لاریجانی، احمدی‌نژاد نیست که پوپولیست باشد

آقای لاریجانی اساسا اهل این که بخواهد گزارش کار بدهد یا دقت کند که ببیند آیا دوربین‌ها حضور دارند و عکاس‌ها من را می‌بینند یا خیر، نیست. ایشان چنین روحیه‌ای ندارند که از خود تعریف کنند و به همین دلیل، تیمی درست نکرده که کارهای ایشان را به اطلاع مردم برساند. بعضی مسائل هم جزء ذات آدم‌ها نیست. پوپولیست‌ بودن جزء ذات آقای لاریجانی نیست و هر چقدر هم تلاش کنیم، بی‌فایده است.

آقای لاریجانی اساسا اهل این که بخواهد گزارش کار بدهد یا دقت کند که ببیند آیا دوربین‌ها حضور دارند و عکاس‌ها من را می‌بینند یا خیر، نیست. ایشان چنین روحیه‌ای ندارند که از خود تعریف کنند و به همین دلیل، تیمی درست نکرده که کارهای ایشان را به اطلاع مردم برساند. بعضی مسائل هم جزء ذات آدم‌ها نیست. پوپولیست‌ بودن جزء ذات آقای لاریجانی نیست و هر چقدر هم تلاش کنیم، بی‌فایده است.

به گزارش ایسنا کاظم جلالی، رفیق صمیمی علی لاریجانی است و به همان معنا که این روزها، از رییس مجلس به عنوان سیاستمداری معتدل صحبت می‌شود، رییس مرکز پژوهش‌های مجلس هم اصولگرا نیست. شبیه به علی لاریجانی که زمانی در راس رادیو و تلویزیون بود و در سازمان متبوعش برنامه‌های متعددی علیه اصلاح‌طلبان ساخته می‌شد و حالا دست در دست دولت مورد حمایت اصلاح‌طلبان، برای برجام سنگ‌تمام می‌گذارد، کاظم جلالی هم راهی طولانی پیموده تا از اقلیت مجلس ششم به عنوان نماینده اصولگرای شاهرود، به «لیست امید» پایتخت برسد و حالا، پشت پنجره‌ای مشرف به پارک نیاوران، بر مرکز پژوهش‌های مجلس ریاست کند و درون پارلمان هم برای خودش فراکسیونی داشته باشد به‌ نام «مستقلین ولایی» که اگر چه به‌ لحاظ تعداد اعضا کوچک است اما به‌ خاطر موقعیت طلایی‌اش در برابر امواج سیاسی و باد و بوران گاه و بیگاهش، کمتر از دو فراکسیون دیگر تاثیرگذار نیست. جلالی البته در این مصاحبه مفصل که نیمی از آن به فعالیت‌هایش در مرکز پژوهش‌ها اختصاص دارد و قرار است، در ویژه‌نامه نوروزی اعتماد منتشر شود، تاکید دارد از ابتدای فعالیتش در عرصه سیاست، مشی اعتدالی داشته و زمانی که چپ و راست به احتمال تشکیل دولت اعتدال می‌خندیدند، این روزهای «اعتدالی» را می‌دیده اما وقتی با این سوال کلیدی مواجه می‌شود که اساسا معنای استقلال در سیاست چیست، می‌گوید به‌ دنبال «استقلال از جناح‌های سیاسی» است و در عین حال ادامه می‌دهد او و دوستان مستقلش گاهی حرف چپی‌ها را می‌زنند و گاهی حرف راستی‌ها و طبیعتا چپ و راست هم به فراخور آن چه این «مستقلین» می‌گویند، واکنش مثبت و منفی نشان می‌دهند. مستقلینی که پیش از انتخابات با چپی‌ها ائتلاف کردند و وقتی با رای مردم نماینده مجلس شدند، با راستی‌ها تشکیل فراکسیون دادند تا با رای نمایندگان کرسی ریاست مجلس را حفظ کنند و حالا هم، معتقدند بهترین گزینه برای ریاست‌جمهوری در سال ۱۴۰۰ کسی نیست، به‌ جز علی لاریجانی! حتی اگر یک جلسه انتخاباتی هم با کاندیدای محبوب‌شان که بر خلاف احمدی‌نژاد نمی‌تواند به زبان عوام سخن بگوید، تشکیل نداده باشند؛ کاندیدایی که به گفته جلالی پوپولیسم به خرجش نمی‌رود و زبانش، زبانی بالاتر از فهم متوسط بشریت است!

گزیده این گفت‌وگو را با هم می‌خوانیم:

- این که بگوییم تاثیرگذاری فراکسیون مستقلین کم است، صحیح نیست.

- کشور ما در قرق دو جناح سیاسی است و اینها اصلا برنمی‌تابند یک جریان دیگری بگوید که من غیر شما هستم.

- هر دو جناح سیاسی کشور با همدیگر یک توافق نانوشته‌ای دارند که ما دو تا فقط هستیم، یعنی این وسط کسی دیگر نیست.

