اصلا صدا و سيما كاری به مخاطبش ندارد !
محمدعلي نجفي؛ كارگردان «سربداران» در گفتگو با روزنامه اعتماد از رفتار صدا و سيما گلایه کرد.
محمدعلي نجفي؛ كارگردان «سربداران» در گفتگو با روزنامه اعتماد از رفتار صدا و سيما گلایه کرد.
گلايه كارگردان «سربداران» از رفتار صدا و سيما
بخشی از این گفتگو را در ادامه می خوانید:
شما در سالهاي جنگ سريالي تاريخي به نام سربداران ساختيد كه هم آن زمان مورد استقبال قرار گرفت و هم الان مردم به خوبي از آن سريال ياد ميكنند. حتي موسيقي و ترانهاي كه در آخرين قسمت از تلويزيون انقلابي آن زمان پخش شد، منحصر به فرد بود. چه شد كه اين روند و شيوه در تلويزيون ادامه پيدا نكرد؟
آن سريال به نوعي ساخته شده است كه موضوعش تاريخ است ولي در حقيقت مسالهاش، مساله امروز است. دليل علاقه مردم به اين سريال، هم در آن دوره و هم در شرايط فعلي همين نكته است. درباره تيتراژ هم من با استاد اكبر عالمي صحبت كردم و به او گفتم ميخواهم اين تصاوير از سنگ بيرون بيايند و به تدريج زنده شوند و تبديل به امروز شوند. تيتراژ هم كاملا چنين چيزي را نشان ميدهد. ما داريم از پديدهاي صحبت ميكنيم كه زبانش، زبان تاريخ اما موضوعش، موضوع امروز است؛ به اصطلاح يك نوع نگاه ساختارشكن و پست مدرنيستي. فضاي اين سريال تاريخي بود ولي درواقع وضعيت روز را نمايش ميداد. به همين دليل وقتي كه با من مصاحبه ميكردند و ميگفتند كه اين سريال معضلات تاريخي دارد، ميگفتم من معلم تاريخ نيستم كه بخواهم تاريخ درس بدهم. من مسالهاي دارم كه ميخواهم بيان كنم. براي بيان مساله، زبانم را زبان تاريخ انتخاب ميكنم.
حالا چرا بعد از شما در تلويزيون اين روند ادامه پيدا نكرد؟ يا كمتر به آن پرداختند؟
دليلش اين است كه رفتهرفته مسوولان، متوجه شدهاند كه بايد به مسوولان بالادست خود جوابگو باشند كه چرا اين هست و آن نيست. خاطرم هست چند ساعت از خود سريال سربداران سانسور شد و حتي دوبله بخشهايي از آن تغيير كرد. يعني بسياري از ديالوگها را تغيير دادند و گفتند بايد چيز ديگري گفته شود. نميشود كه شما هم بخواهي ميز خودت را در تلويزيون حفظ كني و هم جوابگوي چيزي نباشي. مسوولان اصلا خودشان را با «مساله» روبهرو نميكنند كه بخواهند مساله را حل كنند. آن زمان اول انقلاب بود و اكثر مسوولان كساني بودند كه ما با يكديگر در شرايط انقلابي و زمان مبارزه فعاليت كرده بوديم. قبل از انقلاب سربداران را به شكل تئاتر در حسينيه ارشاد كار كرده بوديم. بنابراين در آن ايام فضاي ساخت چنين سريالي فراهم بود. بعد به تدريج آن فضاها تخفيف پيدا كرد، تخفيف پيدا كرد تا الان كه ديگر تلويزيون شرايطي پيدا كرده كه خود تلويزيون ايران همه مردم را به طرف كانالهاي «ماهواره» سوق ميدهد و به مردم ميگويد شما همان كانالها را ببينيد كه برايتان جذاب است چون برنامههاي «ما» نه به لحاظ موضوعي، نه به لحاظ تصويري جذابيت ندارند.
مسوولان به جاي اينكه به مخاطب تلويزيون فكر كنند، به موقعيت خودشان فكر كردند. براي اينكه زير سوال نروند. براي اينكه از قم يا جاهاي ديگر و حتي نهادهاي مختلف ايرادي از آنها گرفته نشود، برنامه ميسازند. همانطور كه پيش از اين هم گفتم، همين باعث ميشود كه مخاطبهاي ايراني به سمت شبكههاي خارجي و برنامههاي مبتذل آنها بروند و اسم كاراكترهاي آنها را به زبان بياورند و بگويند ساواش، فاطماگل و... مردم شروع ميكنند درباره اين چيزها صحبت ميكنند و اين سريالها و شخصيتهاي آنها تبديل به مدل رفتار بيروني آنها ميشود و در ذهنشان ميماند .
دقيقا ميخواهم به همين موضوع اشاره كنم. چند هفته پيش بعضي از مردم به خيابان آمدند و اعتراضاتي داشتند. عموم آنها متولدين دهه شصت و هفتاد بودند. كساني كه جواني و نوجواني آنها در دهههاي هشتاد و نود طي شده است. تلويزيون ايران در تمام سالهاي فعاليتش تلاش كرده است برنامههايي بسازد كه مثلا فساد دوره شاه را به مردم نشان دهد، از آن طرف «بيبيسي» و «من و تو» را داريم كه يكسري مستند توليد ميكنند؛ مستندهايي كه صدوهشتاد درجه با پيام صدا و سيما مغايرت دارد.
