مسئولان پرسپولیس نقشی در موفقیت این تیم ندارند
بزرگترین مشکل پرسپولیس مدیرانش هستند. مدیرانی که بود و نبودشان فرقی ندارد. چون جز دردسر چیزی ندارند و واقعا هیچوقت به تیم کمک نکردند. این موفقیت هیچ ارتباطی به مدیریت ندارد و بهخاطرش باید به کادرفنی، بازیکنان، کادر پزشکی و تدارکات تبریک گفت.
فوتبال ایران بیمار شده است؛ مدیران بیمار، مربیان مریض و بازیکنان پرخاشگر و یاغی همگی او را مبتلا کردهاند. نه اینکه ندانیم دردش چیست، بهدنبال راهحلی هستیم تا بلکه بتوانیم درمانش کنیم. اینکه فوتبال ما مشکلات زیادی دارد چیز تازهای نیست ولی انباشتهشدن این مشکلات بر ناتوانیاش دامن زده و حالا که میخواهیم یک مشکل ساده را حل کنیم متوجه میشویم زیر خروارها مشکل دفن شده و درمانش کار راحتی نیست. درمورد مشکلات فوتبال ایران با یکی از کارشناسان این رشته صحبت کردیم که عقیده دارد عمده این مشکلات به مدیران و عملکردشان مربوط است. گفتوگو با علیرضا مرزبان را در ادامه میخوانید.
از تیمملی شروع کنیم، تیم اسکوچیچ را چطور ارزیابی میکنید؟
با توجه به شرایطی که در دوران کرونا داشتیم علاوهبر مشکلات زیادی که برای لیگ برتر بهوجود آمد تمرینات تیمملی و بازیهای تدارکاتی هم متوقف شد. از طرفی لیگ قهرمانان آسیا و حضور بازیکنان در این تورنمنت باعث شد سرمربی تیمملی از بازیکنانی استفاده کند که علاوهبر اینکه از هم شناخت دارند در کوران مسابقات نیز بودند. تیمملی باید از هسته مرکزی بازیکنانی که به هم اعتماد دارند و به درک متقابل رسیدند تشکیل میشد. از اینرو اسکوچیچ امثال سردار آزمون و طارمی را بازهم کنار هم قرارداد. این دو بهدلیل تجربه بازی درکنار هم انتخاب شدند و علاوهبر کیفیت خوبی که دارند تجربه بازی درکنار هم را نیز داشتند.
این تیم با توجه به پتانسیل لیگ ایران کامل است یا جای بازیکنانی را در لیست تیمملی خالی میبینید؟
نفراتی بودند که بیرون هستند. بازیکنانی که در حد تیمملی هستند ولی دعوت نشدند. باید به مربی تیمملی حق داد که این نفرات را در لیگ ببیند و بعد دعوت کند. مساله بعدی این است که مربی تیمملی بر چه اساسی بازیکنان را دعوت میکند. آیا براساس تفکرات تاکتیکی بوده یا براساس کیفیت فوتبالسیتهاست؟ اگر معیارهای انسانی را ملاک قرار دهیم باید معیارها را براساس داشتههای خود انتخاب کند، اگرنه از کانال تفکرات خاص خود انتخاب میکند .
بهنظر شما ممنوعیت ورود بازیکن و مربی خارجی میتواند به رشد استعدادهای داخلی کمک کند؟
این قانون یک تصمیم سیاسی بود. ما بهدلیل مشکلات ارزی پولی نداریم تا به مربیان و بازیکنان خارجی پرداخت کنیم. از طرفی در گذشته در جذب مربیان و بازیکنان خارجی اشتباهات زیادی داشتیم. مربیان و بازیکنان بیکیفیت به فوتبال ما آمدند و قراردادهای بزرگ بستند. این قراردادها درحالی بسته شد که کیفیت و کاراییشان مهم نبود و مساله اصلی در این قراردادها باشگاهها و مدیربرنامهها بودند و برنامه این بود که آنها پول به دست بیاورند. از اینرو بازیکنانی که در سالهای گذشته به ما اضافه شدند بخش بزرگشان کیفیت نداشتند و بازیکنان داخلی بهمراتب از آنها بهتر بودند. با این حال دلیل منع استفاده از خارجیها بیکیفیتی آنها نبود بلکه بیشتر درنظر داشتند ریختوپاشها کنترل شود. من این تصمیم سیاسی را درست نمیدانم و فکر میکنم کلا اشتباه بود چراکه بهجای منع لازم است که روی نحوه قراردادها نظارت شود. از طرفی اگر بتوانیم مربیان و بازیکنان خوب به خدمت بگیرم خیلی هم خوب است. بحث ما این است که باید بهترینها را داشته باشیم تا سطح تمرینات بالا برود. بازیکنان خوب کمک میکنند کیفیت تمرینات بالا برود و درنتیجه در مسابقات خوب باشیم. به همین دلیل این تصمیم را صحیح نمیدانم.
