اصلاح‌طلبان با روحانی چه کنند؟

هرقدر وصلت اصلاح‌طلبان با دکتر روحاني در دولت نخستش پيوند موفقي بود، وصال آنان در دولت دوم به نظر مي‌رسد پيوند موفقي از آب درنيامده است، يا دست‌کم بخشي از اصلاح‌طلبان اين‌گونه تصور مي‌کنند. همه‌ چيز مانند دولت اول، خوب شروع شد؛ اصلاح‌طلبان با همه وجود به حمايت از روحاني در ارديبهشت برخاستند، حاصل هم موفقيت‌آميز بود.

هرقدر وصلت اصلاح‌طلبان با دکتر روحاني در دولت نخستش پيوند موفقي بود، وصال آنان در دولت دوم به نظر مي‌رسد پيوند موفقي از آب درنيامده است، يا دست‌کم بخشي از اصلاح‌طلبان اين‌گونه تصور مي‌کنند. همه‌ چيز مانند دولت اول، خوب شروع شد؛ اصلاح‌طلبان با همه وجود به حمايت از روحاني در ارديبهشت برخاستند، حاصل هم موفقيت‌آميز بود.

به نظر مي‌رسيد همه چيز به خوبي و خوشي پيش مي‌رود. برخي اصلاح‌طلبان باور داشتند اي‌بسا حضور آنان در دولت دوازدهم، ممکن است ابعاد گسترده‌تري نیز پيدا کند؛ اما عمر ماه‌عسل در دولت دوازدهم خيلي دوام نداشت. تابستان به پايان نرسيده بود که خزان زودهنگام اين رابطه از محافل خصوصي اصلاح‌طلبان به بيرون راه يافت. ظاهرا تماس‌ها و مراوداتي که ميان اصلاح‌طلبان و رئيس‌جمهوری وجود داشت، با سرعتي بيشتر از خشک‌شدن درياچه اروميه، رو به خشکي رفت. از يک‌سو رئيس‌جمهوری ترجيح داد ديگر کوچک‌ترين کلامي درباره دوستي و رفاقت با اصلاح‌طلبان بر زبان نياورد و به گونه‌اي رفتار کرد که اساسا در کشور اين جريان سياسي نه وجود خارجي دارد، نه زمينه رأي بالاي روحاني در انتخابات رياست‌جمهوري امسال را فراهم کرده بودند.

متقابلا برخي اصلاح‌طلبان نیز خيلي جدي سخن از زيرسؤال‌بردن احتمال هرگونه همکاري ديگر در آينده با رئيس‌جمهوری و جريان «اعتدال و توسعه» را به ميان آوردند. گذر زمان اين سردي را اگر نگوييم افزايش داد، دست‌کم هيچ علامتي از کاهش نیز در آن به وجود نياورد. اما چرا چنين شد و پيوندی ميان روحاني و اصلاح‌طلبان درنگرفت؟ بگذاريد از اينجا شروع کنيم که شراکت روحاني فقط با اصلاح‌طلبان ترک برنداشت؛ بسياري از جريان‌های ديگری که براي مدد روحاني وارد فضاي انتخابات شده بودند نیز مانند اصلاح‌طلبان دچار سرخوردگي شدند.

سخني به اغراق نرفته اگر گفته شود کسر درخور توجهي از ٢٤ميليون‌نفري که به دکتر روحاني رأي داده بودند، دچار ترديد، اگر نگفته باشيم پشيمان از رفتن پاي صندوق، شدند. به غلط يا درست، بسياري تصور مي‌کردند و مي‌کنند تغييري آشکار ميان روحاني قبل و بعد از انتخابات ارديبهشت به چشم مي‌خورد. بسياري ترجيح دادند در حافظه خود روحاني ٩٢-٩٦ را به خاطر بسپارند تا روحاني جديد را. هدف نگارنده در اين يادداشت، بررسي صحت و سقم اينکه آيا واقعا تغييري در نامزد اجماعي اصلاح‌طلبان و ميانه‌روها به وجود آمده یا مرحله بعدي آن نيست یا اينکه اگر واقعا تغييري اتفاق افتاده، اسباب و علل آن کدام موارد است؛ بلکه هدف يادداشت، بيشتر پرداختن به موضع‌گيري يا واکنش اصلاح‌طلبان در قبال روحاني دولت دوازدهم است. «چه بايد کرد»؛ اصلاح‌طلبان در مقابل روحاني جديد را مي‌توان به سه دسته تقسيم کرد...

