رامبد، صفر و خبرنگاران

صفر کشکولی، شب گذشته میهمان برنامۀ خندوانه بود و رامبد جوان بی آن که میلی به باز کردن چرایی ماجرا داشته باشد جلوی چشم هزاران بیننده از او معذرت خواهی کرد، اما در مورد دلخوری خبرنگاران هیچ کس پاسخی ندارد.

رامبد، صفر و خبرنگاران

صفر کشکولی، شب گذشته میهمان برنامۀ خندوانه بود و رامبد جوان بی آن که میلی به باز کردن چرایی ماجرا داشته باشد جلوی چشم هزاران بیننده از او معذرت خواهی کرد، اما در مورد دلخوری خبرنگاران هیچ کس پاسخی ندارد.

به گزارش ایمنا، اگر برنامۀ شب گذشتۀ خندوانه را دیده باشید حتما علت عذرخواهی پی در پی رامبد جوان از صفر کشکولی، هنرمند سینما و تلویزیون ایران برای شما نیز سوال شده است. رامبد جوان در این برنامه بی آن که بخواهد به ماجرای پیش آمده اشاره ای بکند قصد معذرت خواهی از صفر کشکولی را داشت. وی به صورت سر بسته علت این عذرخواهی را فایل صوتی ای عنوان کرد که در یکی از گروه های دوستانه منتشر کرده بود و ضمن تاکید بر خطای خودش در بکار بردن چنین الفاظی عدم رعایت امانت را از سوی خبرنگاری که آن فایل را منتشر کرده بود علت پر رنگ شدن این ماجرا دانست و اجازه نداد صفر کشکولی هم روایت خود را ازاین ماجرا داشته باشد و بلافاصله با اعلام پایان بحث سراغ پرسش های معمول برنامۀ خود رفت.

و اما اصل ماجرا این که طی روزهای گذشته در نشست خبری سریال «زیر پای مادر»، بهناز جعفری که از قضا با یک ساعت تاخیر به نشست خبری فیلمش آمده بود، بعد از شنیدن سوال خبرنگاری از کوره در رفت و آن خبرنگار را «آقای خمار» خطاب کرد و وقتی با اعتراض خبرنگاران و شنیدن جملۀ تکراری «اگر ما خبرنگارها نبودیم شما الان بهناز جعفری نبودید» مواجه شد گفت: «می خواهم صد سال نباشید من با زحمت خودم به اینجا رسیدم» و اما ارتباط این نشست به ماجرای صفر و رامبد این است که گویا رامبد جوان نیز در دفاع از خانم جعفری در یکی از گروه های دوستانه این چنین گفته بوده است: «دارم می خوانم که به ایشان گفته اند اگر بچه های رسانه نبودند شما الان بهناز جعفری نبودید… آره ممکن بود یهو مثلا صفر کشکولی از آب دربیاد خانم جعفری» و پخش این فایل که رامبد جوان آن را به یک خبرنگار نسبت می دهد، موجبات عذرخواهی دیشب رامبد جوان از صفر کشکولی را فراهم کرده بود.

