واشقانی: ادعا ندارم که مجری خوبی هستم
مجید واشقانی: «من ادعایی ندارم که مجری خوبی هستم اما تمام تلاشم بر این است تا اجرای درست و استانداردی داشته باشم.»
مجید واشقانی: «من ادعایی ندارم که مجری خوبی هستم اما تمام تلاشم بر این است تا اجرای درست و استانداردی داشته باشم.»
خبرگزاری صبا: اخیرا بسیاری از بازیگران در برنامههای تلویزیونی اجرا میکنند؛ با اکثر آنها که صحبت میکنیم میگویند ما خود را مجری نمیدانیم؛ کما اینکه در این عرصه فعال هستند؛ شما چطور؟
بهطورکل من آدم مدعی نیستم؛ درنهایت اگر بگویم که مجری توانمند یا بر عکس مجری خوبی نیستم، این بیننده است که باید درخصوص این موضوع قضاوت کند؛ البته گاهی بینندگان هم سلیقهای برخورد میکنند و شاید بخشی هم کارشناسانه؛ اما من سعی میکنم اصول ابتدایی اجرا را رعایت کنم؛ بهطوریکه از روی دست آدمهایی که بهاصطلاح اینکاره هستند نگاه میکنم، چه نمونههای داخلی و چه نمونههای خارجی؛ درواقع قبل از اینکه برنامه «پنجرهها» و بحث اجرا پیش آمده باشد برنامههای گفتوگو محور داخلی و خارجی را بنابه علاقه شخصی دنبال میکردم. بنابراین قائدتا نوع رفتار، گفتار و منش مجری در ذهنم ثبت شده است. در این شرایط میتوان خود را به استانداردهای اجرا نزدیک کرد. حال اینکه چهره، جنس صدا و چشم من با بیننده گره بخورد یا نه بحثی جداست که قسمت عمده آن مربوط به آن سوی دوربین یعنی مربوط به چشم و سلیقه تماشاچی است که در عینحال بایستی یکسری استانداردها را من رعایت کنم؛ مجموع همه این عوامل در کنار هم پکیجی بهنام برنامه را ارئه میدهد؛ اگر فیزیک، شیمی و گرافیک برنامه درست باشد مجری را هم جذاب جلوه میدهد؛ همه این فاکتورها بهنوعی پاسکاری است تا درنهایت مجری تمام این پاسها (سوژه، دکور، مهمان، بحثها، نزدیک شدن به خط قرمزهای نه صرفا گفتاری و دیداری بلکه آنهایی که برای بیننده جذاب هستند؛ یعنی اینکه بدانید که چه مواردی در سنین مختلف جذاب هستند) را به گل برساند. اگر این پاسها در منطقه درست به مجری برسد مجری هم میتواند گل بزند؛ گلزدن هم به معنای جذب تماشاچی است؛ در غیر اینصورت نمیتوان با تماشاچی ارتباط خوبی برقرار کرد؛ اگر بهترین مجری دنیا را هم بیاورید درصورت عدمجذابیت برنامه، بیننده آن را پس میزند.
عکس این حالت چطور؟
بله؛ اگر بهترین برنامه را هم داشته باشید و مجری کار خود را بهدرستی انجام ندهد، برنامه را خراب خواهد کرد؛ تمام اینها مثل زنجیر بههم متصلاند؛ من ادعایی ندارم که مجری خوبی هستم اما تمام تلاشم بر این است تا اجرای درست و استانداردی داشته باشم.
تولیدی و زنده بودن یک برنامه در کیفیت اجرا چقدر میتواند موثر باشد؟
مطمئنا برنامه زنده برای تمامی عوامل استرس زیادی دارد ودر رأس آنها برای مجری؛ متاسفانه در برنامههای زنده مسائل حاشیهای وجود دارند و این مسائل در اکثر موارد بهپای مجری نوشته میشود؛ اما ازنظر اجرا هیچ تفاوتی نیست؛ ما برای برنامه «پنجرهها» در مدتزمان دو الی سهساعت برنامه را ضبط میکنیم؛ این درحالی است که مدت برنامه هم دوساعت است؛ بنابراین تقریبا مانند یک برنامه زنده از ما زمان میبرد.
قبل از قبول اجرای «پنجرهها» چه کسانی به شما مشاوره دادند؟
با کامبیز دیرباز مشورت کردم. قائدتا شما دایرهای از دوستان نزدیک به خود دارید که در مرکز این دایره همراه با خودت قرار میگیرند، در شعاع این دایره راجعبه تمام رخدادهایی که در عرصه کاری برایم می افتند با دوستان نزدیکم حرف میزنم. راجعبه این پیشنهاد هم با آقای دیرباز صحبت کردم. چون او سال قبل دو تجربه اجرا داشت، اینکار را میشناخت و با فضای سازمان و اجرا آشنایی داشت.
اگربعد از برنامه «پنجرهها» پیشنهاد اجرا داشته باشید، بازهم قبول میکنید؟
همین الان هم پیشنهاد اجرا دارم؛ ولی بهدلیل ایفای نقش در سریال «آنام» نمیتوانم بپذیرم.
