حاجآقا و روایتگری اصفهان قدیم
حاج محمود شاهعلی را همیشه «حاجآقا» صدا میزنیم. نه آقاجون، نه باباجون، نه پدربزرگ و نه موارد معمول که بقیه پدرِ مادرشان را صدا میزنند. از زمانی که یاد داریم او اهل مطالعه بوده و نماز را هم اول وقت میخوانده است.
محمد و مریم روحانی مقصودبکی/اصفهان امروز: حاج محمود شاهعلی را همیشه «حاجآقا» صدا میزنیم. نه آقاجون، نه باباجون، نه پدربزرگ و نه موارد معمول که بقیه پدرِ مادرشان را صدا میزنند. از زمانی که یاد داریم او اهل مطالعه بوده و نماز را هم اول وقت میخوانده است. حاجآقا سومین فرزند از چهار فرزند زنده مانده از سیزده زایمان مادرش است. شناسنامهاش را یک سال بعد از تولدش در فروردینماه ۱۳۰۵ از منطقه ۳ اصفهان برایش گرفتند که به علت شیوع بیماری بین کودکان آن زمان، این عمل رایج بوده است. پدرش حاج عباس میرزا شاهعلی، مالک و صاحب حمام تاریخی شاهعلی است که قدمت حمام به دوره صفویه برمیگردد. حاج عباس میرزا که در دوران جوانی دچار آسیبی در پایش میشود و تا آخر عمر لنگان است، هرگاه با کارگرهایش بداخلاقی میکند، مادر حاجآقا با شفقت و بخشیدن انعام از کارگرهای حمام دلجویی میکند. حاج عباس شاهعلی در سال ۱۳۱۸ و در سن ۶۵ سالگی دارفانی را وداع گفت و در تکیه سیدالعراقین تخت فولاد دفن شد. بعد از مرگ حاج عباس شاهعلی، اداره حمام به پسر بزرگش، حاج علی شاهعلی میرسد. حاجآقا وقتی هفتساله بوده به مدرسه قدسیه اصفهان میرود. مدرسه قدسیه زیر نظر میرزا عبدالحسین قدسی و برادرش میرزا عبدالحسن قدسی اداره میشد که نویسنده خط قرآن بود و خط خوشی داشت. محمود از مدرسه قدسیه چنین یاد میکند که آن مدرسه شهریه ماهانهاش ۵ ریال بود، مبلغ شهریه رقم قابلتوجهی محسوب میشد. روز اول وقتی وارد مدرسه قدسیه شد، کنار حوض ایستاد و ترکهای که در آب حوض تر شده بود را بر کف دستش زدند تا حساب کار دستش بیاید که مبادا شیطنت کند. حاجآقا طبق معمول با گفتن خاطرههایش لبخندی به لب میآورد.
دوران درس و مدرسه حاجآقا با کاغذ و قلم همراه نبوده است، بلکه با لوح و دوات توأم بوده و باید بعد از اتمام درس لوحهای حلبی به ابعاد ۳۰ در ۲۰ سانتیمتری را در آب حوض آلوده میشسته و تحویل میداده و راهی خانه میشده است. محوریت آموزش در خانه قدسیه بر گلستان سعدی بوده است و تنبیه و ترکه جزو جدانشدنی مدرسه بهحساب میآمده است! حاجآقا از هفتم تا نهم را در مدرسه صارمیه ادامه میدهد و دیپلم خود را زمانی که به استخدام بانک ملی درمیآید میگیرد. سال ۱۳۲۰ او در چاپخانه امامی واقع در چهارباغ عباسی بهعنوان حروفچین استخدام میشود. سال ۱۳۲۳ با مادرجان مان، محترم شاه علی ازدواج میکند و حاصل این ازدواج سه پسر و یک دختر است. حاج محمود شاه علی به علت علاقهاش به کتاب مدتی را در کتابفروشی کار میکند، در سال ۱۳۳۸ به استخدام بانک ملی درمیآید و در سال ۱۳۶۸ هم بازنشسته میشود.
حمام شاه علی علاوه بر پشتوانه تاریخی و هنریاش به گفته حاجآقا از دو جهت نسبت به بقیه حمامهای تاریخی عصر صفویه ممتاز است: یکی اینکه برخلاف بقیه حمامها که در گود ساخته میشدند تا انتقال آب راحتتر به آنها صورت بگیرد، حمام شاهعلی در کف ساختهشده است. دوم اینکه برخلاف بقیه حمامها که سقف گنبدی دارند، از لحاظ معماری سقف حمام شاه علی تقریباً حالت تخت دارد. حمام شاه علی دارای استخری به طول ۱۲ متر و عمق ۵ متر است و در تابستان مردم در آن شنا میکردند و شیرجه میزدند و لذت میبردند.
حاج محمود شاهعلی، اصفهان قدیم را محدود به زایندهرود، چُلمون، پل مارنان، شاپور قدیم، شاه زید و طوقچی میداند، زایندهرودی که همیشه آب داشته اگرچه در اواخر تابستان اندازه جویبار میشده است. حاجآقا چه برای مشتریهای حمام شاهعلی، چه برای کودکان یتیم لهستانی، چه برای مشتریان چاپخانه، یا برای مشتریان کتابفروشی، چه برای مشتریان بانک و یا برای ما نوههایش و چه برای هر که او را میشناسد در یک جمله خلاصه میشود: «هویتی پرمعنا از تاریخ قدیم اصفهان». حاجآقا که همواره به کوهنوردی علاقه داشته و تا توانسته قله فتح کرده، سبک زندگی سالم را انتخاب کرده است و الگوی درستی برای همگان است. هرکه حاجآقا را میشناسد به احترام از او یاد میکند، او را تحسین میکند و سعی میکند چیزی از او بیاموزد.