صفر کشکولی، هنرمند و ورزشکار با سابقۀ کشور که مشخص بود دل پری از مثل شدن نامش به عنوان یک هنرپیشۀ درجه چندم داشت با گریه رامبد جوان را در آغوش کشید و ضمن مرور کارنامۀ هنری و ورزشی پر بار خود اعلام کرد که از بخشش ابایی ندارد و دیگر دلگیر نیست اما هم در برنامۀ خندوانه و هم در گفتگو با سینما روزان از اصحاب رسانه تمجید کرد و گفت: «در تمام سالهای حضورم در عرصه ورزش و سینما وتلویزیون هیچگاه از خبرنگاران بدی ندیدم. کسی حق توهین به خبرنگارها را ندارد. اگر خبرنگار نباشد چه کسی از وضعیت هنرمندان و ورزشکاران و سیاستمداران مطلع می شود؟ این انصاف نیست که قشری زحمتکش و شریف اینگونه مورد هجمه قرار گیرد و توهین بشنود. خبرنگارها یار و یاور مردم و هنرمندان هستند و هر شخصی با هر سمتی نباید به آنها توهین کند. خبرنگاری که عمر و وقت و جوانی خود را میگذارد تا خبرهای جدید و جذاب به مخاطب برسد لایق احترام است؛ همانطور که یک هنرمند متعلق به همه کشور است خبرنگار هم متعلق به همه کشور است. در تمام سالهای حضورم همواره مورد احترام قشر خبرنگار بوده و هستم و متقابلا برای من عزیز هستند. چرا باید خبرنگاری که با قلمش اغلب در جهت اطلاع رسانی سینما و ورزش و سیاست کار کرده توهین بشنود. بی احترامی به خبرنگار بی احترامی به همه ملت ایران است.»

ماجرای برخورد خانم جعفری با خبرنگاران تبعات دیگری نیز داشته تا جایی که شهاب حسینی که او را به اخلاق مداری و تعامل با همۀ سلیقه ها می شناسیم نیز در نشست خبری نمایش «اعتراف» پس از حضوری با یک ساعت تاخیر، اشاراتی به حواشی خبری پیرامون برخورد برخی بازیگران با اهالی رسانه داشته و بر این نکته انگشت گذاشته که به‌ خلاف تصور، حیات حرفه‌ای هنرمندان و خبرنگاران در ارتباط با یکدیگر نیست و صراحتا اعلام کرده است که «من به این نشست‌های رسانه‌ای ذره‌ای نیازمند نیستم.» نحوۀ برخورد شهاب حسینی به این علت که در همان نشست اعلام کرده بود «حضور افراد سینمایی در تئاتر اقدامی مهم و تاثیرگذار در حوزه تئاتر است و تئاتری ها باید قدردان سینمایی ها باشند»، اهالی تئاتر را هم رنجاند تاجایی که محبوبه صادقی سر دبیر سایت تئاتر فستیوال در یادداشتی با عنوان «کاش ستاره می شدی» خطاب به او نوشت:

«هنوز هم بعد از گذشت چند سال بازی شهاب حسینی را در فیلم «پرسه در مه» به کارگرانی بهرام توکلی، ستایش می کنم. بعد از دریافت نخل طلای جشنواره ی فیلم کن، به خاطر بازی در فیلم اصغر فرهادی، برایش خوشحال شدم و صمیمانه آرزو کردم که روز به روز موفقیت های بیشتری کسب کند. او را سخت کوش می دانم و الگوی خوبی برای بازیگرانی که در سینما می خواهند ره صد ساله را یک شبه طی کنند. به خوبی روزهای مجری گری او در برنامه اکسیژن را به خاطر دارم و جوان آن روزها به مرور و با سال ها پشتکار و تلاش به تجربه ی شیرین « پرسه در مه» رسید و به موفقیت بدست آمده در فروشنده. این پله پله قدم برداشتن، نگاه رو به جلو و تلاش مستمر، نتیجه اش معروفیت و محبوبیتی برای شهاب حسینی شد که معتقدم به راحتی به دست نیامد.

اما در عین حال معتقدم هر بار که شهاب حسینی خواسته است تا عرصه ی دیگری در هنر را تحربه کند، ناموفق از آن بیرون آمده است. نمونه اش کارگردانی فیلم " ساکن طبقه ی وسط "، که اساسا نه نظر منتقدین را به خود جلب کرد و نه توانست مردم را راضی از سالن روانه کند، البته رکورد بازی در ۳۸ نقش در یک فیلم را برای شهاب حسینی ثبت کرد!! در خوانندگی هم هیچ وقت نتوانست جایگاه مطمئنی پیدا کند و اساسا مردم وی را به عنوان خواننده نپذیرفتند اما شهاب حسینی همچنان در بازیگری خوب و تحسین برانگیز است