...اصلاح‌طلبان راديکال که معتقد هستند دليلي وجود ندارد تا همچنان به همکاري با روحاني ادامه دهند. تا به همين‌جا نیز اصلاح‌طلبان به واسطه دعوت مردم به شرکت در انتخابات‌هاي اخير و رأي‌دادن به روحاني، به اندازه کافي از اعتبار اجتماعي خود خرج کرده‌اند. از ديد اين طيف از اصلاح‌طلبان، وقتي خود رئيس‌جمهور چندان به فکر کاهش محبوبيت نيست، چرا اين جريان سياسي بايد کاسه داغ‌تر از آش شده و بيشتر از اين از سرمايه خود مايه بگذارد؟ اين گروه خواهان فاصله‌گرفتن از روحاني هستند. طيف دوم، سياست صبر و انتظار را در پيش گرفته‌‌اند به اميد آنکه شايد شرايط بهبود يابد و در رفتار و موضع‌گيري‌هاي رئيس‌جمهور تغييري به وجود آيد. گروه دوم استدلال مي‌کنند مراوده و نزديکي علني اين جريان با روحاني، بايد به حداقل کاهش يابد تا زوال محبوبيت روحاني و احساس سرخوردگي از وي، آسيب کمتري به اصلاح‌طلبان وارد کند. به عبارت ديگر، اين دسته از فعالان سياسي برخلاف گروه اول که خواهان جدايي است، بيشتر ترجيح مي‌دهند وارد «فاصله معنادار» با روحاني شوند.

مي‌رسيم به طيف سوم؛ گروهي که برخلاف دو گروه ديگر که قائل به جدايي از روحاني بوده و استدلال مي‌کنند تجربه ائتلاف با جريان ميانه غيراصولگرا تجربه موفقي از آب درنيامده است و نبايد اين تجربه را در انتخابات مجلس در اسفند ٩٨ و رياست‌جمهوري در ١٤٠٠ تکرار کنيم، گروه سوم معتقدند شرايط سياسي ايران و ساختار و ترکيب قدرت در کشور، بسيار پيچيده شده است. پس ممکن است پيوند با روحاني وصلت فرخنده‌اي از آب درنيامده باشد؛ اما واقعيت تلخ آن است که در شرايط فعلي ساختار سياسي و اجتماعي کشور، گزينه ديگري به‌جز ائتلاف و همکاري با طيف معتدل کشور وجود ندارد؛ خواه اين ائتلاف در قالب همکاري با روحاني و طيف ميانه باشد، خواه با اصولگرايان ميانه‌رو به رهبري ناطق‌نوري و علي لاريجاني. همکاري‌نکردن اصلاح‌طلبان با دیگر جريان‌هاي اعتدالي، باعث به‌حاشيه‌رفتن همه اين نيروها خواهد شد و لاجرم راه را براي پيروزي يک پوپوليست ديگر هموار خواهد کرد. سؤال درستی که اصلاح‌طلبان بايد مطرح کنند، اين نيست که آيا بايد از روحاني جدا شوند و روي پاي خود بايستند؛ بلکه سؤال درست اين است که آيا جريان ميانه و نماد آن که حسن روحاني است، با همه کاستي‌هاي آن، به احمدي‌نژاد و نوع پوپوليسمي که در تير ٨٤ به قدرت رسيد، ترجيح ندارد؟ واقعيت تلخي که اصلاح‌طلبان تندتر نمي‌خواهند بپذيرند، آن است که ساختار رسمي در ايران به گونه‌اي درآمده که هيچ جرياني به‌تنهايي نمي‌تواند پيشرفت و موفقيتي کسب کند.

به بيان ديگر، با وجود محبوبيت و پايگاه اجتماعي گسترده اصلاح‌طلبان، اين جریان سياسي مانند دوران اصلاحات نمي‌تواند با تکيه به صندوق رأي، جلوي پيشروي تندروها و پوپوليست‌ها را بگيرد. تنها گزينه موجود، شراکت اصلاح‌طلبان و ميانه‌روهاست ولاغير؛ براي جلوگيري از پوپوليسم در انتخابات مجلس و رياست‌جمهوري آينده، ائتلاف ميانه‌روهاست. مي‌ماند چه بايد کرد با روحاني؟ نخست آنکه اصلاح‌طلبان بايد صادقانه به مردم در برابر سهمي که در پيروزي روحاني داشته‌‌اند، پاسخ‌گو باشند. با جدايي از روحاني، اين سهم از بين نمي‌رود، برعکس ‌بايد همه مسئوليت‌هايمان را در قبال انتخاب روحاني بپذيريم و به‌علاوه از آنچه کرديم - با توجه به باور درست‌بودن آن- دفاع کنيم.

اينکه در سطح جامعه يا فضاي مجازي، موج عبور از روحاني به راه افتد و ما هم براي عقب‌نماندن به آن بپيونديم، نه اخلاقي است، نه به سود منافع ملي و نه اصلاح‌طلبان. بايد با پذيرش مسئوليت و دفاع از درستي حرکت در انتخابات ٩٢ و ٩٦، با تمام توان روحاني را نقد کرده و از او بخواهيم در راستای تحقق خواسته‌ها و مطالبات ٢٤ ميليون رأي‌دهنده خود گام بردارد. هرقدر فاصله از رئيس‌جمهور بيشتر شود، او هم متقابلا از برآوردن مطالبات فاصله بيشتري مي‌گيرد. جدايي راه‌حل نيست؛ بلکه همراهي دشوار مشترک و پافشاري روي خواسته‌هاي ٢٩ ارديبهشت ٩٦ راه‌حل است. با رفتن به سمت آرمان‌گرايي صرف و پشت‌کردن به دولت روحاني، زمينه تکرار تجربه سال ٨٤ را فراهم نکنيم.

منبع: روزنامه شرق

ارسال نظر