاغل که فرصت وقت‌گذاشتن برای بچه‌ها را ندارند، تبلت و تلفن همراه به دست آنها می‌دهند و بچه مجبور است که ساعت‌های زیادی را با این وسایل سپری کند. همچنین نوعی کودک‌آزاری با مصداق «کودک به‌مثابه ویترین خانوادگی» وجود دارد که در آن کودک می‌شود عامل فخرفروشی خانواده به دیگران.

برخی انتقاد ما از دادن تلفن همراه و تبلت به دست کودک را رفتاری فانتزی در حقوق کودک می‌دانند و می‌گویند که بچه‌ها در سیستان و بلوچستان از گرسنگی در حال مرگ هستند اما بچه ما در رفاه است و سه یا چهار ساعت تلفن همراه به دستش داده‌ایم و تنها بوده و این مسئله مهمی نیست. به نظر من همان قدر که مشکلات کودکان سیستان و بلوچستان مهم است، این مسئله که بی‌ملاحظه و بی‌رویه تلفن همراه و تبلت به دست کودک می‌دهند و از آنها غافل می‌شوند نیز اهمیت دارد؛ چه‌بسا که این مسئله مهم‌تر هم باشد؛ چون این بچه‌ها از امکان لمس‌کردن، دیدن و آغوش پدر و مادر محروم می‌شوند و احساس امنیت در آنها تأمین نمی‌شود و ترس از بد و ناامن بودن جهان در آنها می‌ماند.

- برخی از انجمن‌های فعال در زمینه حقوق کودک تلاش می‌کنند تا بیشتر، نیازهای مادی و اقتصادی کودکان عضو را برطرف کنند و برخی نیز نیازهای فرهنگی و اجتماعی کودک را در اولویت قرار می‌دهند. شما چه رویه‌ای را در پیش گرفته‌اید؟

من به نگاه کرامت‌محور و حق‌محور در فعالیت انجمن‌های مربوط به کودکان معتقدم و نه نگاه ابزاری. زیاد می‌بینیم که انجمن‌هایی به اعضای خود کمک‌های مادی می‌کنند؛ مثلاً کودکی بیمار است، جشنی می‌گیرند و هزینه‌های درمان او را تهیه می‌کنند. این کار خوب است اما اگر قرار بود چنین نگاهی جواب دهد این‌قدر فقر گسترش پیدا نمی‌کرد و تعداد کودکان کار زیاد نمی‌شد. به نظر من در بحث کودکان کار داخل خیابان، مهم‌ترین مسئله، مسئله فرهنگی است و مسئله اقتصادی در اولویت دوم قرار دارد، مثلاً کودکانی هستند که دیوانه‌وار کار می‌کنند چون پدران منفعت‌طلبی دارند که در فرهنگ بومی خود فکر می‌کنند که بچه باید کار کند و درآمد بیشتری داشته باشد. آنها کودک را به دست‌فروشی وادار می‌کنند، او هم جنسش را که فروخت و دیگر چیزی برای فروش نداشت، دستش را دراز می‌کند و تکدی‌گری می‌کند. من چندان با این فکر موافق نیستم که کودکان کار عضو باندهایی هستند که آنها را به دست‌فروشی و این قبیل کارها وامی‌دارند، شاید باندهای محدودی وجود داشته باشد اما مافیای این موضوع بیشتر از هر چیز خانواده است که قصد کار کشیدن از این کودکان را دارد.

متأسفانه، در سال‌های اخیر نیز الگوهای غیرحرفه‌ای در فعالیت بسیاری از انجمن‌ها می‌بینیم که باعث می‌شود نه‌تنها آسیبی از جمعیت مورد حمایت آن انجمن حل نشود بلکه آسیبی به آسیب‌هایشان نیز اضافه شود. در واقع این فعالیت‌های غیرحرفه‌ای، احساس ارزشمندی و مفیدبودن این افراد را از آنها می‌گیرد. مثلاً یک کودک کار اگر هیچ توانایی نداشته باشد، یک قابلیت به اسم روابط‌عمومی دارد و خوب صحبت می‌کند و ارتباط می‌گیرد اما ما به‌جای رشد، پروبال دادن و هدایت آن توانایی در زمینه مناسب خود تا از فعالیتی پرخطر دور شود با عملکرد غیرحرفه‌ای، همان را هم از او می‌گیریم چون بدون نیازسنجی و بررسی دقیق، مرتب به او غذا، بسته مواد غذایی یا نوشت‌افزار می‌دهیم و بررسی نمی‌کنیم که وضعیت خانوادگی او چگونه است و نیازهای واقعی او چه هستند.

ارسال نظر