بخشیدن با پادرمیانی کتاب‌ها

چند وقتی بود که زیاد پیش این درمانگر، آن روانشناس و روانپزشک می‌رفت؛ اما هزینه‌ها آن‌قدر بالابود که دختر جوان کم‌درآمد، منصرف شد. با آن درمان‌ها تأثیر زیادی هم رویش ندیدم،

بخشیدن با پادرمیانی کتاب‌ها

چند وقتی بود که زیاد پیش این درمانگر، آن روانشناس و روانپزشک می‌رفت؛ اما هزینه‌ها آن‌قدر بالابود که دختر جوان کم‌درآمد، منصرف شد. با آن درمان‌ها تأثیر زیادی هم رویش ندیدم، انگار بیشتر می‌رفت و هزینه می‌کرد تا عمل کند و درمان شود. مدتی در خود بود و زیاد نمی‌دیدمش. حالا این روزها بیشتر کتاب به دست می‌بینمش. به کتابخانه می‌رود، کتاب امانت می‌گیرد و گاهی هم چند ساعتی همان جا مطالعه می‌کند. حالش بهتر است و دیدنش حالم را خوب می‌کند. گرم خواندن است که کنارش می‌نشینم. کتاب را می‌بندد و خوشحال می‌گوید: «چقدر کتاب خوب است! چرا زودتر به سراغش نرفتم؟» بعد نفس عمیقی می‌کشد و می‌گوید که اما همین حالا هم که رفته سراغش، خوب است ماهی را هروقت از آب بگیری، تازه است.
کتاب را از جلویش برمی‌دارم. «بخشودن» نوشته ایوا گارارد و دیوید مک‌ناتون، نشر گمان، از مجموعه کتاب‌های تجربه و هنر زندگی، ترجمه خشایار دیهیمی است. تعریف این مجموعه کتاب از نشر گمان را زیاد شنیده‌ام. کتاب‌هایی که سعی دارند فلسفه را تنها از شکل رشته‌ای دانشگاهی بیرون بیاورند و آن را در زندگی روزمره ما جای دهند، چراکه معتقدند فلسفه به همه تعلق دارد و همه ما از کودکی سؤالاتی مطرح می‌کنیم که جنبه فلسفی آشکاری دارند. این سؤال‌ها و پاسخ‌های آنها راه زندگی هرکس را معین می‌کنند.
کتاب را برمی‌دارد و همین‌طور که ورق می‌زند، می‌گوید که یکی از دوستانش مشکل بزرگی پیدا کرده. نمی‌تواند ببخشد و حالا در شرایطی قرار گرفته است که باید تکلیفش را مشخص کند؛ ببخشد یا نبخشد! آن دوست، می‌خواست نبخشد و کار را تمام کند؛ اما او نگذاشته و گفته که برای حل این مشکل تلاش می‌کند. دوستش که نه پول پیش مشاور رفتن دارد و نه حوصله کتاب خواندن در این شرایط را، همه چیز را سپرده به این دختر پرشور و باانگیزه که دیگر کم‌کم دارد برای خودش یک‌پا روانشناس می‌شود.
از کتاب جالب، خواندنی و مفید «بخشودن» برایم می‌گوید. «همه متفق‌القول‌اند که بخشودن اندیشه‌ای دوست‌داشتنی است، تا زمانی که خودشان با موردی مواجه شوند که باید ببخشایند.» این آغاز آخرین فصل از کتاب بخشودن است. هرچه بیشتر درباره کتاب می‌گوید، مشتاق‌تر می‌شوم و سروپا گوش می‌دهم. بخش‌هایی از کتاب را برایم می‌خواند. بخشش یک انتخاب است و مثل هر انتخاب دیگری، می‌تواند درست یا غلط باشد. در حدی که نمی‌توانیم بگوییم «کسی که می‌بخشد نسبت به کسی که نمی‌خواهد یا نمی‌تواند ببخشد، در مرتبه‌ بالاتری از اخلاق قرار دارد.» نویسندگان کتاب برای شرح دیدگاه خود، مسیری چندمرحله‌ای را طی می‌کنند. آنها ابتدا توضیح می‌دهند که چالش‌های بسیاری در بحث بخشش وجود دارد و بر خلاف آنچه کتاب‌‌های خودیاری به شکلی ساده و سطحی مطرح می‌کنند، نکات بسیاری له و علیه بخشیدن وجود دارد. آنها در اوایل کتاب می‌کوشند تاحدامکان، موضع بی‌طرف خود را حفظ کنند. هر جا از بخشودن دفاع می‌شود، کمی آن‌سو‌تر ضعف‌ها و ایرادهای بخشودن هم مطرح می‌شود. سپس به شکلی صریح و شفاف، در یک‌فصل به تمام نقدهایی که به بخشودن وجود دارد می‌پردازند و توضیح می‌دهند که علت‌های متعددی وجود دارد که باعث شود بخشودن گزینه‌ مناسبی نباشد. به‌عنوان یک نمونه، گاهی اوقات ما در جایگاه بخشیدن یا نبخشیدن فردی قرار می‌گیریم که ظلمی را نسبت به فرد دیگری - که امروز دیگر در میان ما نیست - انجام داده است. مثلاً فرض کنید مادر یا پدری که می‌خواهد قاتل فرزندش را ببخشد. تجربه‌ قربانیان جنگ را در جهان در نظر آورید: آنهایی که مورد حمله قرار گرفته‌اند، شکنجه شده‌اند، به بچه‌هایشان تجاوز شده یا به قتل رسیده‌اند، و همه‌ زندگی‌شان به نحوی بازگشت‌ناپذیر و غیرقابل‌جبران نیست و نابود شده است. بسیاری از قربانیان احساس می‌کنند که این بخشودن نه‌تنها به لحاظ عاطفی فوق طاقت آ‌نهاست، بلکه به معنای صرف‌نظر کردن از گرفتن هر تاوان، و حتی مهم‌تر از‌ آن، نادیده‌گرفتن آ‌نهایی است که وحشیانه و به طرزی فجیع جانشان را ازدست‌داده‌اند. در چنین شرایطی بخشودن بیشتر نوعی به فراموشی سپردن رنج‌ها و آلام قربانیان به نظر می‌آید، نوعی خیانت در حق قربانیان، خصوصا آنهایی که جانشان را ازدست‌داده‌اند و دیگر دستشان از این دنیا کوتاه شده و نمی‌توانند فریاد اعتراضی علیه شکنجه‌گران‌شان برآورند. نکته‌ دیگری هم هست که نباید فراموش کنیم. نمی‌شود همه‌ فکر و ذهن افراد را روی این نکته متمرکز کرد که: ببخشید تا شفا یابید. این نگرش، تمام موضوع را در بررسی وضعیت فردی که آسیب‌دیده خلاصه می‌کند. اما در سمت دیگر ماجرا، فرد دیگری هم وجود دارد: بخشودن هدیه‌ای است که بخشاینده، یعنی قربانی، عطا می‌کند، و به چه کسی؟ به آن خطاکار. ما افراد را چنان به بخشودن تشویق می‌کنیم که گویی فرد خطاکار عملا از صحنه‌ ماجرا غیب شده است. چرا باید به افراد چیزی را ارزانی داریم که استحقاقش را ندارند؟ خصوصا که افراد بی‌گناه بی‌شماری در جهان هستند که بسی بیشتر می‌توانند هدف مناسب بلندنظری و سخاوت و شفقت ما باشند. شاید بتوان گفت انصاف حکم می‌کند که ما دوستی و خیرخواهی‌مان را برای کسانی نگه داریم که رفتار خوبی با همنوعانشان داشته‌اند. … در اکثر موارد، افراد اخلاقا مکلف نیستند که کسی را که به آنها صدمه زده است ببخشند.


