محمدرضا قانعی از کار بر طرح محتوای موزه منطقه ای در ریسباف در گذشته نه چندان دور می گوید

چشم امید به خبرهای تازه ریسباف

پس از سالها بلاتکلیفی و کشاکش های مداوم بین بانک ملی به عنوان مالک کارخانه ریسباف و نهادهای فرهنگی اصفهان مانند استانداری، اداره میراث فرهنگی و شهرداری در روزهای اخیر، خبر تازه ای مبنی بر برگزاری جلسه ای در خصوص حل مشکل کارخانه ریسباف اصفهان و تحویل آن ظرف 20 روز به وزارت راه و شهرسازی طبق کمیسیون اصل نود مجلس شورای اسلامی منتشر شده است.

چشم امید به خبرهای تازه ریسباف

اصفهان امروز - مریم قدسیه

پس از سالها بلاتکلیفی و کشاکش های مداوم بین بانک ملی به عنوان مالک کارخانه ریسباف و نهادهای فرهنگی اصفهان مانند استانداری، اداره میراث فرهنگی و شهرداری در روزهای اخیر، خبر تازه ای مبنی بر برگزاری جلسه ای در خصوص حل مشکل کارخانه ریسباف اصفهان و تحویل آن ظرف 20 روز به وزارت راه و شهرسازی طبق کمیسیون اصل نود مجلس شورای اسلامی منتشر شده است.

این خبر دل اهل آگاهی و دوستداران فرهنگ را گرم و امید به آینده ای روشن برای ریسباف و البته اصفهان را برایشان زنده کرده است.

هر چند در این سالها و هر بار با عناوینی مختلف، خبرهایی مبنی بر نجات این کارخانه و احیا و بازآفرینی مجدد آن منتشر شده اما هیچ کدام به مرحله عمل نرسیده است و باید دید آیا این بار مسیر ادامه برای ریسباف به زندگی دوباره می انجامد؟

دکتر محمدرضا قانعی از معماران شناخته شده اصفهان با شنیدن خبرهای تازه از وضعیت ریسباف و اظهار امیدواری برای نجات این کارخانه به همین سابقه خبری استناد می کند و می گوید: امیدوارم این بار بر خلاف دفعات قبل این خبر به حقیقت بپیوندد و صحت داشته باشد و پایان داستان ریسباف با دیگر کارخانه های اصفهان متفاوت باشد. من از زمان اتمام تحصیل در فرانسه و برگشت به ایران شاهد از بین رفتن دو کارخانه در اصفهان بودم. تجربه ای که یادآوری اش بسیار دردناک است. یکی کارخانه زاینده رود که قرار بود به یک مرکز فرهنگی بزرگ با چندین سالن تئاتر مجهز تبدیل شود و ما طراحی و محتوای آن را هم تهیه کردیم اما متاسفانه کمی بعد توسط آقای ری شهری خریداری و تفکیک شد و از بین رفت. یکی هم کارخانه صنایع پشم با مشابهت هایی با همان داستان قبل که آن هم متاسفانه ویران شد.

او سپس به تجربه کار طراحی محتوای کارخانه ریسباف به عنوان موزه بزرگ منطقه ای در اواسط دهه 80 اشاره می کند: در سال 1384 قراردادی بین ما (شرکت پل شیر) و اداره میراث فرهنگی اصفهان منقعد شد که بر طبق آن ما طرح محتوایی موزه منطقه ای را برای پیاده سازی در کارخانه ریسباف آماده کردیم. در آن زمان محمود احمدی نژاد رئیس جمهور وقت قول این ساختمان را به اداره میراث فرهنگی داده بود در حالیکه میراث مالک آن نبود و ما به سبب همین قول که عملی هم نشد طی دو سال به طرح محتوا و کار متمرکز بر روی این ساختمان پرداختیم.

این معمار درباره کلیات این طرح می گوید: ما بیشتر بر زمین های باز ساختمان متمرکز شدیم تا سالن ها چون فکر می کردیم سالن ها می تواند فضاهای فرهنگی هنری کنار موزه بزرگ را تامین کند. در طرحمان هم رستوران و کافی شاپ و بانک و پاتوق موسسات دانش بنیان و ... را تدارک دیده بودیم زیرا معتقد بودیم حیات دوباره این مجموعه جز با ایده تلفیق قدیم و جدید ممکن نمی شود. تقریبا در همین زمان مذاکراتی از طرف اداره کار اصفهان برای طراحی موزه صنعت و ریسندگی در ریسباف با من شد که البته این موضوع در حد مذاکره ماند.

