هوای آبی‌ام آرزوست

امروز هم مثل دیگر روزهای این هفته از خیر پیاده‌روی در هوای آلوده می‌گذرم

هوای آبی‌ام آرزوست

امروز هم مثل دیگر روزهای این هفته از خیر پیاده‌روی در هوای آلوده می‌گذرم. می‌خواهم در خانه بمانم اما چند کار ضروری که به امید بهتر شدن هوا به تعویقشان انداخته‌ام باید انجام شوند. گویا امیدی به بهتر شدن هوا نیست! بادی، بارانی و خلاصه معجزه‌ای باید رخ دهد تا هوای این شهر و مملکت کمی بهتر شود و بشود نفسی کشید. مسئولان که سال‌هاست که نتوانسته‌اند و نخواسته‌اند که بحران آلودگی هوا حل شود یا کاهش یابد.
سوار تاکسی می‌شوم. زن کنار دستی و دختربچه‌اش سرفه می‌کنند. می‌خواهم شیشه ماشین را کمی پایین بدهم اما منصرف می‌شوم. هوای بیرون آلوده‌تر از هوای درون تاکسی است. تلفن زن زنگ می‌خورد. همین‌طور که سرفه می‌کند می‌گوید که دیشب از استرس خوابش نبرده است. هر روز دو فرزندش بیمارند. پسرش خوب می‌شود، دخترش مریض می‌شود. می‌گوید که از بس به دکتر رفته‌اند و برای دارو و ویزیت هزینه کرده‌اند فکر نکند که از پس اجاره این ماه بربیایند. دیروز هم معلم ورزش دخترش در این هوای آلوده بچه‌ها را به حیاط برده و نرمش و ورزش داده و دخترش از بس سرفه کرد تمام دیشب را بیدار بوده و نخوابیده.
سرم گیج می‌رود و نفس کم می‌آورم زیر این ماسک لعنتی که چند سالی است از زمان شیوع کرونا تا الان که اوضاع این بیماری بهتر شده همچنان استفاده می‌کنم. حالا هم این آلودی هوا نمی‌گذارد از شرش خلاص شویم. نمی‌دانم این قصه تلخ آلودگی هوا چه سرانجامی دارد؟! هرسال در سرما و گرما با آن دست‌به‌گریبانیم و چاره‌ای اساسی هم برای آن اندیشیده نمی‌شود. یاد جملات دوستی می‌افتم که در یادداشتی نوشت: «هوا؟ هوا دیگر چیست؟ در مدرسه خوانده بودیم که هوا گازی است بی‌رنگ و بی‌بو که 87 درصد آن نیتروژن، 12 درصد آن اکسیژن و یک درصد آن مخلوطی از گازهای دیگر است. خوانده بودیم که ما نمی‌توانیم هوا را حس کنیم، مگر اینکه نسیمی بوزد و هوا حرکت کند. امروز چیزی ما را احاطه کرده که رنگ دارد؛ گاهی خاکستری‌ست، گاهی قهوه‌ای. بو می‌دهد؛ بوی دود، بوی سیگار، گاهی هم بوی روغن سرخ‌کردنی. امروز می‌گویند این چیز هواست! پس چرا ما هر روز رنگ و بویش را حس می‌کنیم؟ در مدرسه خوانده بودیم آسمان آبی است. این را آن روزها با چشم خودمان می‌دیدیم؛ اما امروز که سرمان را بالا می‌کنیم و به آسمان نگاه می‌کنیم هر چیزی هست به‌جز آبی! یک روز خاکستری‌ست، یک روز قرمز است، یک روزهایی اصلا آن دورها را نمی‌بینیم که بفهمیم چه رنگی است!»

ارسال نظر