مردم قدرشناس و هنردوست اصفهان
اصفهان در سوگ یکی از بزرگترین فرزندانش است؛ استاد محمود فرشچیان، نگارگر بیبدیل ایرانی که نامش با هنر و معنویت درآمیخته است. پیکر این استاد فقید پس از انتقال از آمریکا، با شکوهی کمنظیر در زادگاهش تشییع شد؛ از فرودگاه شهید بهشتی تا هنرستان هنرهای زیبا و سپس آرامگاه صائب تبریزی. مردمی که آمده بودند، نهتنها برای بدرقه یک هنرمند بزرگ، بلکه برای نشاندادن وفاداری دیرینه خود فرهنگ و هنر اصفهان گرد هم آمدند.

اصفهان امروز_ راضیه چنگیز نائین:اصفهان در سوگ یکی از بزرگترین فرزندانش است؛ استاد محمود فرشچیان، نگارگر بیبدیل ایرانی که نامش با هنر و معنویت درآمیخته است. پیکر این استاد فقید پس از انتقال از آمریکا، با شکوهی کمنظیر در زادگاهش تشییع شد؛ از فرودگاه شهید بهشتی تا هنرستان هنرهای زیبا و سپس آرامگاه صائب تبریزی. مردمی که آمده بودند، نهتنها برای بدرقه یک هنرمند بزرگ، بلکه برای نشاندادن وفاداری دیرینه خود فرهنگ و هنر اصفهان گرد هم آمدند.
اصفهان شهری است که همیشه با هنر تعریف شده؛ از معماری و کاشیکاری گرفته تا خوشنویسی و نگارگری. در این شهر، هنرمندان هیچگاه تنها نبودهاند. مردم اصفهان همواره با حضور پررنگ در کنار آنان نشان دادهاند که هنر را بخشی از زندگی و هویت خویش میدانند. تشییع باشکوه استاد فرشچیان نیز ادامه همین سنت دیرپا بود؛ سنتی که در آن مردم، قدردان آفرینندگان زیباییاند.
محمود فرشچیان در سال ۱۳۰۸ در همین شهر به دنیا آمد و نخستین درسهای هنر را در هنرستان هنرهای زیبای اصفهان فراگرفت. او با نبوغی کمنظیر، سنت نگارگری ایرانی را به اوج رساند و با تلفیق شیوههای نوین، جهانی نو در برابر چشم بیننده گشود. آثار او، از «عصر عاشورا» تا «ضامن آهو»، نهتنها در ایران، بلکه در جهان، نماد معنویت و زیبایی ایرانی شناخته شدهاند. موزهای اختصاصی برای او در مجموعه سعدآباد تهران، و نمایش آثارش در گالریها و موزههای بینالمللی، خود گواه جایگاه جهانی این هنرمند است.
بااینهمه شاید مهمتر از دستاوردهای جهانی او، پیوند عمیقی است که تا آخرین لحظه با زادگاهش داشت. وصیت کرد که در اصفهان به خاک سپرده شود؛ آن هم در کنار آرامگاه صائب تبریزی، شاعر بزرگ. این انتخاب، معنایی نمادین دارد: پیوند شعر و نگارگری، و امتداد سنتهای هنری ایران در زمان.
مراسم دیروز اما تنها یک وداع نبود. آنچه دیده شد، جلوهای از همبستگی فرهنگی و اجتماعی اصفهان بود. مردمی که از اقشار مختلف برای بدرقه آمده بودند، با حضورشان نشان دادند که هنرمند برای آنان صرفا یک فرد نیست، بلکه بخشی از روح جمعی شهر است. این حضور پرشمار، یادآور حقیقتی مهم است: جامعهای که قدر هنرمندان خود را بداند، آیندهای روشنتر خواهد داشت.
اما در کنار این شور و حضور، یک پرسش جدی نیز به میان میآید: آیا تنها در روز وداع است که به یاد هنرمندان میافتیم؟ آیا بهتر نیست تا زمانی که زندهاند، آنان را پاس بداریم و حرمت بگذاریم؟ بسیاری از هنرمندان این دیار در سکوت و بیتوجهی زیستهاند و تنها پس از رفتنشان مورد تجلیل قرار گرفتهاند. تشییع باشکوه دیروز باید تلنگری باشد برای همه ما، برای مسئولان فرهنگی و برای مردم: قدر هنرمند را باید در زمان حیات دانست.
فرشچیان در طول عمر پربارش، با رنگ و نقش، پیوندی میان گذشته و امروز برقرار کرد و روح ایرانی را در بومها جاری ساخت. دیروز که اصفهان پیکرش را بدرقه کرد، بیش از همیشه روشن شد که این شهر بیهنر و بیهنرمند، معنای حقیقی خود را از دست میدهد.
بدرقه استاد فرشچیان، نه فقط آیینی برای یک نگارگر جاودانه، بلکه درسی بزرگ برای ماست: هنرمندان را پیش از رفتنشان باید شناخت، گرامی داشت و در کنارشان ایستاد. این احترام، نهتنها حق آنان که وظیفهای برای حفظ هویت فرهنگی ماست