پارادایمهای مختلف هنر شهری
اصل این یادداشت با عنوان «هامبورگ، هنر عمومی و هویت شهری» به قلم میون کوون منتشرشده است. هرچند بعضی نظرات مطرحشده احتمالاً سخت به نظر میرسند، ولی امیدوارم بتوانند قدم کوچکی برای تعمق و اعتلای مباحث هنر شهری در اصفهان باشند.
اصل این یادداشت با عنوان «هامبورگ، هنر عمومی و هویت شهری» به قلم میون کوون منتشرشده است. هرچند بعضی نظرات مطرحشده احتمالاً سخت به نظر میرسند، ولی امیدوارم بتوانند قدم کوچکی برای تعمق و اعتلای مباحث هنر شهری در اصفهان باشند.
مترجم: روزبه فرزان
فعالیتهای هنر شهری در سی سال گذشته اغلب تحت سه پارادایم بودهاند:
1. هنر برای تزیین یا غنی کردن فضای شهر که عموماً مقابل ساختمانهای دولتی یا شرکتهای بزرگ ایجاد میشود.
2. هنر بهمثابه بخشی از عرصه عمومی که کمتر شیءگرا است و تلاشی آگاهانه است از سوی هنر و هنرمند برای تعامل با سایر عناصر محیط و رسیدن به سطح بالاتری از یکپارچگی بین هنر، منظر و معماری. این سطح از یکپارچگی و تعامل تنها با همکاری واقعی سطح گستردهای از افراد تأثیرگذار میسر میشود، افرادی مانند برنامهریزان شهر، هنرمندان، معماران، شهرسازان، طراحان فضای سبز و ساکنان. این رویکرد در مورد توسعه پایدار فضاهای شهری مانند پارک، پل، ساختمانهای بلندمرتبه، معابر عمومی و فضای باز محلات استفادهشده است.
3. هنر بهمثابه نفع عمومی که مبتنی بر مسائل اجتماعی است، نه ساخت محیط بیرونی و در آن، نقش اصلی بهجای چهرههای حرفهای به گروههای اجتماعی به حاشیه راندهشده داده میشود، گروههایی مانند زنان، افراد بیخانمان، کودکان خیابانی، زندانیان و زاغهنشینان. هدف این رویکرد، توسعه آگاهانه اجتماعی از طریق اینگونه رویدادها و برنامهها است.
این سه پارادایم، بهخوبی بیانگر تغییرات هنر عمومی در سی سال اخیر هستند. نوعی تغییر تمرکز از مسائل زیباییشناختی به مسائل اجتماعی، تغییر مفهوم اثر هنری بهمثابه یک شیء به یک فرایند میرا و رویدادمحور، حرکت از نصب آثار دائمی به مداخلات موقت در محیط، از تقدم تولید بهمثابه مأخذ معنادهی به مخاطبان به تولید بهمثابه بستر معناسازی و از خودگردانی هنرمند به گسترش مشارکت تعاملی. این تغییر رویکرد به دموکرات شدن هنر شهری کمک قابلتوجهی کرده است.
در اینجا به ارتباط بین فعالیتهای هنری و هویت شهری میپردازیم. هنر شهری، بیانگر کیفیت زندگی شهر است، اما در حال حاضر چه با اندیشه خلق محیط و چه با اهداف اجتماعی- اقتصادی همچنان فضاسازی، نقش اساسی را در هنر شهری ایفا میکند و تلاش برای ایجاد تمایز و منحصربهفرد بودن، یکی از اهداف اصلی هنر شهری است. این یکتایی بهنوبه خود، بهشدت در فرایند بازتولید اقتصادی منابع قدرت از طریق بازسازی فضای عرصه عمومی نقشآفرینی میکند.
امروز هنر شهری، دیگر بهعنوان پلی میان هنرمند و مخاطب مطرح نیست، بلکه با شکستن قواعد گذشته، هنر به خیابانها و به میان مردم آمده و با حضور در محیط، به گذشته مکانها واردشده است. وجوه اجتماعی و تاریخی مکانها در اینگونه آثار، تأییدکننده این مدعا هستند که شهرها همچنان مستعد طرح مسائلی از قبیل جنسیت، فقر، نژاد، تفاوت و هویت هستند. مسائلی که بیشتر در آثار پیشروان نقد و تولید آثار هنری مطرح است. واقعیت ساختار زمان و مکان، امروز بستر فوقالعاده غنی و پرمعنایی را پیش آورده تا تولید و حضور اثر هنری بهصورت عمومی، قابلمشاهده باشد. این رویکرد نهتنها موجب تکرارناپذیری و غیرقابلپیشبینی بودن اثر هنری میشود، بلکه اثر هنری با محل اجرای خود تلفیق میشود و به محیط پیرامون خود، تمایزی منحصربهفرد میبخشد.
هنر مکانمحور میتواند منجر به کشف روایتهای سرکوبشده، دیده شدن اقشار به حاشیه راندهشده و مطرحشدن مسائلی شود که گفتمان غالب، حذف کرده است. این هنر همچنین میتواند موجب احیا و بازیابی مکانهایی حاشیهای شود که گفتمان مسلط نادیده گرفته است. درحالیکه نظم اجتماعی- اقتصادی در پی تولید مصنوعی و مصرف انبوه نشو و نما میکند، قرار گرفتن هنر در مکان واقعی، امکان نشر جنبههای تاریخی و اجتماعی مکانها را فراهم میآورد، امکانی که بهنوبه خود، از طرق مختلف، مایه الهام هنرمندان، اقناع نهادهای اجتماعی و تحقق نیازهای مالی شهر میشود. البته برخورد کالایی و سریالی با این نوع هنر، نهتنها منجر به افزایش عمق معنای محیط نمیشود، بلکه به محو شدن تمایزها بهصورت سازمانیافته میانجامد.
بنابراین ایده بنیادی اینگونه پروژهها باید تعامل هنرمند با وضعیت شهر، مردم، ساختمانها، تاریخ و ساختار اجتماعی شهر باشد، نه خلق آثاری بیارتباط با کالبد و مسائل اجتماعی محل اجرا. همچنین این رویکرد، فاصله زیادی با رویکرد فعلی مقامات شهری و مدیران فرهنگی و برنامههای سریالی آنها دارد، چراکه در این هنر، مکانها بارور میشوند، نه اینکه بهعنوان کالایی فرهنگی به تولید انبوه برسند.