
چرا تهران هنوز آماده اجرای خیابانی برای شادی جمعی نیست؟
رؤیای ناتمامِ کنسرت آزادی
چند روز پیش خبر برگزاری یک رویداد متفاوت در رسانهها و شبکههای اجتماعی دستبهدست شد: کنسرت رایگان همایون شجریان در میدان آزادی تهران. خبر، در همان دقایق نخست، میلیونها چشم و گوش را متوجه خود کرد

اصفهان امروز_شهرزاد فلاح: چند روز پیش خبر برگزاری یک رویداد متفاوت در رسانهها و شبکههای اجتماعی دستبهدست شد: کنسرت رایگان همایون شجریان در میدان آزادی تهران. خبر، در همان دقایق نخست، میلیونها چشم و گوش را متوجه خود کرد. مردم، خسته از روزمرگیها، بحرانهای اقتصادی، اضطرابهای اجتماعی و فشارهای زندگی شهری، چشم به روزی دوختند که شاید بتوانند زیر آسمان باز، بیهیچ بلیتی، با هم بخوانند، همصدا شوند و لحظهای شادی مشترک را تجربه کنند.
اما آنچه قرار بود یک تجربه تاریخی شود، خیلی زود رنگ دیگری گرفت. نخست اعلام شد که به دلیل «مشکلات زیرساختی»، میدان آزادی نمیتواند میزبان جمعیتی میلیونی باشد. بعد قرار شد که اجرا به ورزشگاه آزادی منتقل شود؛ تصمیمی که باز هم با محدودیتها و اما و اگرهای فراوان همراه شد. و در نهایت، خبری کوتاه و تلخ: لغو کامل برنامه.
این روایت کوتاه، تنها داستان یک کنسرت لغوشده نیست. این ماجرا نمادی است از پرسش بزرگتری که سالهاست در فضای فرهنگی اجتماعی ایران مطرح است: چرا نمیتوانیم اجرای خیابانی، جشنهای جمعی و رویدادهای فرهنگی فراگیر برای مردم برگزار کنیم؟
شادی جمعی؛ نیاز فراموششده یک جامعه
جامعهشناسان معتقدند که جوامع مدرن برای بقا و نشاط اجتماعی، نیازمند لحظات همافزایی جمعی هستند؛ لحظاتی که مردم در یک مکان واحد، با یک تجربه مشترک، احساس همبستگی کنند. کنسرتها، جشنهای خیابانی، کارناوالها و جشنوارههای هنری دقیقاً همین کارکرد را دارند.
در بسیاری از کشورها، حتی در شرایط بحران اقتصادی یا اجتماعی، دولتها تلاش میکنند چنین فضاهایی را فراهم کنند تا جامعه احساس انسجام بیشتری پیدا کند. نمونهاش جشنهای خیابانی در برلین پس از سقوط دیوار، یا کنسرتهای رایگان در نیویورک پس از حملات ۱۱ سپتامبر.
اما در ایران، شادی جمعی هنوز یک امر پرهزینه و پرریسک تلقی میشود. برگزاری یک کنسرت خیابانی با حضور میلیونی، از نظر بسیاری از نهادهای تصمیمگیر، بیش از آنکه فرصت تلقی شود، تهدید بهنظر میآید.
زیرساخت یا بهانه؟
دلیل رسمی لغو کنسرت میدان آزادی، «نبود زیرساخت مناسب» عنوان شد. واقعیت این است که بخش زیادی از این ادعا درست است. میدان آزادی، با وجود نمادین بودنش، برای برگزاری کنسرتی با حضور صدها هزار نفر، فاقد امکانات فنی، صوتی، امنیتی و خدمات شهری است. حتی تجربههای کوچکتر مانند جشنهای ملی یا مراسم سالانه نشان دادهاند که کنترل جمعیت و تأمین امکانات اولیه در این فضا کار سادهای نیست.
اما پرسش اصلی اینجاست: چرا شهری چون تهران، با بیش از ۱۰ میلیون جمعیت، هنوز یک فضای استاندارد و باز برای برگزاری کنسرتهای عمومی ندارد؟
در حالی که شهرهایی مانند لندن، پاریس یا استانبول، چندین میدان یا پارک مخصوص چنین رویدادهایی را طراحی کردهاند، تهران و دیگرشهرهای ایران هم چنان درگیر نداشتن پلتفرم شادی است.
