روایت زندگی و امید در کارگاه «رنگ شهر زندگی»

چهارباغ؛ بوم بزرگ ۲۹ هنرمند اصفهانی

روایت زندگی و امید در کارگاه «رنگ شهر زندگی»

اصفهان، شهری که تاریخش همواره باهنر و خلاقیت درآمیخته، این بار، بار دیگر در قالبی تازه بر بوم زمان نقش‌بست. گذر چهارباغ عباسی، روزهای ۱۳ و ۱۴ شهریورماه، به صحنه‌ای بدل شد که در آن هنر و زندگی دست در دست هم دادند.

 روایت زندگی و امید در کارگاه «رنگ شهر زندگی»

اصفهان امروز_شهرزاد فلاح: اصفهان، شهری که تاریخش همواره باهنر و خلاقیت درآمیخته، این بار، بار دیگر در قالبی تازه بر بوم زمان نقش‌بست. گذر چهارباغ عباسی، روزهای ۱۳ و ۱۴ شهریورماه، به صحنه‌ای بدل شد که در آن هنر و زندگی دست در دست هم دادند. کارگاه دوروزه «رنگ شهر زندگی» با حضور ۲۹ هنرمند اصفهانی، رنگ‌ها و خطوط را در برابر نگاه مردم زنده کرد.

۳۷ اثر منتخب از میان بیش از ۱۲۰ طرح اولیه در این رویداد اجرا شد؛ نیمی در روز نخست و نیمی دیگر در روز دوم. چهارباغ در این دو روز به آتلیه‌ای بزرگ زیر آسمان اصفهان تبدیل شد؛ جایی که هنر نه در خلوت کارگاه‌ها، بلکه در گفت‌وگوی مستقیم با مردم متولد شد.

 نسرین نادری نقاش

گفتمان شهر زندگی الهام‌بخش من بود؛ ایده‌ای که بر پایه این باور شکل گرفت که اصفهان باید شهری برای زیستن باشد. در کنار آن، ققنوس برای من نمادی شد از تاریخ این شهر؛ شهری که بارها در دل مشکلات سوخته و دوباره برخاسته است.

او درباره اثرش می‌گوید: می‌خواستم در کارم نشان دهم حتی یک اثر هنری می‌تواند دعوتی باشد به احیای دوباره اصفهان. ما باید انرژی بگذاریم تا شهرمان دوباره زندگی کند.

وقتی از او می‌پرسم کجا دوست دارد اثرش نصب شود، بی‌درنگ پاسخ می‌دهد: میدان نقش‌جهان؛ قلب تپنده اصفهان.

 پرستو مهرجو نقاش

پرستو مهرجو با نگاهی تاریخی و اسطوره‌ای اثرش را خلق کرده است: اصفهان مثل ققنوس است؛ بارها ویران شده اما هر بار دوباره جان گرفته است. از آتشکده‌های سوختهٔ اسکندر تا ویرانی‌های تیمور و ظل‌السلطان، از جنگ‌های مغول و افغان تا امروز… همیشه از دل خاکستر برخاسته‌ایم. به همین دلیل ققنوس را نماد شهر می‌دانم.

او ادامه می‌دهد: هنر همیشه تأثیرگذار بوده. حتی برای بیان مشکلات، زبان هنر بهترین است؛ چون امید و آگاهی به همراه دارد. همین حضور مردم در این کارگاه نشان داد که چطور یک رویداد می‌تواند انگیزه و انرژی بسازد.

در پایان با لبخندی می‌گوید: اگر اصفهان بوم نقاشی بزرگ باشد، رنگی که من به آن می‌افزایم فیروزه‌ای است؛ رنگی جاودانه که همیشه همراه اصفهان بوده.

 لیلا اصفهانی زاده نقاش

لیلا اصفهانی زاده از نماد قوس آذر الهام‌گرفته است: این نماد برای من روایت پیروزی آبادی بر خشکسالی بود. در اثرم، رنگ‌های تیره تصویرگر خشکسالی و آلودگی هوا هستند؛ زرد تلخی که نفس شهر را می‌گیرد. اما هر جا آبی جاری است، زندگی دوباره می‌جوشد و اثر پر از سرزندگی می‌شود.

او تأکید می‌کند: طرح ها از قبل به ما گفته شد وما آماده  کرده بودیم، اما حضور مردم روح تازه‌ای به کار بخشید. نگاه‌هایشان و پرسش‌هایشان باعث شد اثر برای خودشان هم معنا پیدا کند.

وقتی از رنگ دلخواهش برای بوم اصفهان می‌پرسم، پاسخ روشن است: فیروزه‌ای، چون روح اصفهان همیشه با این رنگ زنده بوده است.

و برای نمایش اثرش انتخابی قاطع دارد: میدان نقش‌جهان

 فاطمه جلالی هنرمند

فاطمه جلالی رنگ زرد را برای اثر خود برگزیده است: زرد برای من رنگی دوگانه است؛ هم نماد آفتاب و زندگی است و هم هشداری درباره بحران‌ها. همین تضاد را در کارم نشان دادم؛ اینکه امید و هشدار می‌توانند در کنار هم باشند.

وقتی از او می‌پرسم اگر اثری از او در شهر نصب شود، کجا را انتخاب می‌کند، با تردیدی می‌گوید: سی‌وسه‌پل. چون این پل فقط یک بنا نیست؛ پلی میان گذشته و امروز اصفهان است. زرد بر سی‌وسه‌پل یعنی امیدی که از دل تاریخ می‌تابد.

او می‌افزاید: اگر اصفهان بومی بزرگ باشد، زرد همان رنگی است که من اضافه می‌کنم؛ رنگی که هم روشنی می‌آورد و هم هوشیاری.

کارگاه «رنگ شهر زندگی» بیش از آنکه نمایشگاهی از آثار باشد، جشنواره‌ای از زندگی بود. چهارباغ در این دو روز به صحنه‌ای بدل شد که در آن، رنگ‌ها زبان امید شدند و هنر بر زخم‌های شهر مرهم گذاشت.

اصفهان، همچون ققنوسی کهن، بار دیگر در این کارگاه بال‌های خود را گشود. در هر ضربه قلم، در هر نگاه مردمی که ایستادند و دیدند، زندگی دوباره جاری شد.

چهارباغ ثابت کرد که هنر نه فقط زینت شهر، بلکه خون تازه‌ای در رگ‌های آن است؛ خونی که می‌تواند اصفهان را بار دیگر به شهری برای زندگی بدل سازد.

 

ارسال نظر