ظهور مربیان جدید مخصوصا نویدکیا و مهدی رحمتی را چطور میبینید؟
ما شاهد حضور مربیان جدید هستیم ولی باید اشاره کنم مربی جوان باتجربه نداریم، بلکه فقط مربی باکیفیت و بیکیفیت داریم. مهدی رحمتی و نویدکیا بهعنوان بازیکن هم حتی مثل مربی فکر میکردند. اینها تفکر مربیگری داشتند و هدایت تیم را از ابتدا میفهمیدند. نقش تاکتیک و همبستگی درونتیمی را درک کرده بودند. هر دو مربیان خوبی هستند و درکنار اینها رحمان رضایی از تیم ذوبآهن است که میتواند در کار خود موفق باشد. البته احتیاج دارد قدمهای اول را خوب بردارد. شرط اول برای موفقیت آنها این است که هر روز با روشنایی آغاز میشود و نباید نگران باشند. باید به کارشان اعتقاد داشته باشند و باکیفیت بالا تمرینات را سازماندهی و تیم را هدایت کنند. نباید به حاشیه اهمیت بدهند. اینکه برخی میگویند اینها تجربه کاری ندارند، استدلال درستی نیست. وقتی تیمی جهانی مثل یونتوس، آندره پیرلو را به خدمت میگیرد که یک روز مربیگری نکرده ما هم میتوانیم به مربیان جوان اعتقاد داشته باشیم. اینها هم میتوانند تیمشان را خوب هدایت کنند و من مطمئن هستم این دو بدون هیچ تجربهای میتوانند در کارشان موفق شوند.
عملکرد پرسپولیس در لیگ قهرمانان آسیا را چطور ارزیابی میکنید؟
پرسپولیس عملکرد خوبی داشت. تفکراتی که سالیانسال است در پرسپولیس وجود داشته است. یعنی استمرار و ادامه حرکت مثبت با بازیکنانی که همدیگر را خوب میشناسند. باید بدانیم این مساله با برانکو شروع شد. برانکو همواره بازیکنان خیلی کمی به تیمش اضافه کرد و به نفرات کمی اجازه جدایی داد. این پروسه مثبتی بود که با وجود کریم باقری و جلال حسینی کامل شد و به جلو رفت. این دو شخصیت میتوانند تیم را بهخوبی هدایت کنند و حواشی درونتیمی را کم کنند. میتوانند رختکن تیم را متحد نگه داشته و تمرکز بازیکنان را بالا ببرند تا روی کارشان استمرار داشته باشند. راه روانشناسی ورزشی از کانالهای اجتماعی رد میشود و اتحاد درونی حرف اول را میزند و این در تیم پرسپولیس بود. بزرگترین موفقیت تیم پرسپولیس آنجایی بود که گزینههای جدید خیلی خوب هماهنگ و پذیرفته شدند. این احساس مثبت عمیقی که درون تیم بود باعث شد با وجود تغییرات راه را گم نکنند.
معتقدید هنوز ردپای برانکو در این پرسپولیس وجود دارد؟
پرسپولیس چندین سال با دو مهاجم هدف بازی میکرد ولی یحیی این تفکر را تغییر داد و با تشخیص خوبش یکی از مهاجمان هدف را کم کرد و با دو مهاجم کناری به کارش ادامه داد که این مساله به تیم کمک کرد. ازسوی دیگر بشار و امیری واقعا کیفیت خوبی دارند و خلاق و دونده و باانگیزه بودند. ضمن اینکه خط دفاعی تیم نقش مثبتی در موفقیت تیم داشتند. سیامک نعمتی در جناح راست یکی از بازیکنانی بود که کیفیت خوبی از خود نشان داد و در کار دفاعی و هجومی عملکرد قابلقبولی داشت. خط هافبک با وجود کمال کامیابینیا کیفیت متحدبودن را بالا برد. از همه مهمتر نقش حامد لک بود که بهعنوان مهره جدید امتحانش را پس داد و با تمرکز تیم را هدایت کرد. پرسپولیس بهترین تیم این دوره و مستحق رسیدن به فینال بود. امیدوارم قرمزها قهرمان شوند چون کادرفنی، پزشکی و بازیکنان خوبی دارند.