چند ورق جلوتر می‌رود و از بخشودن در سطح اجتماعی می‌گوید که به گفته نویسندگان می‌تواند تبعات نامطلوب داشته باشد. نویسندگان بعد از اینکه دلایلی علیه بخشودن را مرور می‌کنند، به مسئله‌ «فراموش‌کردن و عبور از رویداد» می‌پردازند. سپس در ادامه به بحث دلایلی به نفع بخشودن می‌رسند. در دفاع از بخشودن، انواع دلایل مطرح می‌شود. از دلایل کاملا فردی تا دلایل اجتماعی. مثلا در سطح فردی به این نکته توجه می‌شود که شاید بسیاری از ما اگر در جای فرد خطاکار باشیم، رفتاری شبیه او را انجام دهیم.
گرم شنیدن هستم که گوشی‌اش زنگ می‌زند و پشت خط، دوستی است که درگیر موضوع بخشیدن است. گویا ساعت مشاوره با اوست. بلند می‌شوم و کتاب را از جلویش برمی‌دارم و می‌روم در اتاق تا گرم خواندن شوم. با خودم می‌گویم که واقعا انسان موجود جالب و پیچیده‌ای است، همیشه راه‌حل‌هایی در آستین دارد و می‌تواند در تاریکی روزنه‌های نور و امید را پیدا کند؛ حالا گاهی تنها و گاهی نیز با کمک چیزهای دیگر که گاهی آدمیزاد است و گاهی یک کتاب.

ارسال نظر