نقش جهان یک بنای برخاسته از اندیشه هنری است
استاد فلسفه دانشگاه اصفهان با بیان اینکه آنچه به ما اجازه میدهد که در مورد نقشجهان بهعنوان یک بنای برخاسته از اندیشه هنری صحبت کنیم، سنت و هویت است، گفت: هنر مدرن به نسبت میان موضوع و ساختار اثر، اعتنایی ندارد و بر اساس آن هر موضوعی را میتوان بهدلخواه بسازیم؛ اما هنر سنتی به این تناسب پایبند است.
استاد فلسفه دانشگاه اصفهان با بیان اینکه آنچه به ما اجازه میدهد که در مورد نقشجهان بهعنوان یک بنای برخاسته از اندیشه هنری صحبت کنیم، سنت و هویت است، گفت: هنر مدرن به نسبت میان موضوع و ساختار اثر، اعتنایی ندارد و بر اساس آن هر موضوعی را میتوان بهدلخواه بسازیم؛ اما هنر سنتی به این تناسب پایبند است.
به گزارش اصفهانامروز، سعید بینای مطلق در نشست «اصفهان نصف جهان نیست، نقشجهان است» که از سلسلهنشستهای حافظه و شهر برگزار شد اظهار کرد: پرداختن به آثار برجسته هنر معماری سنتی که اهمیت آن به مرزهای ایران و اصفهان محدود نمیشود میتواند به حفظ حافظه شهری کمک کند. او با اشاره به سه توصیف از اصفهان افزود: توصیف اول «اصفهان نصف جهان» است و دو توصیف دیگر این بار به طور خاص درباره نقشجهان مطرح میشود و هر دو منفی است. این استاد فلسفه دانشگاه اصفهان بیان کرد: این دو توصیف برگرفته از اذهانی است که نگاه خاصی به اصفهان داشتهاند، نخستین توصیف مربوط به دکتر شریعتی است که نقشجهان را چون نمود زروزور و تزویر میداند این توصیفهای منفی هنوز زنده است. دومی نیز برخاسته از یک نگرش چپ است که میگوید نقشجهان بهمثابه سه قطب قدرت برای سرکوب خلق است که از نگاه فلسفی فعلاً به تشریح این توصیف نمیپردازیم. او تصریح کرد: باید تأکید کنیم که این توصیفات سخن مبتذل است و اینها از انحطاط شم زیباشناسی خبر میدهد و به هر لحاظ که به آن بنگریم بیاعتبار است. بینای مطلق با بیان اینکه از این دیدگاه نقشجهان فرقی با یک بنای عادی ندارد گفت: زمانی که سمبولیسم نابود میشود بنا فرومیریزد؛ بنابراین حفظ سمبولیسم مهم است، اگر بزرگان هنر سنتی بر این امر تأکید دارند نیز به همین علت است. در مورد نقشجهان نیز باید همینگونه رفتار کنیم؛ یعنی آنچه با ساختار این بنا ناسازگار نیست را حفظ کنیم تا به حفظ این سمبولیسم دست پیدا کنیم. او ادامه داد: در خصوص این توصیفهای دوگانه چند نکته را میتوان بیان کرد، نخست اینکه چه بنایی را تخریب کنیم چه آن را با داوریهای نادرست بیاعتبار گردانیم در واقع یک کار کردهایم و هر دو اقدام یک اثر مشترک دارد. این استاد فلسفه دانشگاه گفت: برای شناخت این تعریف باید بپرسیم آیا هر بنایی یک اثر محسوب میشود؟ در اینجا میتوان بنایی به نام جهاننما را مثال زد که در ۷۰۰ متری نقشجهان ساخته شده است. باید تفاوت این دو بنا را بررسی کنیم. سؤال این است که جهاننما چه چیز را برای ما آشکار میکند، این ساختمان یک مرکز تجاری است و همهجا مانند آن هست. پس یگانه نیست، سؤال دیگر اینکه جهاننما چه چیزی از فرهنگ غنی، اسلامی بودن و ایرانی بودن ما را نشان میدهد؛ بنابراین نمیتوان آن را یک اثر هنری دانست. او افزود: در مقابل، اثری به نام نقشجهان وجود دارد که یگانه است و دیگر مانند او نمیتوان ساخت. این اثر دارای هویت و فلسفه است؛ بنابراین رویارویی ما با نقشجهان بهمثابه یک اثر است و با آن مانند دیگر ساختمانهایی که از نظر ما دارای اثر و سمبولیسم نیستند رفتار نمیکنیم. بینای مطلق با بیان اینکه آنچه به ما اجازه میدهد که در مورد نقشجهان بهعنوان یک بنای برخاسته از اندیشه هنری صحبت کنیم، سنت و هویت است، گفت: هنر مدرن به نسبت میان موضوع و ساختار اثر، اعتنایی ندارد و بر اساس آن هر موضوعی را میتوان بهدلخواه بسازیم؛ اما هنر سنتی به این تناسب پایبند است. ازآنجاییکه نقشجهان یک اثر هنری سنتی است اجازه داریم که از آن یک تحلیل سمبولیسم ارائه دهیم. او خاطرنشان کرد: برای این تحلیل به فلسفه سیاسی افلاطون مراجعه کردهایم. در این تحلیل به ساختاری پی میبریم که به ساختار فعلی نقشجهان نزدیک است. در این فلسفه، از عدالت سخن به میان آمده و گفته میشود که عدالت هم در جامعه و شهر و هم در فرد وجود دارد. این استاد دانشگاه تصریح کرد: در نظر افلاطون این تحلیل وجود دارد که همان ساختاری که در فرد مشاهده میکنیم در شهر نیز وجود دارد، بنابراین، بر اساس این دیدگاه نسبتی بین آدم و عالم در اندیشه قدیم وجود داشته که اثر آن در بنا نیز دیده میشود و ما نقشجهان را بهعنوان یک بنای سمبولیسم دارای چنین اثری میدانیم. او تصریح کرد: افلاطون معتقد است که جستوجو در جامعه به جستوجو در نفس منتهی میشود، از دیدگاه او، در نفس انسان سه قوه وجود دارد، شامل «اپیتومیا» که مرکز توجه به خواستههای معیشتی و زندگی انسان است. قوه «ثوماس» نیز ترکیبی از همت و غیرت و خشم است و به کسب قدرت و افتخار میپردازد و قوه «لوگیستیکون» که دنبال شناخت تمام حقیقت است. بینای مطلق ادامه داد: قوای نفس در جامعه ما به ازا دارد و جامعه را نیز میتوان انعکاسی از نفس انسان دانست، همان طور که اگر در انسان قوه خرد حاکمیت پیدا کند انسان فیلسوف میشود، اگر قوه خشم برتری پیدا کند انسان جنگجو شده و اگر قوه تنما غالب شود انسان پیشهور میشود. او گفت: این سه مؤلفه را در نقشجهان نیز میتوان تسری داد. به این صورت که بازار قیصریه متناسب با پیشهوران، کاخ عالیقاپو بهعنوان حکومت و جنگجویی و مسجد مرکز دانایی و دانش و حکمت است. اینجاست که باید گفت اصفهان نصف جهان نیست، بلکه نقشجهان است.