راه شاهی لبریز از هنر، سنت و صنعت

راه شاهی میدان نقش جهان که پس از 20 سال مرمت و بازگشایی شده است، از سوم الی نهم اردیبهشت ماه به مناسبت هفته فرهنگی اصفهان، میزبان هنرمندانی است که با جان و دل به پرورش و نمایش هنر دستشان مشغول اند.

راه شاهی میدان نقش جهان که پس از 20 سال مرمت و بازگشایی شده است، از سوم الی نهم اردیبهشت ماه به مناسبت هفته فرهنگی اصفهان، میزبان هنرمندانی است که با جان و دل به پرورش و نمایش هنر دستشان مشغول اند.
به گزارش ایسنا، در یکی از شریان‌های ورودی قلب تپنده شهر نمایشگاهی از مشاغل سنتی در حال برگزاری است. از مینا کاری و نگارگری و سوخته چرم گرفته تا نقاشی روی آینه، قلم کاری و رنگرزی که خامه‌های رنگی را مانند گیسوان بافته شده دختر زیبای اردیبهشت در کنار هم مرتب و دسته دسته به صف نشانده است.
به راه شاهی که وارد می‌شوي فضای گرم و دلنشین، گاهی صدای ساز و آواز و همهمه مردم روح را نوازش می‌دهد. نگاه‌های گرم و گیرای هنرمندان مرا جذب می‌کند. این راه که حالا کمتر شباهتی دارد به تصوراتم از یک گذر که در گذشته عظمت بسیاری داشته و به نظر سرد و خشن می‌آمده، امروز همچون روزنه‌ای از امید به آینده روشن مشاغل سنتی پیش چشمانم جلوه می‌کند.
علی خوش نویس زاده، هنرمندی که به گفته خودش از سال 1339 تا کنون مشغول به سوخته چرم کاری بوده می‌گوید: سوخته چرم یک هنر ایرانی- اسلامی است که از زمان تیموری تا قاجار تنها جلد قرآن و کتاب‌های فاخر را زینت می‌بخشید. ولی حالا به صورت تابلوهای مصور نیز به فروش می‌رسد. دباغی پوست، الوان سازی، طراحی روی پوست، معرق کاری، منبت کاری، قلم گیری و نقاشی مینیاتوری ایرانی از مراحل این هنر فاخر اند. گویی دریایی از هنرها را در دل خود جای داده است.
سعید برزگر کمی آن طرف تر مشغول به نگارگری است. آبرنگ، گواش، مرکب و رنگ اکریلیک را به زیباترین شکل ممکن روی بوم می‌نشاند. هرکدام از کارهایش نام خاصی دارد: شکار و مجلس بزم. "آشنایی، نیایش، مهربانی، غافلگیری" این اسم ها را با ذوق به زبان می‌آورد و با لحن پدرانه می‌گوید خودم برایشان اسم انتخاب کردم.
نقده کاری هنر دست دیگری، نامش را تا به حال نشنیده ام. خانم پورقدیری هنرمندی که 35 سال است با علاقه و پشت کار، نخ‌های مطلا را در دل پارچه‌ به نقش می‌نشاند تا نشان دهد که با پشت کار و تمرین حتی بدون آموزش حرفه‌ای نزد استادان به نام نیز می‌توان در این کار خبره و یکه تاز شد. حتی اگر خیلی‌ها هنرت را نشناسند.
جعبه‌های قد و نیم قد که از استخوان شتر ساخته شدند و بر رویشان نقش و نگار زده اند. از مجلس بزم و شکار و صفوی گرفته تا نقش‌هایی که آخرین بار مشابهش را وقتی دیدم که زیر طاق مسجد شیخ لطف الله سر بر آسمان بردم و زیر لب زمزمه یا حق را با هق هق گریه در آمیختم. "بیشتر توریست‌ها از کارمان استقبال می‌کنند." این را محسن غلامعلی می‌گوید، هنرمندی که 20 سال است وارد دنیای رنگی جعبه‌های استخوانی شده است.
برای یادگیری خیلی دنبال استاد گشتم اما موفق نشدم، از 8 سال پیش کارم را با آزمون و خطا شروع کردم." این را بانوی جوانی می‌گوید که شرمین سارنج نام دارد. چهره‌اش همانند نقاشی‌هایی که پشت آینه‌های گرد دسته‌دار می‌کشد خندان است. نام کارش پاپیه ماشه است، چوب و فلزی در کار نیست، تنها برگه‌های کاغذ یا خمیر کاغذ است که پذیرای نقاشی‌های او شده است. گویی از ایلخانی تا صفویه اوج این هنر بوده و پس از قاجار به فراموشی سپرده شده است.
مردی ساز می‌سازد، گاهی هم می‌نوازد و پیرمردان سپیدموی، نوای به اصفهان رو را زیر لب زمزمه می‌کنند. صدای چکش‌های پیرمرد سنگ‌تراش به پیکر بی‌جان سنگ‌های مرمرین نیز، گویی با نوای سنتور هماهنگ شده است. فضا لبریز از حس زندگی است. راه شاهی تا به حال این همه شور و نشاط نداشته است. گویی آن معمار برجسته صفویه (شیخ بهایی) امروز از شاه نشین عالی قاپو تحسین می کند آنچه در راه شاهی می گذرد.
در انتهای این راه پیرمردی نشسته است که می‌گوید پدرم معمار بود، اما من چهل و اندی سال است که به سفره‌های پارچه ای نقش و نگار می‌زنم. "نامش قلم کاری است، من و پسرانم این هنر را زنده نگه خواهیم داشت." این را می‌گوید و با قدرت، مهر چوبی را بر تار و پود پارچه می‌نشاند.
دل کندن از اینجا کار آسانی نیست، اما میدان نقش جهان مرا می‌خواند. از دروازه عالی قاپو صدایی می‌شنوم. گویی در میدان غوغایی برپاست. صدای همهمه مردمی که سرخوش از این هوای بهاری، چند روزی است به تماشای فرهنگ و هنر نصف جهان نشسته‌اند.

ارسال نظر