سیاست فرهنگی و هراس از جمعیت
یکی از مهمترین موانع، نگاه سیاستگذاران فرهنگی و امنیتی به مقوله شادی جمعی است. در بسیاری از تصمیمها، حضور چند ده هزار نفر در یک مکان واحد، نه بهعنوان یک فرصت اجتماعی بلکه بهعنوان یک ریسک امنیتی تعریف میشود.
این نگاه باعث میشود که هر پیشنهاد برای برگزاری جشن یا کنسرت خیابانی با هزار اما و اگر مواجه شود. در چنین شرایطی، هنرمندان و تهیهکنندگان نیز ترجیح میدهند اصلاً وارد این میدان پرریسک نشوند.
اقتصاد شادی؛ حلقه گمشده مدیریت شهری
برگزاری یک کنسرت رایگان در ظاهر «هزینه» به نظر میرسد، اما در واقع یک «سرمایهگذاری اجتماعی» است. تجربههای جهانی نشان میدهد که رویدادهای فرهنگی خیابانی، گردش مالی بالایی برای شهر ایجاد میکنند: از حملونقل گرفته تا فروش مواد غذایی، صنایع خلاق و تبلیغات.
در تهران اما اقتصاد شادی هیچگاه جدی گرفته نشده است. مدیریت شهری بیشتر درگیر پروژههای عمرانی است و کمتر به این فکر کرده که شادی هم میتواند زیرساخت باشد. همانطور که بزرگراه و پل میسازیم، باید فضاهایی هم برای نفس کشیدن، جشن گرفتن و همخوانی طراحی کنیم.
جامعه خسته، جامعه نیازمند
شاید بزرگترین دلیل توجه عمومی به کنسرت همایون شجریان، نه فقط محبوبیت او، که عطش جامعه برای یک شادی مشترک بود.
در سالهایی که بحرانهای اقتصادی، تورم و فشارهای اجتماعی سایه سنگین خود را بر زندگی مردم انداختهاند، نیاز به تجربههای جمعیِ مثبت بیش از هر زمان دیگری حس میشود.
مردم در شبکههای اجتماعی از همان لحظه اعلام خبر کنسرت، پر از شور و هیجان شدند. این اشتیاق نشان داد که هنوز امید به شادی در جامعه زنده است؛ امیدی که اگر نادیده گرفته شود، میتواند به دلزدگی، خشم یا انزوا منجر شود.
راهکارها؛ چه باید کرد؟
برای اینکه چنین رویدادهایی از رؤیا به واقعیت تبدیل شوند، چند گام ضروری به نظر میرسد:
ایجاد زیرساختهای شهری برای جشنهای خیابانی: طراحی میدانها و پارکهایی با امکانات صوتی، تصویری و خدماتی استاندارد.
تغییر نگاه سیاستگذاران: درک این نکته که شادی جمعی، نه تهدید بلکه سرمایه اجتماعی است.
مشارکت هنرمندان و بخش خصوصی: ایجاد مدلهای اقتصادی پایدار برای تأمین هزینهها، بدون اینکه بار مالی سنگین بر دوش دولت یا مردم بیفتد.
فرهنگسازی و آموزش مدیریت جمعیت: با بهرهگیری از تجربههای جهانی در مدیریت رویدادهای بزرگ.
شفافیت و اعتمادسازی: اگر مردم بدانند که چنین رویدادهایی با احترام به شأن و کرامتشان برگزار میشود، خودشان بهترین تضمینکننده نظم خواهند بود.
امید به آینده؛ آیا میتوانیم؟
لغو کنسرت همایون شجریان، بیشک برای میلیونها نفر ناامیدکننده بود. اما همین تجربه نشان داد که تقاضا و عطش برای چنین رویدادهایی وجود دارد. این خواسته، دیر یا زود، خود را به تصمیمگیران تحمیل خواهد کرد.
شاید امروز، میدان آزادی هنوز آماده شنیدن صدای مشترک مردم نباشد؛ اما فردا، اگر بخواهیم، میتوانیم میدانها و فضاهایی بسازیم که هم برای شادی مردم ایمن باشند و هم برای جامعه فرصتساز.
شادی، حق فراموششدهای نیست؛ بلکه حقی است که باید دوباره یادآوری شود. همانطور که موسیقی همایون شجریان توانست میلیونها نفر را برای لحظاتی رویایی به هم نزدیک کند، آیندهای هم میتواند وجود داشته باشد که تهران، با همه محدودیتهایش، به شهری برای جشنهای خیابانی بدل شود.
این گزارش، نه پایان که آغاز گفتوگویی است که باید ادامه پیدا کند: ما به شادی جمعی نیاز داریم؛ و این نیاز را نمیتوان برای همیشه نادیده گرفت.