- نخواستند به استقلال معنا دهند. ما مستقل از جناح‌های سیاسی هستیم.

- اگر یک جریانی در کشور وجود داشته باشد که بگوید من احساس می‌کنم در هیچ کدام از این جریانات و جناح‌های سیاسی تعریف نمی‌شوم؛ چه کار باید بکند؟ باید خودکشی کند؟

- من از ابتدا در این جریان اعتدالی که آقای دکتر روحانی تشکیل دادند، بودم. اولش کسی این جریان را جدی نمی‌گرفت.

- بنای ما با دوستان بر آن بود که معتدل حرکت کنیم و میانه‌رو باشیم. من در آن زمان احساس کردم بخشی از اقداماتی که انجام می‌شود خارج از مسیر اعتدال است و دیگر نمی‌توانم در آن چارچوب باشم و از آن خارج شدم و تا حالا هم برنگشتم.

- بنده اولین کسی هستم که بسیج دانشجویی را در کشور تشکیل دادم و البته شما خیلی جوان هستید، ‌تعاریف رایج سیاسی در گذر زمان تغییر پیدا کرده است و جای چپ و راست در کشور بسیار تغییر کرده است. همین جناح چپ در زمان امام راحل (ره) در بسیاری از امور از راست‌های امروزی هم راست‌تر بود و جناح راست از چپ‌های امروز هم چپ‌تر. در کل خیلی چیزها تغییر کرده است.

- (اقدامات سیاسی اخیر احمدی‌نژاد) (با خنده) چه بگویم؟!

- واقعا نمی‌دانم چه بگویم. (سکوت) ما آقای احمدی‌نژاد را از سال ۸۴ می‌شناختیم و همان زمان اعلام موضع کردیم، حال بقیه به آن چه ما آن زمان می‌گفتیم، رسیده‌اند. نمی‌دانم. صرفا باید بگویم که یادداشتی که آقای عبدی نوشته بود، لب کلام را مطرح می‌کرد. به هر حال ما در این موقعیت به‌ دنبال سرزنش افراد نیستیم اما کاش آسیب‌شناسی شود که چه اتفاقی می‌افتد که چنین افرادی در کشور رشد یافته و به اینجا می‌رسند.

- این‌ که چرا با احمدی‌نژاد برخورد نمی‌شود، حقیقتا اطلاع ندارم. واقعا خبر ندارم که آیا قرار است برخورد شود یا خیر. برخی هم می‌گویند خود احمدی‌نژاد نیز دوست دارد با وی برخورد شود. یعنی بدش نمی‌آید که مورد برخورد قرار گیرد.

- شما اگر به روند فعالیت احمدی‌نژاد نگاه کنید، در دوره اول ریاست‌جمهوری و در دور دوم متفاوت است. بعد سکوتی را پشت سر گذاشت و سپس سعی کرد با بالارفتن از نرد‌بام نظام مسئولیت بگیرد. این استراتژی احمدی‌نژاد بود اما یکباره این نردبام شکست. یعنی مقام معظم رهبری ایشان را خواستند و گفتند که صلاح نیست در انتخابات شرکت کنید. شورای نگهبان بر همین اساس یا مسائل دیگر ایشان را رد کرد. در نتیجه به این جمع‌بندی رسیدند که با ساختار فعلی قدرت نمی‌توانند از نرد‌بام نظام و قدرت بالا بروند. بنابر این باید به‌ سراغ جایگزین بروند. جایگزین در گام نخست نزدیک شدن به اصلاح‌طلبان بود. به نظرم در نامه‌ای که مشایی به آقای خاتمی نوشت، خط مشی جدید را نشان داد. من این نامه را ۸-۷ بار خواندم و همان زمان هم برای برخی دوستانم، تحلیل کردم. گفتم این مانیفست جدید و مانیفست تغییر است و یعنی حرکت به سمت اصلاح‌طلبان. البته اصلاح‌طلبان هوشیاری نشان داده و راه ندادند. در نتیجه میدانی برای احمدی‌نژاد باز نشد و این جریان احساس کرد باید به سراغ کف جامعه برود و به‌ سراغ نارضایتی‌ها برود و نارضایتی‌های جامعه را نمایندگی کند. به نظرم حرفی که آقای عباس عبدی مطرح کرد، دور از ذهن نیست که اینها تصوراتی نیز درباره آینده نظام داشته و دارند و می‌خواهند جایگاه و آینده‌شان را در تحلیلی که می‌کنند، به نوعی تثبیت کنند. همه این رفتارهای اخیر احمدی‌نژاد را می‌توان در این راستا تحلیل کرد.

