پرندگانی که دیگر بر پل‌ها نمی‌نشینند

تا همین چند سال پیش، اصفهان در پاییز و زمستان، میزبان مهمانانی سبک‌بال و بی‌ادعا بود. از شمال دریای خزر، از دشت‌های سیبری، از آن‌سوی قفقاز، پرندگانی به زاینده‌رود می‌آمدند تا اندکی بیاسایند، غذا بیابند، نفس تازه کنند و سپس مسیر طولانی‌شان را به سمت آفریقا و جنوب آسیا ادامه دهند. هر صبح، صدای آن‌ها با صدای ناقو

پرندگانی که دیگر بر پل‌ها نمی‌نشینند

سارا اکبری: تا همین چند سال پیش، اصفهان در پاییز و زمستان، میزبان مهمانانی سبک‌بال و بی‌ادعا بود. از شمال دریای خزر، از دشت‌های سیبری، از آن‌سوی قفقاز، پرندگانی به زاینده‌رود می‌آمدند تا اندکی بیاسایند، غذا بیابند، نفس تازه کنند و سپس مسیر طولانی‌شان را به سمت آفریقا و جنوب آسیا ادامه دهند. هر صبح، صدای آن‌ها با صدای ناقوس کلیسا و اذان مسجد، در کنار پل خواجو می‌پیچید. آن روزها، پل‌ها فقط برای عبور آدم‌ها نبود؛ آشیانه موقت پرنده‌هایی بود که اصفهان را دوست داشتند.

اما حالا، آن پرندگان نیستند. زاینده‌رودی که آینه آسمان بود، خشک است. گاوخونی، که روزگاری دریای پنهان دل کویر بود، حالا بستر ترک‌خورده‌ای از خاک و نمک شده. مهاجرانی که به امید آب و امنیت می‌آمدند، حالا جایی برای نشستن ندارند. برخی مسیرشان را عوض کرده‌اند، به سدها، تصفیه‌خانه‌ها یا نقاط دورتر پناه برده‌اند. برخی دیگر، مسیر مهاجرت‌شان را گم کرده‌اند، و شاید دیگر هیچ‌وقت به این سرزمین برنگردند.

در دل بسیاری از این پرندگان، ژن‌هایی برای مسیر مشخص مهاجرت هست. اما وقتی مقصد خشک باشد، زیستگاه نباشد، چه می‌شود؟ برخی در میانه راه از پا می‌افتند. برخی زنده می‌مانند اما مسیرشان دیگر هرگز از روی پل‌های تاریخی اصفهان نخواهد گذشت.

پرندگان مهاجر فقط زیبایی نبودند. آن‌ها نشانه تعادل بودند. آینه‌ای از زیست‌بومی سالم. نبودشان، زنگ خطری است نه فقط برای طبیعت، بلکه برای شهری که اگر رود نداشته باشد، اگر آواز پرنده نداشته باشد، فقط ساختمانی است میان خشکی.

اگر زاینده‌رود دوباره جاری نشود، اگر گاوخونی احیا نگردد، دیگر هیچ مهاجری به این شهر برنمی‌گردد—نه پرنده، نه امید. و اصفهان، با همه تاریخ و هنر، در سکوت پرنده‌نشناسی خواهد ماند. این هشدار نیست، این دل‌تنگی است برای پرندگانی که روزی کنار پل‌ها می‌نشستند.

 

ارسال نظر

اخرین اخبار
پربیننده‌ترین اخبار