با این همه، وی این روزها تصمیم به حضور در عرصه ی تئاتر دارد، هر چند پیش از این در معدود آثاری به عنوان بازیگر در تئاتر حضور پیدا کرده است، اما این بار تصمیم گرفته است به عنوان کارگردان بخت خود را در این عرصه بیازماید. با این موضوع هیچ مشکلی نداریم. اتفاقا تئاتر درهایش را به روی همگان باز می گذارد، چرا که صحنه با کسی شوخی ندارد. صحنه ی تئاتر، همچون خوانندگی نیست که بشود به واسطه ی دستگاه ها و کامپیوترها نتیجه را مطلوب نشان داد؛ صحنه ی تئاتر، فیلم نیست که یک پلان را بشود هزاران بار تکرار کرد؛ صحنه ی تئاتر با هیچ کس شوخی ندارد، پس درهایش را به روی همه باز می گذارد تا عیار هنرمندان سنجیده شود.

اینها را گفتیم تا اعلام کنیم که هیچ مشکلی با حضور شهاب حسینیِ بازیگرِ سینما، در تئاتر نداریم. از آن مهم تر، اینکه در این نمایش، شهاب حسینی، از حضور "شیرین " ی بهره برده است که هم " خسرو و هم کوهکن " تا همیشه نازش را می خرند و بر دستانش بوسه می زنند، اما مساله این ها نیست. مساله نجابت اهالی تئاتر است. مساله این است که اجازه نمی دهیم از این نجابت سوء استفاده شود و به سخره گرفته شود.

مساله این است که ما در تئاتر برای هیچ کسی فرش قرمز پهن نمی کنیم.

اشتباه نکنید، آنچه در نشست خبری نمایش «اعتراف» به کارگردانی شهاب حسینی رخ داد، اصلا و اساسا تقابل هنرمندان با اهالی رسانه نیست، مفهوم رسانه از اسم اش بر می آید و بعید می دانم شهاب حسینی معنایش را نداند که در عملکرد بین رسانه و هنرمند هیچ یک بر دیگری ارجح نیست؛ پس از این بحث می گذریم. مساله تئاتر است و نگاه عجیب و ساده لوحانه ی شهاب حسینی که معلوم نیست از چه پس و پشتی می آید. مساله این است که شهاب حسینی به چه وسیله ای می خواهد تئاتر را نجات دهد؟ با فرهنگ تئاتری اش، با شناخت و تجربه اش در زمینه کارگردانی تئاتر؟ و یا صرفا با مشهور بودن سینمایی اش و احیانا تماشاچی و پولی که از این طریق وارد تئاتر خواهد شد؟ راه حل او برای نجات تئاتر، کدامیک از اینها است؟

بیایید دقیق تر به ماجرا نگاه کنیم. چندین و چند سال است که از اوضاع اقتصادی نا به سامان تئاتر صحبت می کنیم. اضافه شدن سالن های خصوصی هم نه تنها به اقتصاد تئاتر کمکی نکرد، بلکه بیش از پیش به تئاتر لطمه وارد کرد. برای نجات تئاتر از این وضعیت، بسیاری روی آوردند به بازیگران سینمایی و ورزشکاران و …! اما این اتفاق هم نه تنها معضل مخاطب تئاتر را برطرف نکرد بلکه در دراز مدت به تئاتر کشورمان لطمه وارد کرد و آن را به عقب برد. پس بهتر است قبل از اینکه شهاب حسینی خود را منجی تئاتر این سرزمین بداند، کمی مطالعه ی اقتصادی و فرهنگی داشته باشد.

و اما سخنی با شخص شهاب حسینی :

آقای حسینی، تئاتر ما با حضور سلبریتی ها و جنجال هایشان روی صحنه نجات پیدا نمی کند.