دقيقا. جالب اين است كه همزمان هم پخش ميشوند يعني مردم ميتوانند برنامههايي را كه صدا و سيما توليد ميكند را با برنامههايي كه آنها ميسازند مقايسه كنند.
نكته همين است. مردم برنامههاي تلويزيون ايران را ميبينند، برنامههاي آنها را هم ميبينند. ولي ظاهرا تاثيرگذاري برنامههاي داخلي نگرانكننده است. اين وسط چه اتفاقي افتاده؟ چه اتفاقي افتاده كه نسل جوان تصوير دقيق و روشني از مثلا رضاشاه ندارد؟
صدا و سيما بيشتر دنبال اين است كه مسوولان به آن ايرادي نگيرند. اصلا صدا و سيما كاري به مخاطبش ندارد چون ميداند كه مخاطبي ندارد. بله، يكسري برنامههاي ورزشي و برنامه نود و يك سري برنامههايي كه حالت شبهكمدي دارند شايد مخاطبهايي داشته باشند اما غير از اين، تلويزيون مخاطبي ندارد. چه كسي مخاطب تلويزيون است؟ مردم اخبار را كه از جاهاي ديگر دنبال ميكنند، برنامههاي سرگرمي را هم كه از شبكههاي ديگر ماهوارهاي ميبينند. فقط يك ورزش است كه مردم از تلويزيون ايران پيگيري ميكنند آن هم به اين دليل كه حساسيت مردم به تيمهايي است كه بازي دارند و تحليلهايي كه آقاي فردوسيپور و ديگران ميكنند برايشان جذاب است. صدا و سيما مخاطب ندارد و چون مخاطب ندارد دغدغه و مساله هم ندارد.
پس اين همه هزينه در صدا و سيما براي چه ميشود؟
مگر مهم است؟ ببينيد يك سخنران، يك خطيب، علنا سخنراني ميكند و ميگويد كه تلگرام است كه همهچيز را خراب كرده است در حالي كه اصلا متوجه نيست كه مگر يك كانال تلگرام چقدر زور دارد كه بخواهد اين همه تاثير بگذارد؟ ولي او اصلا متوجه اين حرفها نيست. اصلا مخاطب براي بعضي سخنرانها اهميتي ندارد.
شايد اگر صدا و سيما فقط ميتوانست به ارايه تصاوير واقعي از تاريخ بسنده كند، موفقتر ميشد تا اينكه بخواهد دستكاري كند و تصاوير اغراقشده يا كاريكاتوري نشان دهد.
به نظر شما وقت آن نرسيده كه صدا و سيما سياستهايش را تغيير بدهد؟ آيا وقتي ميبينند كه نتوانستند به چيزي كه ميخواستند برسند، آيا نبايد تغييري در عملكردشان ايجاد كنند؟
به نظر من وقتش رسيده كه صدا و سيما يك گروه حرفهاي، هنرمند، جامعهشناس و روانشناس جمع كند، يك اتاق فكر تشكيل بدهد و كالبدشكافي كند كه اصلا بايد بر چه اساسي عمل كند. اگر در اين دنيا هم نخواهد جوابي پس بدهد، فكر كنم برحسب اعتقادشان حتما سوال و جوابي در آن دنيا خواهند داشت. مگر اينكه بگويند آن دنيا را قبول نداريم. اگر حدس هم بزنند كه در دنياي ديگر بايد سوال و جواب بدهند، من فكر ميكنم كه نميتوانند جواب بدهند، چون پشتش بيتالمال است. باور كنيد به خدا من به اين دليل كه ميديدم در سربداران چه هزينهاي (هزينه با نسبت آن زمان) ميشود، تمام سعيام اين بود كه عدهاي در اين گروه ساخته شوند و بسياري هم بعدا ميگفتند اينجا برايمان مدرسهاي بود. من فكر ميكردم كه به اين صورت ميتوانم وجدانم را راحت كنم. يك چيزهايي هست كه اگر اعتقاد داشته باشي و كمي رو به روي اعتقاد خودت قرار بگيري و در آينه نگاه كني و خودت را با آن روبهرو كني، آن وقت فكر كنم تغيير ميكني. از نظر من اين مسوولان بايد باور داشته باشند. وقتي كه ميگويند «اوصيكم بتقويالله و نظم امركم» يعني وقتي تقوا داشته باشي، موفق هم ميشوي. تقوا كه مثل ندارد، تخصص مثل دارد. تقوي در عكسالعمل تو مشخص ميشود. چطور ممكن است آدم صلاحيت چيزي را نداشته باشد و مسووليت آن را قبول كند؟ چند درصد اينها ميدانند تاثير صدا و سيما چيست؟ چقدر مشاور دارند؟ چقدر حاضرند بر اساس روزمرّگي كاري را انجام ندهند؟ اگر اعتقاد داشته باشند يك جايي بايد جواب داد، نميكنند. يا بيتوجهاند يا فكر ميكنند كس ديگري قرار است جواب بدهد. راهحلش همين است كه خدمتتان عرض كردم. من در مورد سينما هم ميگفتم. ميگفتم زماني سينما رشد ميكند كه دستاندركاران خانه سينما و معاونت سينمايي توامان به برنامهريزي بپردازند؛ وقتي كساني كه قرار است كار را انجام دهند و كار را ميشناسند، با كساني كه قرار است براي كار تصميم بگيرند با هم كارها را انجام بدهند، آن زمان سينما تغيير ميكند.