امیر هوشنگ جزی زاده ، هنرمند مینیاتوریست و طراح فرش: آثارم در موزه هاي اروپا به نمايش گذاشته شده، در شهر خودم نه!
آثارم در خانه زندانی است
خانه اش يک موزه است. در هر اتاق پا ميگذاري جلوه اي از رنگ و نقش مي بيني و حضور اين تعداد تابلو و اثر هنري در آن، شگفت زده ات مي کند. تعداد تابلوها اما در اين خانه موزه ديدني همچنان در حال افزایش است
خانه اش يک موزه است. در هر اتاق پا ميگذاري جلوه اي از رنگ و نقش مي بيني و حضور اين تعداد تابلو و اثر هنري در آن، شگفت زده ات مي کند. تعداد تابلوها اما در اين خانه موزه ديدني همچنان در حال افزایش است زيرا استاد هنوز و هر روز ساعتها در اتاق آخر پشت ميز مي نشيند و نقش تازه مي زند. انبوه اين تعداد تابلو در يک خانه با مساحت و مختصات معمول جاي تامل دارد و همين موضوعي است که امير هوشنگ جزي زاده از آن به تعبير زنداني شدن آثارش یاد مي کند و مي گويد: اگر اصفهان موزه اي در خور و معتبر داشته باشد حتما آثارم را به آن اهدا مي کند تا بدرستي در معرض ديد عموم قرار گیرد.
از سويي صحبت از ايجاد موزه بزرگ اصفهان سالهاست که در کلام مديران شهري جريان دارد. تقريبا همه متفق القولند که اصفهان به موزه اي زنده و پويا با مختصات امروزي و استاندارد نياز دارد و اين موزه در صورت تاسیس مي تواند يک پاتوق شهري قابل توجه براي هنر و مردم باشد.
ايجاد سنگ بناي اين محل اما در پيشينه خبري اش با کارخانه ريسباف اصفهان هم گره خورده، يکي از مهم ترين بناهاي تاريخ معاصر شهر که هر چند سالهاست از تکاپو افتاده اما شايد در اين مسير که شهرداري و میراث فرهنگی اصفهان اين روزها در پي تحقق آن هستند؛ راهي به زندگي و تولد دوباره بنا بگشايد. گفتگو با امير هوشنگ جزي زاده مينياتوريست و طراح برجسته فرش در اين باره خواندني است.
امير هوشنگ جزی زاده متولد 1312 در اصفهان و از برجسته ترين مينياتوريست ها و طراحان فرش معاصر است. او از يک خانواده فرهنگی و نوه آخوند گزی و نوه دختری آقا محمد علی مذهب از نقاشان و تذهیب کاران دوره قاجاراست . او از هشت سالگی نقاشی را آغاز کرد و در هنرستان هنرهای زیبا به تحصیل در رشته مینیاتور پرداخت و نزد اساتيدي چون جواد رستم شيرازي، ميرزاآقا امامي، حاج مصورالملکي و... درس هنر آموخت.
حضور در کاخ موزه چهلستون و اعتیاد به هنر
این هنرمند قبل از هر چيز، یادی از گذشته کرده و اضافه مي کند: پدر و مادرم هر دو معلم بودند. يک روز پدرم ازمن پرسید می خواهی از جواد رستم شیرازی نقاشی یاد بگیری؟ گفتم بله و برای شاگردی استاد به چهلستون رفتم. آن موقع از صبح تا ساعت 10 شب آنجا بودم؛ محیط چهلستون خیلی خوب بود و بر روی من تاثیر زیادی داشت.
وی به آشناییاش با عیسی بهادری هم اشاره می کند: یک روز عیسی بهادری کارم را دید و گفت جزیزاده به هنرستان هنرهای زیبا بیا، من هم به آنجا رفتم. در هنرستان کم کم اوج گرفتم و به هنر معتاد شدم. سپس به من بورسیه لندن تعلق گرفت و این سبب شد 2 سال در لندن باشم؛ البته به کشورهای زیادی مانند آمریکا، الجزایر، مراکش ، روسیه و چین نیز سفر کردهام.