چشماندازی که برای اجرا دارید چیست؟ بازهم به اجرا فکر میکنید یا قصد دارید آن را کنار بگذارید؟
من اجرا را دوست دارم. بهنظر من در اجرا میتوانید یکسری دغدغههای شخص خود را بازگو کنید که من این اتفاق را دوست دارم. دغدغههای شخصی مجید واشقانی همراه خودش میآید؛ مثلا اگر در مسیر برنامه یک بیقانونی دیده باشم آن را بازگو میکنم یا حتی کار اشتباهی که خودم انجام داده باشم را بهعنوان شخصثالث تعریف میکنم؛ اگر یکنفر هم از این صحبتها تاثیر بگیرد کافی است. اجرا خیلی جای درستی است، اجرا یعنی شما به لنزی نگاه میکنید که قرار است میلیونها آدم از طریق همان لنز تو را نگاه کنند.
سریال «آنام» بهخاطر فضای خانوادگی مورداستقبال مخاطبان قرار گرفته است، باوجود این، فکر نمیکنید شخصیت بیژن تبدیل به قهرمانی شده که به تنهایی خیلی از مسائل را بهدوش میکشد؟
اگر کسی به من بگوید که قهرمان سریال بیژن هست، خوشایند است اما من قهرمان را فراتر از این میبینم. بیژن آدمی است پر از مشکلات شخصی که امروزه در جامعهمان خیلی زیاد است. به اینها نمیشود گفت قهرمان، اینها آدمهایی هستند درون مشکلات فراوان گرفتار شدهاند؛ اگر بتوانی زیربار این همه مشکلات نفس بکشی و زندگی کنی قهرمان هستی.
در «آنام» مشکلات و آسیبهای جامعه را میبینیم آیا به فراخور معضلات وبه همان اندازه به راهحلهای متناسب برای رفع آنها پرداخته شده است؟
من رسالت کارهای اینچنینی را چه در تلویزیون و چه در سینما نشان دادن راهحل نمیبینم؛ مضاف بر اینکه «آنام» راهحلها را هم نشان میدهد. مثلا درباره مشکل نازایی راهحل و روشنفکری علمی را نشان میدهد. کارشناسی میکند و درباره مشکلات اعم از بیکاری، فساد اقتصادی حرف میزند اما آن چیزی که درنهایت قرار است به آن رسیده شود، مضاف بر روشنگری و اطلاعرسانی کارشناسانه، داشتن امید است. داستانی را روایت میکنیم که در بیننده امید زنده شود نه اینکه افسردهتر شود. متاسفانه بعضی بینندهها کم صبر و عجول هستند، باید اجازه بدهند قصه روایت شود و گرهها باز شوند تا راجع آن مشکلات اطلاعات پیدا کنند.
شما معتقدید که هنوز هم قصههای اجتماعی در سریالها بینندههای بیشتری دارند؟ اولویتتان برای انتخاب نقش در چه داستانهایی است؟
۱۰۰درصد با شما موافقم. من میگویم در سینما و تلویزیون کاری که قصهگو نیست نباید ساخته شود. فیلمهای خاص و ژانر هنری سینمای مخصوص بهخود را دارند. آن فرد اگر علاقهمند باشد کارگردان و فیلمش را پیدا میکند یا در سینما و خانه فیلم را میبیند. اگر من علاقهمند به فرمهای خاص تصویری هستم، شبکههای مختلفی داریم که هرکدام فیلمهای خارجی، مستند، گفتوگومحور و سریالهای خاص نشان میدهند. سینما و تلویزیون ملی باید پیامهای خود را در قالب قصه بگوید. فیلم بیقصه ارزش دیدن ندارد. سریال باید از اجتماع خودمان بگوید نه از فضای خیالی از آدمهای خیلی مثبت یا خیلی منفی که مردم بعد از دیدن آنها باورشان نکنند.
نقش شما در سریال «آنام» در قسمتهایی برونگرایی خاصی دارد که البته خیلیهم خوب است؛ این کنشها و واکنشها براساس خلقیات ذاتی و امر بداهه است یا جزء به جزء براساس سناریو پیش میروید؟
۴۰قسمت فیلمنامه این سریال از اول نوشته شده بود. جاییکه شما تکلیفتان ازقبل معلوم است بداهه معنایی ندارد. وقتی بازیگر از خودش بداهه نشان میدهد، یعنی بلاتکلیف است. هرقسمت از برنامه با تکیلف روشن گرفته شده است. از قبل میدانستیم قرار است چه اتفاقی بیفتد. کاراکتر بیژن پیچیدهترین نقشی بوده است که تا الان بازی کردم؛ چراکه بیژن آدمی است پر از نداسته و دانسته که قرار است سکانس به سکانس آنها را کشف کند. این نقش پر از پیچیدگی و بسیار سخت است که بهراحتی میتوانید آنها را اشتباه بازی کنید و مسیر را غلط بروید.
