سینمای تجربی،بازنگری فرم‌های روایی

در بیست و نهمین نشست پاتوق فیلم کوتاه اصفهان، «سینمای آوانگارد، تجربه‌گرایی در فیلم کوتاه» مطرح و به سینمای آوانگارد دهه 1920 اروپا پرداخته شد.

اصفهان امروز: بیست و نهمین نشست پاتوق فیلم کوتاه اصفهان، با موضوع «سینمای آوانگارد، تجربه‌گرایی در فیلم کوتاه» به همت انجمن سینمای جوان اصفهان و موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) در نگارستان امام خمینی(ره) برگزار شد.

در این نشست، الهام باطنی که به سینمای تجربی کوتاه، می‌پرداخت، درباره اهمیت فیلم کوتاه در سینما، چنین گفت: «سینما با فیلم کوتاه شروع شد و نخستین فیلم‌ها، تنها یک یا دو دقیقه بودند. در آغاز قرن 20، میانگین طول فیلم‌ها به 5 تا 6 دقیقه رسید. در 1905، طول استاندارد فیلم به 13 تا 16 دقیقه رسید و فیلم‌های تک حلقه‌ای 1000 فوت با زمان تقریبی 15 دقیقه تا سال 1915 بر بازار چیره بودند.»

او به تولد سینمای بلند هم اشاره کرد: «فیلم «تولد یک ملت» (دیوید وارک گریفیث) در 1915، نخستین فیلم داستانی به معنای امروزی بود و موفقیت تجاری عظیم آن، فیلم دوساعته را به‌عنوان فیلم داستانی بلند استاندارد تثبیت کرد.»

به گفته باطنی، تفوق فیلم کوتاه در ابتدای تاریخ سینما، چند دلیل داشت: ضعف تکنیکی، فقدان امکانات فنی تولید و نمایش فیلم بلند و سرمایه‌های بزرگی که توان تولید و نمایش آن را داشته باشند. ضمن این‌که سینما در سال‌های نخستین، بیشتر پدیده‌ای تماشایی بود تا وسیله‌ای برای قصه گفتن، رسانه‌ای برای تماشای عکس‌های متحرک و صحنه‌هایی از زندگی روزمره، تا این‌که گرایش به داستان، فیلمسازان را به سمت تولید فیلم‌های بلندتر کشاند.

بااین‌همه، فیلم کوتاه به حیات خود در کنار فیلم بلند ادامه داد، نوعی از سینما که ساختار آن، امکان تجربه کردن و بروز خلاقیت‌های ذاتی را فراهم می‌کند که گاه به مرحله کشف هم می‌رسد.

مسئله اینجا است که فیلم کوتاه با رهایی از دغدغه‌های اقتصادی، امکان این را دارد که توانایی‌های رسانه سینما را کشف کند و راه‌های تازه‌ای در اختیار سینمای بلند قرار دهد تا مقتضیات داستان‌گویی سینمای روایی با دستاوردهای حاصل از تجربه‌گرایی فیلم کوتاه ترکیب شود و به نتایج زیبایی شناسانه تازه‌ای برسد.

او درباره سینمای تجربی هم اینچنین می‌گوید: «سینمای تجربی که سینمای آوانگارد و سینمای آلترناتیو هم نامیده می‌شود، با تمایز با روایت‌های سینمای کلاسیک تعریف می‌شود، سینمایی که اصول سینمایی جریان غالب را بازنگری و فرم‌های غیرروایی را جستجو می‌کند.»

او ویژگی‌های فیلم‌های تجربی را هم این‌چنین برمی‌شمرد: «این نوع فیلم‌ها، گفتگویی با هنرهای رشته‌های دیگر ازجمله نقاشی، شعر و موسیقی دارند و استفاده‌های خلاقانه از تکنیک‌های سینمایی در آن‌ها رواج دارد. فیلم‌های تجربی، کم‌هزینه هستند و با کمترین عوامل و حتی گاه یک‫نفره و با هزینه شخصی فیلم‌ساز ساخته می‌شوند و به همین دلیل، نگاه شخصی فیلم‌ساز در آن‌ها اهمیت دارد.»