این هنرمند از استاد فرشچیان نیز یاد میکند: با آقاي فرشچیان هم کلاس نبودم ولي هر دو محصل هنرستان هنرهاي زيبا بوديم. او زودتر از من دیپلم گرفت ولي ما همچنان با هم مکاتبه داشتیم و دوستي مان تا امروز ادامه دار شده است. هنوز هم با وجود اینکه در آمریکا زندگی میکند با هم در ارتباطیم و از همدیگر خبر داریم.
این هنرمند شاگردان زیادی پرورش داده که اکنون راه استاد را در پیش گرفتهاند و در این مورد میگوید: چند سال معلم دبیرستان شاه عباس و سعدی بودم. از آن موقع شاگردهای خوبی هم دارم مانند مانرل منصوریان و ایون وارت خاتون. آن موقع خودم هم شاگرد بودم و هم درس می دادم. سالها کلاس آزاد تشکیل میدادم و عصرها به شاگردهای با استعداد آموزش میدادم؛ کسانی که هر کدام الان در گوشهای از دنیا هستند.
آثارم در موزه هاي اروپا به نمايش گذاشته شده، در شهر خودم نه!
این هنرمند سپس در مورد موزههایی که بازدید کرده، مي گويد: از بین موزهها، موزه آمریکا و لوور فرانسه را پسندیدم؛ جوان بودم که در موزه لوور با یک ساندویچ و پیژامهای در کیفم همه جا را گشتم و تحت تاثیر بزرگی و عظمتش قرار گرفتم. از بین تمام موزههایی که تاکنون بازدید داشتهام، اين موزه يک چيز ديگر است. اصلا پاریس خوراکم بود؛ شهري که از لحاظ هنری خیلی مهم است. اگریک سال هم در لوور بگردید تابلوها تمام نمیشود، البته من از موزههای چین هم دیدن کردهام و اين بازديد خیلی خوب بود. موزه مسکو هم در نوع خودش عالی است. نمیشود گفت کدام موزه بهتراست زیرا هر کشور از لحاظ هنری پیشرفت خاص خودش را دارد.
جزیزاده با تاکيد بر اینکه موزه لوور را با هیچ جا نمیشود مقایسه کرد؛ خاطرنشان ميکند: آنجا منبع و مرکز هنر در دنیاست؛ هر که میخواهد هنر را یاد بگیرد باید لوور را به خوبي ببيند و بشناسد.
او ادامه مي دهد: من سفرهایی به کشورهای خارجی مانند مسکو و فرانسه رفتم که از لحاظ کاری برایم خیلی خوب بود و از آنها تاثیر زیادی گرفتم.
این استاد نگارگر و طراح فرش خود نيز در موزههای دنیا آثار زیادی دارد و در این باره میگوید: در بلژیک اثر دارم، یک اثر هم به همسر ملکه انگلیس هدیه دادهام، در موزههای آسیا آثار زیادی ندارم. اما در موزههای اروپا آثارم فراوان است. در موزه هنرهای معاصر تهران و هنرهای ملی هم تعدادي اثر دارم، ولي در موزههای اصفهان اثری ندارم.
آثارم در خانه ام زنداني است!
او ادامه می دهد: با همه وجود دلم میخواهد چنین فضایی در اصفهان وجود داشت، اگر چه قرار بود در تالار اشرف با همین موضوع فضایی ایجاد شود که تاکنون نشده است؛ اما شنیدهام که قرار است کارخانه ریسباف موزه شود و اميدوارم که این اتفاق بیفتد. اگر این مکان موزه شود من تابلوها و آثارم را به آنجا میبرم زیرا هنر را باید شناساند در حاليکه آثار من در خانه ام زندانی شده است. در حال حاضر در اصفهان مکانی وجود ندارد که هنرجویان بتوانند آثار هنرمندان دیگر را ببینند، درباره آن پژوهش کنند و یا کارگاهی حول آن ایجاد شود.