تئاتر ما مخاطبی نمی خواهد که به شوق عکس گرفتن بعد از اجرا با هنرمند محبوبش، فقط یک بار بلیط ۵۰ هزار تومانی بخرد .

تئاتر ما مخاطبی نمی خواهد که در سالن گوشی اش زنگ بخورد و چیپس و پفکش را به جای سالن سینما به سالن تئاتر بیاورد و بعد هم برود و پشت سرش را هم نگاه نکند!

ما در تئاتر بنگاه اقتصادی باز نمی کنیم و مزایده به راه نمی اندازیم.

افزایش مخاطب تئاتر با فرهنگ سازی رخ می دهد نه با سلبریتی بازی! ما نمی خواهیم هنرمان خلاصه شود در کشاندن اهالی سینما به تئاتر. پس لطفا اهالی تئاتر را در این مورد بی هنر قلمداد کنید!

اشغال کردن مهمترین سالن تئاتری کشور، افزایش ناگهانی بی منطق قیمت بلیت تئاتر و به راه اندازی شویی از عکس و امضا بعد از پایان نمایش، نه تنها دردی از تئاتر ما دوا نمی کند، بلکه دردهای بیشتری را به آن اضافه می کند.

شهاب حسینی عزیز، ما فرش قرمز پهن نمی کنیم، ما نمی خواهیم که هنر کشاندن شما را به تئاتر، داشته باشیم؛ ما تئاتری های شریف را به سلبریتی های خودخواه ترجیح می دهیم، حتی اگر هر روز سالن هایمان خالی از مخاطب باشد.

اگر راه حل شما این است، ما را با دردهایمان تنها بگذارید و به دنیای پر زرق و برق سینما برگردید!

و اگر این گونه نیست، ما منتظر عذرخواهی شما از اهالی تئاتر می مانیم تا بار دیگر باورمان شود که شهاب حسینیِ موفقِ سال هایِ پیش، می تواند ستاره شود.»

اگر چه شهاب حسینی هنوز به این اظهارات پاسخی نداده اما خبرنگاران هم دست روی دست نگذاشته اند و کمپین «توهین به اهالی رسانه ممنوع» را راه اندازی کرده اند. کمپینی که شاید پیش از این ها و همان هنگامی که مانی حقیقی، لیلا حاتمی و بعد روی آنتن تلویزیون بهروز افخمی و لیلا اوتادی به خبرنگاران آشکارا توهین کردند باید راه اندازی می شد. این کمپین البته قصد نگارش نامه‌ای جامع به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را نیز دارد تا بتواند پیگیر حقوق صنفی خود در همۀ ارکان آن باشد و تاکنون ۶۱۹ نفر از اهالی رسانه نیز آن را امضا کرده اند.

قشری که با کمترین حقوق ها و بیشترین توقعات با کلمات بد و خوب و انسان های بد و خوب دست و پنجه نرم می کنند، نباید به دلیل پرسیدن یک سوال نامربوط یا اعتراض به تاخیر یک ساعتۀ یک هنرمند، اینگونه مورد هجمه قرار بگیرند. همان طور که هنرمند امین و نا امین، هنرمند وقت شناس و وقت نشناس، هنرمند با سواد و بی سواد، هنرمند خوش اخلاق و بد اخلاق، هنرمند درجه یک و درجه چند وجود دارد، نجار و بنا و معدن کار و نماینده و خبرنگار این مدلی هم وجود دارد و صرف نظر از عناوین شغلی، ای کاش هنرمندان یک بار به عنوان یک انسان بی طرف از بیرون به برخوردهایشان با خبرنگاران نگاهی می انداختند، آن گاه شاید کلیپ برخورد خودشان را در شبکه های اجتماعی، داوطلبانه به اشتراک می گذاشتند و زیر آن می نوشتند: «این یک هنرمند بد اخلاق است، اینگونه نباشیم.»

ارسال نظر