او به جریان‌های سینمای تجربی در طول تاریخ سینما هم اشاره می‌کند: «نخستین جریان، سینمای آوانگارد اروپا در دهه 1920 است که در میان دو جنگ جهانی ظهور می‌کند، آثار سینماگران مکتب شوروی، سینمای سورئالیستی کسانی چون سالوادور دالی و سینمای دادائیستی در آن می‌گنجد و در این نشست، بیشتر به آن خواهیم پرداخت.»

باطنی، از دیگر جریان‌های سینمای تجربی هم یاد می‌کند: «جریان دوم، سینمای آوانگارد امریکا، بعد از جنگ جهانی دوم است، جریان سوم، سینمای ساختارگرای امریکا در دهه 1960 است و جریان چهارم، از دهه 1970 تا امروز را شامل می‌شود و مبتنی بر هنر مفهومی است، ضمن این‌که امروزه، زنان و تفکرات سیاسی حاشیه‌ای، در سینمای تجربی اهمیت یافته‌اند.»

او در ادامه، جریان‌های فیلم‌سازی تجربی دهه 1920 اروپا را چنین شرح داد: «انیمیشن آبستره، اوایل قرن 20، درنتیجه رواج سبک‌های غیرعینی، انتزاع دیداری و هنر مدرن ظهور یافت و اواخر 1910، تعدادی نقاش آلمانی، به سمت سینمای انتزاعی رفتند، هانس ریشتر، نقاش اکسپرسیونیست و دادائیست، با فیلم «ریتموس 21»، ویکینگ ایگلینگ با فیلم «سمفونی مورب» و والتر روتمان، نقاش سبک‌های اکسپرسیونیستی و آبستره، با چهارگانه «بازی نور اپوس»، سینماگران مهم این سبک هستند.»

او جریان سینمایی دیگر این دوران را فیلم‌سازی دادائیستی می‌داند و می‌گوید: «دادائیسم در 1915 در واکنش به مرگ‌های بی‌معنا در جنگ اول جهانی ظهور کرد. هنرمندان رشته‌های مختلف می‌گفتند باید ارزش‌های سنتی را دور بریزیم و دیدگاهی پوچ‌گرا به جهان، جایگزین آن کنیم. آن‌ها حالت دلبخواهی و اتفاقی امور و تخیل را پایه‌های خلاقیت هنری خود می‌دانستند.»

در این سال‌ها، در آخرین رویداد دادائیستی مهم در سال 1923، سه فیلم کوتاه «مطالعه‌ای درباره نیویورک» (چارلز شیلر، پل استراند)، «ریتموس 21» (هانس ریشتر) و «بازگشت به تعقل» (من ری) نمایش داده شد. «آنتراکت» (رنه کله)، «باله مکانیکی» (فرنان لژه)، «سینمای آنمیک» (مارسل دوشان)و «ارواح قبل از صبحانه» (هانس ریشتر)، دیگر آثار این جریان سینمایی بودند.

جریان دیگری که در سینمای تجربی این دوران ظهور کرد، سینمای ناب بود، شیوه‌ای که فیلم‌سازان آن، می‌خواستند سینما را به بنیادی‌ترین عناصر آن کاهش دهند تا آثاری غنائی با فرم ناب بیافرینند. «بازی بازتاب‌ها و سرعت‌ها» و «پنج دقیقه سینمای ناب» ساخته هنری شومت، «بازی نور، سیاه، سفید، خاکستری» (لاسلو موهولی ناگی)، «H2O» (رالف استاینر)، برخی از آثار این جریان سینمایی هستند.

ژرمن دولاک هم که فیلم‌هایی در جریان سینمای امپرسیونیستی و سینمای سورئالیستی ساخته بود، سه فیلم «دیسک 927»، «تم و واریاسیون» و «آرابسک» را در سال 1928 برای سینمای ناب ساخت و مطالعات غنائی و کوتاه خود را چون قطعاتی از موسیقی ساخت.

ارسال نظر