شاطر مهدی؛ نانهایی با طعم فرهنگ
مهدی غیبی، نانوای خوشذوق خیابان خواجه عمید است که علاقهها و دغدغههای فرهنگیاش او را واداشته تا کتابخانه کوچکی را در گوشه نانوایی گلستان راه بیندازد. یک سال از عمر کتابخانه او گذشته و اهالی محل و مشتریها راضی از این کار زیبا، در پرکردن قفسهها از کتاب همکاری میکنند. غیبی میگوید که هیچوقت کتابخانهاش خالی از کتاب نبوده و حتی یکی از مشتریها قصد داشته که کتابخانهاش را به نانوایی هدیه کند که در فضای نانوایی این امکان حاصل نشد.
ختن کوفگر/اصفهان امروز: از قدیم، نان را برکت سفره خواندهاند، پس شایسته است که برکت محله را هم به نانوایی آن بدانیم و صدالبته آن نانوایی که کیفیت محصولش مطابق با ذائقه مشتریانش باشد، پربرکتتر خواهد بود و حال اگر در این میان یک نانوا باشد که علاوه بر دقت به کیفیت محصول به کیفیت زمانی که مشتریانش جهت خرید نان صرف میکنند، نیز توجه داشته باشد آنگاه حرکت زیبایی رقم میخورد مانند اقدام «نانوایی گلستان.»
در خیابان جی، خیابان خواجه عمید در گوشهای از مجموعه مسکونی گلستان مغازه نانوایی میبینی با درهای شیشهای بلند و مشرفبه فضای سبز میان مجموعه، فضای داخلی پوشیده شده با سرامیکهای سفید از کف تا سقف و کیسههای آرد که منظم در گوشهای رویهم چیده شدهاند و پاتیل نانوایی که در حال چرخش است، در ضلع دیگر، تنوری به شکل مثلث که حکایت از پخت نان سنگک دارد و دو مرد که یکی مشغول تهیه خمیر و پخت نان است و دیگری در کار درآوردن نان از تنور و تحویل آن به مشتری؛ و درست در ضلع مقابل آنها میرسی به همان نقطه تفاوت و نوآوری این نانوایی با سایر نانواییهای شهر و آن حضور یک کتابخانه بسیار ساده و کوچک است با چندین جلد کتاب و یک کاغذ A4 نصبشده بالای قفسه کتابخانه با این عنوان «کتابخوانی رایگان» و با جمله «در صورت نیاز میتوانید کتاب را با خود ببرید و شما هم با آوردن کتاب در کتابخوانی سهمی داشته باشید» علت و کیفیت حضورش را به همگان اعلام میکند.
جواد اسماعیلی، صاحب نانوایی است. او نان را به مشتری میدهد و به علت شلوغ بودن نانوایی تمایلی به صحبت کردن ندارد و «مهدی غیبی»، همکارش را بهعنوان بانی این کتابخانه معرفی میکند.
غیبی، شاطر نانوایی این مغازه 42 سال دارد و از 18 سال پیش که به اصفهان آمده مشغول به این حرفه است. با کمی دقت میشود تهلهجه یزدیاش را تشخیص داد. او دیپلمه است اما اطلاعاتش از حقوق شهروندی و قوانین، دسته کمی از یک حقوقدان ندارد و این آگاهی را مدیون مطالعه در زمینههای مختلف است.
وی میگوید: «زمانی که به حقوقات آگاه باشی در صورت بروز مشکل با پیگیریهای آگاهانه میتوانی اقدامات مفیدتری انجام دهی. من از این فعالیتها کم نداشتهام، مثلا مشکلی در زمینه آب و فاضلاب منطقه وجود داشت، نه اینکه فقط مشکل من باشد اما پس از چند سال پیگیری همین اواخر موفق به حل مشکل شدیم.»
او به رادیویی که در گوشهای از نانوایی گذاشتهشده، اشاره میکند و میگوید: «بیشتر وقتها این رادیو روشن است و به برنامههای آن گوش میدهم و اگر خبر جدیدی اعلام شود به مشتریانم اطلاعرسانی میکنم، مثلا چند روز قبل که در زمینه هوشمند کردن کارتهای ملی خبری شنیدم و متوجه شدم مشتریانم در این رابطه سوال دارند و با مشکل روبهرو شدهاند، توانستم پس از پیگیری و تماس با صداوسیما جوابش را پیدا کنم و آن را در اختیار آنها بگذارم.»
غیبی که از تأسیس کتابخانهها و مراکز فرهنگی در سطح شهر و کشور بسیار خوشحال میشود، می گوید: «همواره به این هم فکر میکردم که وظیفه من بهعنوان یک شهروند در زمینه کمک به کتابخوانی مردم چیست؟ تا اینکه یک سال پیش، فکر ایجاد یک کتابخانه کوچک در فضای داخلی نانوایی به ذهنم آمد و در هماهنگی با آقا جواد که بهواقع مرا در این زمینه یاری کرده موفق به انجامش شدم.»