همکاری با جواد افشار و بازیگرانی سریال «آنام» چطور بود؟
این سریال دومین همکاری من با جواد افشار بود؛ همکاری اولم با سریال «برادر» رقم خورد که همکاری خوبی هم داشتیم و تجربه فوقالعاده خوبی بود؛ افشار مدیوم تلویزیون را میشناسد، تماشاچی را حفظ میکند و روی تکتک اتفاقات اجتماعی خیلی ریز تاکید میکند و قصهگویی را بلد است. امیرعباس پیام بهشدت قصه خیلی خوبی نوشته است و جواد افشار هم بلد است این قصه را روایت کند و در مرحله بعدی کار به بازیگران رسیده است، مثلا بازی فوقالعاده خانم گلچهره سجادیه که پس از سالها به تلویزیون بازگشتند، امتیاز مثبت این سریال است. آقای عبدالرضا اکبری سریالهای بسیار پر بینندهای داشته و شخصیت دوستداشتنی برای بینندهها دارد. آقای کاظم بلوچی فوقالعاده است و مابقی دوستان درسریال؛ درنهایت کست بسیارخوبی در کار حضور دارند. نویسنده خوب و کارگردان خیلیخوبی داریم که درنهایت نتیجه این میشود که مردم آن سریال را نگاه میکنند. مهمترین مسئله برای یکسریال این است که مردم آن را ببینند، اگر این اتفاق نیفتد آن سریال، بدترین سریال روی زمین است.
شبنم قلیخانی پارتنر شما در سریال است؛ بازی درکنار او چه ویژگیهایی دارد؟
خانم شبنم قلیخانی پارنتر خیلی خوبی است. پارنتر خیلی مهم است، چون شما اگر پارنتر خوبی نداشته باشید مثل این است که پاسور خوبی باشید و مدام جواب پاس شما برنگردد؛ پارنتر خوب بودن خیلی تاثیر دارد. خانم شبنم قلیخانی نقشی مثل مریم مقدس را بازی کردهاند که درادامه بازخورد خیلی خوبی در کارهای بعدی گرفتند. خانم مهرانه مهینترابی هم بازی و کارنامه موفقشان همیشه در کارها دیده میشود. درواقع بیننده با آن کارهای قبلیای که از شما دیده است، یک پیشزمینه ذهنی دارد، که اگر پیشزمنیه خوبی باشد، در کارهای بعدی هم همراه با شما میآید.
از پیشنهادات جدید کاری بگویید.
چند پیشنهاد سینمایی و تلویزیونی دارم که درحال سبک و سنگین کردن آنها هستم. در کار سینما وسواسی دارم که باعث شده تا به امروز کار سینمایی قابلگفتنی نداشته باشم. دوست دارم در جایگاهی وارد فضای سینما بشوم که حرفی برای گفتن داشته باشم؛ در حالحاضر منتظرم سریال «آنام» تمام شود و با فراغخاطر به سراغ کارهای بعدی بروم. پیشنهادهایی خوبی دارم؛ مطمئنم کار به کار وسواسم بیشتر میشود، مگر اینکه خدایی نکرده مسیر را اشتباه بروم. تنها چیزی که باعث میشود شاید جایی مسیر را اشتباه بروم این است که اعتماد بیجا میکنم یا در رودربایستی قرار بگیرم که متاسفانه آدم این مدلی هستم. در غیر اینصورت بهلحاظ اینکه نقش و قصه را بشناسم متوجه کاری که میخواهم انجام بدهم هستم.
کلام آخر.
ممنونم و امیدوارم سریال «آنام» به سرانجام خوبی برسد و در نگاه مردم باقی بماند. این تلویزیون تنها چیزی که نیاز دارد، تماشاچی و اعتماد مردم است؛ مردم تلویزیون را با دیدن برنامهها حمایت میکنند حتی اگر انتقادی به آن دارند. صداو سیما ملی هرطور که شده باید یک صدا و سیمای پولدار با اقتصاد قوی باشد؛ تمام ارگانهای حکومتی باید صدا و سیما را حمالیت کنند؛ باید بهاندازه پدافند و آفند در مملکتمان، تلویزیون هم نیرومند و قوی باشد چراکه تلویزیون هم یک پدافند تصویری است؛ امروز در دنیا جلوه نامناسبی از ما به تصویر میکشند و ما باید در مقابله با آنها یک جنگ و دفاع تصویری داشته باشیم. من غصه میخورم وقتی میبینم رسانه ملی بیپول شده است؛ چرا باید از بودجه صدا وسیما کاسته شود؟ همانطور که در دنیا رقابت و جنگ نظامی وجود دارد به همان اندازه در همان سنگر و خطمقدم جنگ و رقابت تصویری وجود دارد. اگر عقب بمانیم مطمئنا دنیا از ما جلو میزند و چهار شبکه خارجی که در یک آپارتمان با دو دوربین برنامه میسازند از ما جلو میافتند؛ نباید این اتفاق بیفتد؛ در پایان باید بگویم برنامه «پنجرهها» یک برنامه کاملا آبروداری است. مهمانهای شریفی داشته است و ما یک برنامه تمام حرفهای ساختیم.