رکاب زدن کنار ریسباف
حرف که به تبديل کارخانه ريسباف به موزه مي رسد اين هنرمند با سابقه روزهای زیادی را به ياد مي آورد که برای تدریس از کنار کارخانههای ریسندگی و بافندگی در چهارباغ با دوچرخه رکاب زده است و حالا از خاطراتش میگوید: زمانی در جلفا معلم بودم و با دوچرخه از کنار کارخانه رد میشدم؛ بعد از مدتی از آموزش و پرورش خداحافظی کردم و به فرهنگ و هنر رفتم. آن زمان کارخانههای ریسباف برای خودشان بروبیا و فروشنده داشتند؛ یادم هست مادرم از آنجا پتو و لباس میخرید، پارچههای خوبی هم داشتند و چقدر خوب مي شود که حالا اين ساختمان موزه اي براي اصفهان و محلي براي حضور اصفهاني ها باشد.
اين استاد برجسته نگارگری از نبود موزه مناسب در اصفهان نيز گلایه میکند و میگوید: اصفهان در حال حاضر موزه کافی ندارد اگرچه خودش یک شهر موزه است، برای مثال عالیقاپو و شیخ لطف الله بینظیر است ولي ما دوست داریم موزه های آبرومند بیشتری در اصفهان داشته باشیم. موزه های جلفا از معدود موزه هاي شهر اصفهان است و در حال حاضر هر کس بخواهد در این شهر به موزه برود همه آدرس آنجا را میدهند.
جزیزاده از بسته بودن دائمی در موزه هنرستان هنرهای زیبای اصفهان نيز گلايه میکند: در موزه هنرستان همیشه بسته است، فرشها و آثار فاخری در آنجا وجود دارد، اگر در موزه بسته باشد چه فایدهای دارد؟ باید مردم آنجا را ببینند و با هنر آشنا شوند و ساعت کار موزهها زیاد باشد.
آثار بسیاری از هنرمندان دیده نشده
جزیزاده در مورد آثار هنرمندان اصفهان ادامه مي دهد: اصفهان هنرمندان خوبی دارد اما در خانه کار میکنند و آثارشان را برای فروش به میدان نقش جهان میبرند. این هنرمندان باید تشویق شوند و من پیشنهاد میکنم کارهای خوب هنرمندان را در رشتههای مختلف مانند قلمزنی، سرامیک، کاشی و.... جمع آوری و در جاي معتبري ارائه کرد؛ خیلی از هنرمندان گوشهگیر هستند که باید آثارشان دیده شود. باید دلسوزانه کار کرد تا هنرمندان معرفی شوند.
وی ارزش آثار برخی از هنرمندان اصفهان را نيز یادآوری ميکند: یادم هست برخي از قلمکارسازها، چیت سازها و... در قلمزنی دهنوی بودند؛ قلمزنهای خیلی خوب هم داریم که کارشان در خانه است و گم هستند. مثل نصرالله مهذب یا حسین علاقه مندان که فوت شد یا مرحوم پورصفا از استادان هنرستان هنرهای زیبا.
وی با ابراز امیدواری نسبت به اینکه شهردار اصفهان موفق میشود کارخانه ریسباف را به عنوان موزه راهاندازی کند، ادامه مي دهد: این مکان در مرکز شهر بوده و موقعيت جغرافيايي خيلي خوبي دارد. در کل موزه باید موقعيت خوبي داشته باشد و استانداردهاي ساخت و ارائه در آن رعايت شود. اگر توجه کنيد الان شیخ لطف الله از موزهها شلوغتر میشود چون یک کار هنری بینظیر است پس موزه بايد استاندارد باشد و آثار با کيفيت در آن ارائه شود.