«همانطور که میبینید کتابخانه بزرگی نیست و خیلی هم ساده است اما برای من مهم این بود که مشتریها بهجای ایستادن در صف و انتظار کشیدن موقعیتی را داشته باشند که در صورت تمایل به داخل نانوایی آمده و در این چند دقیقه کتابی، مجلهای یا روزنامهای را مطالعه کنند.» یکی از مشتریها که در صندلی کنار کتابخانه نشسته و کتاب کوچکی را ورق میزند با نگاهی به «غیبی» میگوید: «واقعا همینطور هم هست.»
آقا مهدی از شیوه کار کتابخانهاش و نظارتی که بر کتابها دارد، میگوید و اینکه بیشتر مشتریها تمایل به دریافت کتابهایی درزمینههای فرهنگی، مذهبی و تاریخی دارند. «روز اول چند جلد کتابی را که در منزل داشتم همراه خودم آوردم و در قفسهها گذاشتم و از آن روز به بعد هر بار همسایهای، آشنایی یا یکی از مشتریها تعدادی کتاب به کتابخانه هدیه داده، حتی یکبار، آقایی قصد اهدای کتابخانهاش را داشت که متأسفانه شرایط برای انجام این کار مهیا نشد ولی خدا را شکر کتابخانهمان هیچوقت خالی از کتاب نبوده و همه هوایمان را داشتهاند.» شاطر مهدی ادامه میدهد: «اینجا میتوانی کتاب را با خودت ببری و هر موقع که خواندی دوباره برگردانی مثل چند راننده که جزء مشتریهای ثابت هستند و هرچند روز یکبار کتاب جدیدی را به امانت میبرند و برمیگردانند. البته بردن همیشگی کتاب هم اشکالی ندارد فقط به آنها میگویم ان شاء ا... کتاب را به دست کتابخوان بعدی برسانید.»
او از اعتقادش به لزوم فعالیتهای فرهنگی میگوید و اینکه آموزش و پیشگیری بهتر است از جریمه و مجازات. «من که در زمان مهاجرت از یزد به اصفهان سختیهای زیادی را تجربه کردهام، خوب میدانم که جوانی و بیکاری و بیهدفی، زمینهساز اشتباهات کوچک و بزرگ بعدی خواهد بود، پس تشویق جوانان برای حضور در محیطهای فرهنگی و جذاب بودن محیطها در جذب آنان وظیفه همگی ماست.»
از دیگر فعالیتهای او، مطالعه درزمینه طب سنتی است و تلاش برای اطلاعرسانی آن به دیگران. چند ماه قبل با پیگیریهای او، طرح حجامت با تائیدیه جهاد سازندگی و بسیج حوزه 9 جوادالائمه به انجام رسید و طی آن بسیاری از افراد با طب سنتی و حجامت آشنا شدند.
کمکم غروب میشود، پیرمردی مشغول جدا کردن سنگها از نان است که آخرین مشتری وارد میشود؛ زن میانسالی است که «غیبی» او را خانم کیانی، یکی از اهداکنندگان اصلی کتاب به کتابخانه معرفی میکند. کیانی که خود از زنان فعال در زمینه مسائل فرهنگی و ازجمله سواد آموزیست از رضایت بسیاری از خانوادههای مجموعه از اقدام نانوایی محلهشان میگوید. او اشاره میکند به نذر کتاب و اینکه چقدر خوب میشود کتابها بهجای خاک خوردن و ساکت ماندن در کتابخانههای شخصی به مراکز مختلف فرهنگی اهدا شوند تا بهجای یکبار مفید بودن، صدها بار خوانده شوند و مفید واقع شوند.
نانوای بااراده و خوشذوق محله گلستان میگوید: «از ماشینی رفتار کردن خوشم نمیآید. ما انسانیم و باید به محیط اطرافمان توجه کنیم؛ به انسانها و مشکلاتشان، حتی اگر مشکل تو نبود اما اگر میتوانی قدمی برداری پس بردار. مهم این است که بیتفاوت نباشیم. برای من رانندگانی که مشتری ثابت کتابهایم شدهاند، پیرمردها و پیرزنانی که دقایقی بر صندلی کتابخانه مینشینند و کتابی میخواند و بچههایی که به همراه پدر یا مادر خود هرچند وقت یک بار کتابهایی را اهدا میکنند، اینها هم مصداق نوعدوستی است و نتیجه بیتفاوت نبودن.»