البته این تیم درگیر حواشی زیادی شده است .
بزرگترین مشکل پرسپولیس مدیرانش هستند. مدیرانی که بود و نبودشان فرقی ندارد. چون جز دردسر چیزی ندارند و واقعا هیچوقت به تیم کمک نکردند. این موفقیت هیچ ارتباطی به مدیریت ندارد و بهخاطرش باید به کادرفنی، بازیکنان، کادر پزشکی و تدارکات تبریک گفت. نباید احساس خوبی که جامعه ایران در راه این موفقیت به تیم پرسپولیس داد را فراموش کنیم. مخصوصا هوادارانی که همیشه کنار تیم هستند و احتیاج دارند تیمشان موفق شود. ازسوی دیگر رسانهها خیلی قوی ظاهر شدند و احساس خوبی به بازیکنان دادند و حمایتشان باعث ایجاد انگیزه بین بازیکنان شده بود. از اینرو نباید نقش اجتماعی آنها را فراموش کنیم.
استقلال چطور؟ این تیم با چه عواملی به این روز افتاد؟
استقلال چند سال است با درگیریهای مختلف روبهرو است. ضربه اصلی را از سیاسیبازی مدیران میخورد. آنها در این چند سال فقط به تیم ضربه زدند. برای اینکه لیگ خوبی داشته باشیم لازم است استقلال هم قوی باشد. در این چند سال هدایت تیم را خوب نمیبینیم چون مدیران جنجالی با اهداف سیاسی که اعتقادی به استقلال ندارند در این تیم حضور دارند. نام بزرگ این تیم در ایران و آسیا به نیروهایی نیاز دارد که علاوهبر فوتبال ایران، فوتبال جهان را خوب بشناسند. از مدیریت ملی و جهانی شناخت داشته باشند و ارتباطات درونتیمی را بفهمند. با فرهاد مجیدی میتوانست خوب ادامه دهد ولی با مشکلاتی که برای این مربی بهوجود آوردند او را منزوی کردند. وقتی مجیدی هدایت را به دست گرفت با وجود بازیهای خوب تیمش در لیگ قهرمانان آسیا، رفتار بدی با او کردند و بهراحتی کنارش گذاشتند. وقتی مدیران به مربی احترام نمیگذارند کار برای مربیان بعدی هم سخت میشود. بهراحتی کنار گذاشتن مربیان بزرگترین مشکل استقلال است. امیدوارم روزی این مدیران بیکفایت که هیچچیز از فوتبال نمیفهمند از این تیم دور شوند و مدیرانی در این باشگاه بر مسند بنشینند که فوتبال و مدیریت مدرن را بشناسند، انسانها را بفهمند و از حواشی کم کنند. در این صورت است که میتوان حواشی را از بازیکن دور کرد و کاری کرد که فقط تمرکزشان روی کار فنی باشد و جز این هیچچیز دغدغهای برایشان وجود نداشته باشد.
فکری گزینه خوبی برای هدایت استقلال است؟
در چنین شرایطی فکری که جزء مربیان خوب است مثل فرهاد به حمایت احتیاج دارد. لازم نیست کسی به او کمک کند بلکه باید از خرابکاریهایی که اطرافش میشود جلوگیری کنند. مدیریت باید بداند مشکل بزرک استقلال کجاست که تیم حرکت نمیکند و این همه حاشیه دارد. مشکل این تیم قطعا سرمربی نبود. فکری استقلالی تمام بوده و تعصب خود را نشان داده است. شک ندارم اگر اجازه دهند کار فنی کند با دستیاران قوی و آشنا به فوتبالش میتوانند کاری کنند تا استقلال نتایج خوبی بگیرد. استقلال در چنین شرایطی از مدعیان اصلی قهرمانی فصل بعد خواهد بود.