- امروز هر کسی با هر تفکری باید بداند در موضوع اقتصاد و اشتغال، برای حل مشکلات معیشتی و بیکاری باید به دولت کمک کند. دولت وسط میدان است. فرقی هم ندارد و در گذشته نیز باید به دولت‌ها کمک می‌کردیم. این که بیاییم، فریاد بزنیم و کارهایی که در زمان مسئولیت‌مان قادر به حل بخش‌هایی از آن بودیم را به گردن دیگران بیندازیم و نوعی دیگر جلوه دهیم، رفتاری صادقانه نیست. مردم ایران هم رفتار صادقانه را برمی‌تابند. البته ممکن است تحت هیجانات سیاسی در مقطعی، احساساتی شده و نوع دیگری رفتار کنند اما این احساسات تمام می‌شود. شما سیل هیجانات را از سال ۸۴ تا به امروز ببینید که از کجا به کجا رفت.

- ما اگر مثل جزایر جدا از هم حرکت نکنیم، به نفع همه است. متاسفانه همیشه تصور می‌کنیم استقلال قوا یعنی دعوا با یکدیگر. استقلال قوا یعنی نشنیدن حرف‌های یکدیگر. خیر. ما باید حرف‌های یکدیگر را بشنویم.

- این که مثلا تعاملات آقای واعظی با آقای روحانی چگونه است و حرف‌هایی که زده می‌شود، واقعیت دارد یا خیر، فکر نمی‌کنم بخش‌هایی از آن واقعیت داشته باشد. به هر حال آقای روحانی انسان باهوش و باتجربه‌ای است و همه عمرش را چه قبل از انقلاب و چه پس از آن، در عرصه سیاست سپری کرده و این‌ طور نیست که فردی دهان‌بین باشد و فقط حرف یک نفر را بشنود.

- اگر از بنده بپرسید بهترین گزینه برای ریاست‌جمهوری سال ۱۴۰۰ کیست، می‌گویم آقای دکتر لاریجانی. نه به دلایل خودخواهانه یا نزدیکی بنده به ایشان. من با افراد بسیاری از نزدیک کار کردم اما هیچکس را به برجستگی آقای لاریجانی در فهم مسائل، دلسوزی و وقت گذاشتن و اهمیت دادن به نظرات کارشناسی ندیدم. واقعا آقای لاریجانی خیلی وقت می‌گذارد. اکنون یکی از مشتریان پر و پا قرص گزارش‌های مرکز پژوهش‌ها آقای لاریجانی است که این گزارش‌ها را می‌خواند، حاشیه‌نویسی می‌کند و وقت می‌گذارد. از طرفی در حوزه‌های مختلف فعالیت کرده و هم در مجلس بوده، هم در دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی بوده و هم در رسانه بوده‌اند و در حوزه‌های مختلف صاحب‌نظر شده‌اند. بنابر این بهترین وقت برای استفاده جامعه از حضور ایشان همین سال ۱۴۰۰ است.

- آیا آقای دکتر لاریجانی بنا دارد در انتخابات شرکت کند و آیا با بنده و دیگر دوستان در این رابطه صحبت کرده؟ بنده قسم می‌خورم که آقای دکتر لاریجانی نه نیت خود را به ما گفته و نه تاکنون حتی یک جلسه برگزار کرده است.

- خلاء آقای لاریجانی نه رسانه است، نه حزب. اگر بگویید آقای خاتمی در سال ۷۶ به پشتوانه یک جریان سیاسی و رسانه‌ها موفق شد، تا حدی قابل قبول است که البته این هم باید در نظر داشته باشید که زور جریان اصلاحات در آن زمان چندان زیاد نبود و تنها پس از آن بود که این جریان قدرتمند شد. اما آقای احمدی‌نژاد چطور؟ وقتی ایشان در سال ۸۴ به پیروزی رسید، نه حزب داشت و نه رسانه. آقای روحانی نیز در سال ۹۲ به آن صورت حزب و رسانه نداشت. اگر چه شاید بگویید آقای هاشمی و جریان اصلاحات از ایشان حمایت کرد اما در مجموع به نظرم آن چه آقای لاریجانی کم دارد، ادبیات و مشی پوپولیستی است. چرا که ادبیات ایشان، ادبیاتی فیلسوفانه و (با خنده) به اصطلاح بالاتر از فهم متوسط بشریت است. دوم این که ذاتا انسان پوپولیستی نیست.

- بنده یک زمانی خاطره‌ای در این رابطه نقل کردم که در یک کنفرانس رفتار ایشان در قیاس با رفتار آقای احمدی‌نژاد با یک کودک فلسطینی که بر شانه خود نشاند، کاملا‌ متفاوت بود.

- آقای لاریجانی اساسا اهل این که بخواهد گزارش کار بدهد یا دقت کند که ببیند آیا دوربین‌ها حضور دارند و عکاس‌ها من را می‌بینند یا خیر، نیست. ایشان چنین روحیه‌ای ندارند که از خود تعریف کنند و به همین دلیل، تیمی درست نکرده که کارهای ایشان را به اطلاع مردم برساند.

- بعضی مسائل هم جزء ذات آدم‌ها نیست. پوپولیست‌ بودن جزء ذات آقای لاریجانی نیست و هر چقدر هم تلاش کنیم، بی‌فایده است.

ارسال نظر

اخرین اخبار
پربیننده‌ترین اخبار