آخرین مشتری، نان سنگکش را میگیرد و میرود و کار امروز نانوایی به پایان میرسد. فضای سبز مجموعه پر میشود از صدای کودکان و نوجوانان که پیاده یا با دوچرخه در حال برگشت از مدرسهاند. در گوشهای دیگر در زیر آلاچیق، عدهای از جوانان دورهم نشسته و گرم صحبتاند. در حاشیه مجموعه نیز زنان و مردان زیادی در حال گذرند و نانهای سنگک هم بر دست مشتریان نانوایی است که به خانهها میروند و برکت سفره شامشان میشوند. هوا رو به سردی گذاشته و اگر گرمای نانوایی آقا مهدی نتواند همه شهر را گرم کند اما هوای مجموعه گلستان و فضای سبز و خانههایش را که بهخوبی گرم کرده است.
در خیابان جی، خیابان خواجه عمید در گوشهای از مجموعه مسکونی گلستان مغازه نانوایی میبینی با درهای شیشهای بلند و مشرفبه فضای سبز میان مجموعه، فضای داخلی پوشیده شده با سرامیکهای سفید از کف تا سقف و کیسههای آرد که منظم در گوشهای رویهم چیده شدهاند و پاتیل نانوایی که در حال چرخش است، در ضلع دیگر، تنوری به شکل مثلث که حکایت از پخت نان سنگک دارد و دو مرد که یکی مشغول تهیه خمیر و پخت نان است و دیگری در کار درآوردن نان از تنور و تحویل آن به مشتری؛ و درست در ضلع مقابل آنها میرسی به همان نقطه تفاوت و نوآوری این نانوایی با سایر نانواییهای شهر و آن حضور یک کتابخانه بسیار ساده و کوچک است با چندین جلد کتاب و یک کاغذ A4 نصبشده بالای قفسه کتابخانه با این عنوان «کتابخوانی رایگان» و با جمله «در صورت نیاز میتوانید کتاب را با خود ببرید و شما هم با آوردن کتاب در کتابخوانی سهمی داشته باشید» علت و کیفیت حضورش را به همگان اعلام میکند.
جواد اسماعیلی، صاحب نانوایی است. او نان را به مشتری میدهد و به علت شلوغ بودن نانوایی تمایلی به صحبت کردن ندارد و «مهدی غیبی»، همکارش را بهعنوان بانی این کتابخانه معرفی میکند.
غیبی، شاطر نانوایی این مغازه 42 سال دارد و از 18 سال پیش که به اصفهان آمده مشغول به این حرفه است. با کمی دقت میشود تهلهجه یزدیاش را تشخیص داد. او دیپلمه است اما اطلاعاتش از حقوق شهروندی و قوانین، دسته کمی از یک حقوقدان ندارد و این آگاهی را مدیون مطالعه در زمینههای مختلف است.
وی میگوید: «زمانی که به حقوقات آگاه باشی در صورت بروز مشکل با پیگیریهای آگاهانه میتوانی اقدامات مفیدتری انجام دهی. من از این فعالیتها کم نداشتهام، مثلا مشکلی در زمینه آب و فاضلاب منطقه وجود داشت، نه اینکه فقط مشکل من باشد اما پس از چند سال پیگیری همین اواخر موفق به حل مشکل شدیم.»
او به رادیویی که در گوشهای از نانوایی گذاشتهشده، اشاره میکند و میگوید: «بیشتر وقتها این رادیو روشن است و به برنامههای آن گوش میدهم و اگر خبر جدیدی اعلام شود به مشتریانم اطلاعرسانی میکنم، مثلا چند روز قبل که در زمینه هوشمند کردن کارتهای ملی خبری شنیدم و متوجه شدم مشتریانم در این رابطه سوال دارند و با مشکل روبهرو شدهاند، توانستم پس از پیگیری و تماس با صداوسیما جوابش را پیدا کنم و آن را در اختیار آنها بگذارم.»
غیبی که از تأسیس کتابخانهها و مراکز فرهنگی در سطح شهر و کشور بسیار خوشحال میشود، می گوید: «همواره به این هم فکر میکردم که وظیفه من بهعنوان یک شهروند در زمینه کمک به کتابخوانی مردم چیست؟ تا اینکه یک سال پیش، فکر ایجاد یک کتابخانه کوچک در فضای داخلی نانوایی به ذهنم آمد و در هماهنگی با آقا جواد که بهواقع مرا در این زمینه یاری کرده موفق به انجامش شدم.»
«همانطور که میبینید کتابخانه بزرگی نیست و خیلی هم ساده است اما برای من مهم این بود که مشتریها بهجای ایستادن در صف و انتظار کشیدن موقعیتی را داشته باشند که در صورت تمایل به داخل نانوایی آمده و در این چند دقیقه کتابی، مجلهای یا روزنامهای را مطالعه کنند.» یکی از مشتریها که در صندلی کنار کتابخانه نشسته و کتاب کوچکی را ورق میزند با نگاهی به «غیبی» میگوید: «واقعا همینطور هم هست.»
