گفتوگو با پستچی که 184 میلیون چک را بازگرداند
میانه حرفهایمان بارها از «نان حلال» میگوید و تاثیرش را بر آن چه آدمها هستند و میکنند، «شگرف» می داند. از پدرش یادی می کند که سالها، سفرهشان را با قوت حلال پُر می کرده و همان باعث شده است امروز فرزندانش هم همین مسیر را پیش بگیرند.
میانه حرفهایمان بارها از «نان حلال» میگوید و تاثیرش را بر آن چه آدمها هستند و میکنند، «شگرف» می داند. از پدرش یادی می کند که سالها، سفرهشان را با قوت حلال پُر می کرده و همان باعث شده است امروز فرزندانش هم همین مسیر را پیش بگیرند.
«سیدمجید جعفری» پستچی نمونه مشهدی، به اعتبار همین باورش، هفته پیش کیف مدارکی را که حاوی 184 میلیون تومان چک حامل بود و بخش عمده آن مسدود نشده و قابل برداشت بود، به صاحبش رساند.او میانه صحبتهایمان، آخرین فیش حقوقیاش را از جیب بیرون می کشد که به انضمام اضافهکارها و معوقاتش، تنها یک میلیون و 800 هزار تومان است. از مال دنیا یک 206 مدل 80 دارد و با تاکید می گوید، سقف آرزوهایش کوتاه است، چون دوست دارد نان حلال سر سفرهاش بنشاند.
8تقدیرنامه برای پستچی امانتدار
گفت وگو با او را از لحظه یافتن مدارک کلید می زنیم. او می گوید: هفته قبل مشغول توزیع نامه بودم. داخل یکی از صندوق های پست علاوه بر نامه، یک کیف حامل دو دسته چک 50 تایی دیدم که چهار تا از چک ها امضا شده بود و علاوه بر آن، 30 چک حامل هم به ارزش حدود 184 میلیون تومان داخل کیف قرار داشت. در کنار آنها گذرنامه، کارت های شناسایی، گواهی نامه و چند مدرک دیگر هم به چشم می خورد. او ادامه می دهد: در آن لحظه به این فکر کردم که مالک این کیف از زمان گم شدن مدارکش چه حال بدی دارد، این بود که سریع ماجرا را به حراست اداره پست اطلاع دادم و آن ها هم از طریق بانک با مالک چک ها و مدارک تماس گرفتند.
می خواهیم بدانیم واکنش مال باخته چه بوده، سیدمجید در پاسخ می گوید: وقتی تماس گرفتند، مالک مدارک از شدت هیجان حتی نمی توانست صحبت کند، همسرش گوشی را گرفت و پاسخ ما را داد و بعد، ظرف نیم ساعت خودشان را به اداره پست رساندند. در راه هم به تمام اقوام خبر داده بودند. همان حاج آقایی که مالک مدارک بود می گفت، یک فامیل درگیر یافتن این مدارک بودند که چندی پیش از ماشینش سرقت شده بود.
او ادامه می دهد: وقتی به همراه همسرش وارد اداره شد من را در آغوش گرفت و بوسید و با اصرار 500 هزار تومان هم به عنوان هدیه به من دادند. بعد هم ماجرا به تهران رسید و معاون وزیر نیز تقدیرنامه و یک میلیون تومان پاداش برایم در نظر گرفت. قرار است در شورای اداری استان هم از من تقدیر شود.
او که به واسطه امانتداریاش تاکنون 8 تقدیر نامه از بانک های مختلف، مسئولان دولتی و آموزش و پرورش دریافت کرده است درباره مواجهه اش با این میزان چک و فراهم بودن فرصت نقد کردن آنها، میگوید: باور کنید حتی لحظه ای هم وسوسه نشدم. دلیل آن را نیز نان حلالی می دانم که پدرم سر سفره خانواده می آورد. در دوران کودکی و نوجوانی ام بارها اتفاق افتاده بود پدرم کیف پول یا مدارکی را پیدا می کرد اما آن قدر امانتدار بود که تا صاحب مدارک و پول ها را پیدا نمی کرد؛ آرام نمی گرفت. توی کارش هم همیشه صداقت داشت و برای تعمیر چرخهای خیاطی مردم، به همان میزان لازم از آن ها دستمزد می گرفت.
این پستچی امانتدار ادامه می دهد: بعد از تحویل کیف، وقتی به خانه رسیدم بدون این که از کارم پشیمان بشوم به این فکر کردم که چه سوء استفاده هایی می توانستم انجام بدهم؛ می توانستم چک ها را در بازار خرج کنم، خریدهای کلان انجام بدهم، به همسرم هم از اصل ماجرا اطلاعی ندهم، اما در نهایت خدا را شکر کردم که حاصل 13 سال خدمت حلالم با تن دادن به وسوسه ها، خراب نشد.
دوست دارم خانه دار شوم
از سقف آرزوهای مادی اش که می پرسیم، در جواب می گوید: دوست دارم خانه دار شوم اما بالاخره زمانی که قسمت باشد، با پول حلال یک خانه کوچک خواهم خرید.
او به عنوان یک پستچی و یک انسان وظیفهاش را انجام داده، اما عجیب شده این روزگاری که در آن، کمتر می شود از این جنس رفتارها دید. سیدمجید معتقد است مشکل از باور آدمهاست که باید پشتوانه محکمی داشته باشد اما ندارد؛« ضعف گاهی در اعتقادات ماست، والا که سختی، تورم و مشکلات اقتصادی و اجتماعی برای همه هست و همه باید مراقب باشیم که راه خطا نرویم. »
از شادی مردم، شاد می شوم
سیدمجید که معمولا از 7 صبح تا ساعت 16، سوار بر موتور، بسته های پستی و نامهها را به مقصد می رساند، بارها توی برف و باران زمین خورده است. زخم های کهنه پایش را نشانمان می دهد و می گوید: از برخی مشتری های پست که حوصله کمتری دارند تا دلتان بخواهد ناسزا و حتی تهمت شنیده ام اما در کارم خللی ایجاد نشده است، تازه ایام توزیع قبوض، روزی 7 تا 8 ساعت باید پیاده راه بروم.
او که تا به امروز از کنار پیشنهادهای رنگارنگ ارتقای مسئولیت در شهرهای استان گذشته، بیان می کند: اگر کتابی از خاطرات پستچی ها چاپ می کردند، حتما پرفروش می شد. توی این مدت خیلی اتفاق افتاده که برای پیرمرد یا پیرزنی چشم انتظار، نامه برده و آنها را برایشان خوانده ام، با خوشحالی شان خوشحال شده و با ناراحتی شان غصه خورده ام. برای خیلی از نامه ها هم که آدرس ناقص دارند؛ 5، 6 بار مراجعه داشته ام. ما هر روز حدود 150 نامه پیشتاز، 100 نامه با پست عادی و بین 15 تا 20 بسته را باید توزیع کنیم. خوشحالی مردم وقتی امانتی شان را به دست شان می دهیم، به خیلی از شادیهای دیگر ارزش دارد.