قانعی اضافه می کند: طی رفت و آمدهایی که در آن زمان به ریسباف داشتم متوجه شدم این کارخانه نصیب شرکت سرمایه گذاری بانک ملی شده است! مالکیت این شرکت سرمایه گذاری متعلق به بانک وعمومی نبود و رئیسش یک معمار به نام مهندس برومند بود. من آن زمان پروپزال طرح را نزد برومند بردم. او هم پذیرفت که اینجا یک مرکز فرهنگی بزرگ باشد و با مرکزیتی خاص در اصفهان پاتوق گروه های مختلف فرهنگی شهر شود. اما عمر مدیریتی او هم مثل بسیاری دیگر از مدیران در کشور ما چنان کوتاه بود که وقتی مجاب به انجام کار شد سیستم بانک ملی تغییر کرد و او به محل دیگری انتقال یافت.

بعد از این، موضوع انتقال ریسباف به وزارت راه و شرکت بازآفرینی شهری مطرح شد و حجت الله غلامی معاون قبلی عمرانی استانداری همت کرد و برای عملی شدن این موضوع و پرداخت بخشی از پول آن تلاشهای زیادی نمود تا این کارخانه به وزارت راه و شهرسازی منتقل شود. حتی مسابقه ای معماری برای این کارخانه برگزار شد که اتفاقا من هم از داوران آن بودم و همین باعث شد دوباره روی آن مطالعه و کار کنم اما متاسفانه باز هم ریسباف از وضعیت قبلی خارج نشد و همچنان در بلاتکلیفی ماند.

او سپس به ضعف اصفهان در زمینه راه اندازی و تاسیس موزه اشاره می کند و به طور اجمالی مروری بر ایده معمول راه اندازی موزه های بزرگ در دنیا دارد: متاسفانه ما علی رغم پیشینه تاریخی قدرتمندمان در این زمینه ضعیف ظاهر شده ایم. در حالیکه دنیا پر از تجربه های فوق العاده از این موضوعات است. مثلا در وین، محله موزه ها را دایر کرده اند که شامل موزه معماری، موزه ریسندگی و ... است. راه اندازی موزه ها هم معمولا اصول و جریان خاص خودش را دارد. معمولا برای تامین محتوای اولیه موزه قراردادهایی با شرکت های مشاور و افراد صاحب ایده بسته می شود تا فکر کنند محتوای این محل چه می تواند باشد؟

ایده ها نیز با توجه به گذشته، حال، آینده و ... آن شهر طراحی و بعد بهترین و جهانی ترین آن انتخاب می شود. به این ترتیب که یک هیئت ژوری در مورد این ایده ها کروکسیون می کند. بعد از این مرحله تازه با توجه به تعریف محتوا، مساله معماری آن به مسابقه گذاشته می شود تا بهترین ایده معمارانه را انتخاب کنند. در زمان ارائه ایده ها نیز از مردم نظرخواهی عمومی می شود.

او در پایان به یزد نیز به عنوان یک شهر موفق در زمینه حفظ میراث و همین طور راه اندازی موزه اشاره می کند: تبدیل کارخانه اقبال یزد به پارک علم و فناوری یا کارخانه جنوب آن به موزه ماشین های کلاسیک دو نوع از این تجربه هاست؛ حتی کارخانه سعادت هم قرار است یک مجموعه فرهنگی با محوریت ارائه صنایع دستی و... باشد. نکته اینجاست که حتی همین جا در کشور خودمان شهری مانند یزد از ما پیشی گرفت و با حفظ میراثش به درآمد پایدار رسید؛ امیدوارم این بار بالاخره ریسباف هم روی دیگر زندگی را ببیند و به یک مرکز فرهنگی هنری فوق العاده برای اصفهان تبدیل شود که نیازمندی های مختلف موزه ای و فرهنگی شهر را برآورده کند.

ارسال نظر