فکر میکنید چرا فوتبال ما در حالت رکود قرار گرفته و شادابی سابق و بروز ستارهها و پدیدههای جوان متوقف شده است؟
یکی از دلایل این است که آکادمی خوبی نداریم. کاری که باید در آکادمی انجام شود علمی نیست. کسانی که در این آکادمیها کار میکنند اطلاعات خوبی درمورد مسائل روانشناختی بازیکنان جوان ندارند. تعداد تمریناتی که انجام میشود کم است. چون فوتبال خیابانی و زمینهای خاکی از بین رفتند، بازیکنانی که میتوانستند به تناسب بدنی و کار هرروزه با توپ دست پیدا کنند از بین رفتند. از اینرو کار بهجایی رسیده که بازیکن دو، سه جلسه تمرین میکند و ما در برداشتی اشتباه، انتظار داریم با این چند جلسه تمرین، بازیکن خلاق داشته باشیم. اگر میخواهیم بازیکن خلاق داشته باشیم که تماشاگران بهخاطر دیدن آنها به استادیوم بیایند باید آکادمیهای ما 400 تا 500 بازیکن را شبانهروز دراختیار داشته باشند و درکنار کارهای تاکتیکی و روانشناختی به تغذیه مناسب آنها هم فکر کرده و حتی این بازیکنان در همانجا تحصیل کنند. آکادمیها باید بدانند نهتنها مسائل اجتماعی بلکه انگیزههای درونی هر بازیکن را چطور میتوان رشد داده و درکنار همبودن را آموزش دهند. در چنین شرایطی میتوانیم توقع داشته باشیم از آکادمیها ستاره بیرون بیاید. امروزه 75درصد بازیکنان تیم فوتبال آلمان از آکادمی باشگاههای آلمان بیرون میآیند. آنها با معیارهای حرفهای کار میکنند. امیدوارم در فوتبال ایران هم شاهد چنین آکادمیهایی باشیم.
بهنظر میرسد انتقاد زیادی به شرایط فوتبال ایران دارید؟
بزرگترین عاملی که در فوتبال ما از خط خارج شده، احترام متقابل به یکدیگر است. متاسفانه مدیران باشگاهها، مربیان، بازیکنان و درنهایت هوادران به هم حمله میکنند و همدیگر را مقصر میدانند، در نتیجه ما اخلاق را در جامعه ورزشی از دست دادیم. ما وسعت دیدمان کم شده و عادت کردیم شکستهای خود را دستاورد عوامل خارجی بدانیم درحالی که میتوانیم علل شکستهایمان را در خودمان بیابیم. ولی وقتی تیم شکست میخود داور، زمین چمن، تیم حریف و بسیاری عوامل دیگر را مقصر میدانیم درحالی که یاد نگرفتیم بپذیریم شکست جزئی از زندگی ماست و برای پیداکردن دلایل شکست باید به خودمان برگردیم. بهعنوان مربیان تیم از خودمان بپرسیم آیا از نظر تاکتیکی و بدنی کارمان را خوب انجام دادیم. این تفکر باید از مربی به بازیکن برسد تا بازیکن هم به خودش برگردد که کیفیت فوتبالش در چه سطحی بود. در یک مسابقه تیم میتواند با بازیکنان خوب ببازد. هر بازیکنی اول از هرچیز مسئول کیفیت فردی خود است و این انتقاد به خود، از کادرفنی به بازیکن، تیم پزشکی و تدارکات منتقل میشود. این یعنی احترام به حریف که باید در همه ابعاد وجود داشته باشد. وقتی انسانیت را ترک کنیم نمیتوانیم حرفهای خوبی باشیم. انسانیت و حرفهای بودن بههم وابسته هستند. متاسفانه ارتباط بین کادرفنی و مدیران همیشه خراب است. هرکدام حرف خود را میزنند و این به ردههای پایینتر انتقال داده میشود و رابطه مربی و بازیکن را تحتتاثیر قرار میدهد و بازیکنان هم در رختکن با هم اختلاف پیدا میکنند چون یاد نگرفتیم همکاری و وفاداری میتواند به بودن ما کمک کند. احترام قهرمانی نقش مهمی دارد. باید اخلاق در ورزش را طوری رعایت کنیم که اگر به مشکل برخوردیم این مشکل حلشدنی باشد نه اینکه یکدیگر را مسئول شکستها کنیم و برای پیروزیها پرچم به دست بگیریم. این از بیتفکری یا بدتفکری وزارت ورزش است، هرروز به رنگیبودن متهم میشود و خودشان هم به این مساله دامن میزنند. در ادامه این رفتارها، عدم اعتماد بین هیاتمدیره باشگاهها بهوجود میآید و هر فردی سعی میکند تفکرات خود را به اثبات برساند. همین اختلاف بین کادرفنی، بازیکن و درنهایت بین هواداران رسوخ میکند؛ هوادرانی که بهجای تشویق تیم خود فحاشی به تیم دیگر را در دستورکار خود قرار میدهند.