آقا مهدی از شیوه کار کتابخانهاش و نظارتی که بر کتابها دارد، میگوید و اینکه بیشتر مشتریها تمایل به دریافت کتابهایی درزمینههای فرهنگی، مذهبی و تاریخی دارند. «روز اول چند جلد کتابی را که در منزل داشتم همراه خودم آوردم و در قفسهها گذاشتم و از آن روز به بعد هر بار همسایهای، آشنایی یا یکی از مشتریها تعدادی کتاب به کتابخانه هدیه داده، حتی یکبار، آقایی قصد اهدای کتابخانهاش را داشت که متأسفانه شرایط برای انجام این کار مهیا نشد ولی خدا را شکر کتابخانهمان هیچوقت خالی از کتاب نبوده و همه هوایمان را داشتهاند.» شاطر مهدی ادامه میدهد: «اینجا میتوانی کتاب را با خودت ببری و هر موقع که خواندی دوباره برگردانی مثل چند راننده که جزء مشتریهای ثابت هستند و هرچند روز یکبار کتاب جدیدی را به امانت میبرند و برمیگردانند. البته بردن همیشگی کتاب هم اشکالی ندارد فقط به آنها میگویم ان شاء ا... کتاب را به دست کتابخوان بعدی برسانید.»
او از اعتقادش به لزوم فعالیتهای فرهنگی میگوید و اینکه آموزش و پیشگیری بهتر است از جریمه و مجازات. «من که در زمان مهاجرت از یزد به اصفهان سختیهای زیادی را تجربه کردهام، خوب میدانم که جوانی و بیکاری و بیهدفی، زمینهساز اشتباهات کوچک و بزرگ بعدی خواهد بود، پس تشویق جوانان برای حضور در محیطهای فرهنگی و جذاب بودن محیطها در جذب آنان وظیفه همگی ماست.»
از دیگر فعالیتهای او، مطالعه درزمینه طب سنتی است و تلاش برای اطلاعرسانی آن به دیگران. چند ماه قبل با پیگیریهای او، طرح حجامت با تائیدیه جهاد سازندگی و بسیج حوزه 9 جوادالائمه به انجام رسید و طی آن بسیاری از افراد با طب سنتی و حجامت آشنا شدند.
کمکم غروب میشود، پیرمردی مشغول جدا کردن سنگها از نان است که آخرین مشتری وارد میشود؛ زن میانسالی است که «غیبی» او را خانم کیانی، یکی از اهداکنندگان اصلی کتاب به کتابخانه معرفی میکند. کیانی که خود از زنان فعال در زمینه مسائل فرهنگی و ازجمله سواد آموزیست از رضایت بسیاری از خانوادههای مجموعه از اقدام نانوایی محلهشان میگوید. او اشاره میکند به نذر کتاب و اینکه چقدر خوب میشود کتابها بهجای خاک خوردن و ساکت ماندن در کتابخانههای شخصی به مراکز مختلف فرهنگی اهدا شوند تا بهجای یکبار مفید بودن، صدها بار خوانده شوند و مفید واقع شوند.
نانوای بااراده و خوشذوق محله گلستان میگوید: «از ماشینی رفتار کردن خوشم نمیآید. ما انسانیم و باید به محیط اطرافمان توجه کنیم؛ به انسانها و مشکلاتشان، حتی اگر مشکل تو نبود اما اگر میتوانی قدمی برداری پس بردار. مهم این است که بیتفاوت نباشیم. برای من رانندگانی که مشتری ثابت کتابهایم شدهاند، پیرمردها و پیرزنانی که دقایقی بر صندلی کتابخانه مینشینند و کتابی میخواند و بچههایی که به همراه پدر یا مادر خود هرچند وقت یک بار کتابهایی را اهدا میکنند، اینها هم مصداق نوعدوستی است و نتیجه بیتفاوت نبودن.»
آخرین مشتری، نان سنگکش را میگیرد و میرود و کار امروز نانوایی به پایان میرسد. فضای سبز مجموعه پر میشود از صدای کودکان و نوجوانان که پیاده یا با دوچرخه در حال برگشت از مدرسهاند. در گوشهای دیگر در زیر آلاچیق، عدهای از جوانان دورهم نشسته و گرم صحبتاند. در حاشیه مجموعه نیز زنان و مردان زیادی در حال گذرند و نانهای سنگک هم بر دست مشتریان نانوایی است که به خانهها میروند و برکت سفره شامشان میشوند. هوا رو به سردی گذاشته و اگر گرمای نانوایی آقا مهدی نتواند همه شهر را گرم کند اما هوای مجموعه گلستان و فضای سبز و خانههایش را که بهخوبی گرم کرده است.