نگاهی متفاوت به افول اقتصادی صفویه
ویلم فلور، 75 ساله، کارشناس بازنشسته انرژی در بانک جهانی و نیز پژوهنده تاریخ، اهل هلند است. وی تا کنون کتاب های متعددی درباره تاریخ ایران عهد صفوی و قاجار و نیز تنگه هرمز و خلیج فارس به رشته تحریر درآورده و البته شمار مقالاتش در این خصوص از 200 فراتر رفته است. اخیرا در یک سخنرانی در تهران عمدتا به زوایای تاریک نیمه دوم صفویه که پس از شاه عباس رو به زوال نهادند پرداخت و ایران عهد صفوی را کشوری ورشکسته خواند. اگرچه به نظر آنچنان که وی سخن رانده شاید کمی سختگیرانه و غیر منصفانه باشد اما نگاهی است جدید از زاویه ای دیگر، زاویه ای به نسبت تنگ!
ویلم فلور، 75 ساله، کارشناس بازنشسته انرژی در بانک جهانی و نیز پژوهنده تاریخ، اهل هلند است. وی تا کنون کتاب های متعددی درباره تاریخ ایران عهد صفوی و قاجار و نیز تنگه هرمز و خلیج فارس به رشته تحریر درآورده و البته شمار مقالاتش در این خصوص از 200 فراتر رفته است. اخیرا در یک سخنرانی در تهران عمدتا به زوایای تاریک نیمه دوم صفویه که پس از شاه عباس رو به زوال نهادند پرداخت و ایران عهد صفوی را کشوری ورشکسته خواند. اگرچه به نظر آنچنان که وی سخن رانده شاید کمی سختگیرانه و غیر منصفانه باشد اما نگاهی است جدید از زاویه ای دیگر، زاویه ای به نسبت تنگ!
به گزارش سایت تاریخ ایرانی، مراسم سخنرانی ویلم فلور، ایرانشناس هلندی درباره وضعیت اقتصادی ایران از اواسط دوره صفویه تا قاجار، چندی پیش در پژوهشگاه علوم انسانی تهران برگزار شد. وی در رشته اقتصاد توسعهیافته و جامعهشناسی و اسلامشناسی تحصیلکرده است، طی سالهای ۱٩۶٨ تا ۱٩٨٣ با عناوین مختلف با وزارتخانه توسعه و پیشرفت دانمارک همکاری داشته و مدتی نیز بهعنوان کارشناس انرژی در بانک جهانی فعالیت کرده است؛ به زبانهای فارسی و عربی تسلط دارد و علاقه نهاییاش نه اقتصاد و شغل پرطمطراقش در بانک جهانی که قطبی کاملا متفاوت از آن یعنی تاریخ ایران است.. «کشاورزی در ایران دوره قاجار» یکی از کارهای ارزنده او از تاریخ دوره معاصر است. همچنین تقریبا تمام آگاهی ما از کمپانی هند شرقی از طریق دسترسی خوب او به اسناد آرشیوهای هلند، بانک جهانی و مراکز تحقیقاتی اروپا و با ترجمههای ابوالقاسم سری بهدستآمده است.
از کمپفر تا هنرفر
در ابتدای این مراسم فلور درباره آخرین فعالیتها و کتابهای منتشرشده و در دست چاپ خود گفت: آخرین کتاب چاپشده من کتابی با عنوان «a wake» یعنی بیدار شو است؛ تقریباً ۹ روز پیش نیز ترجمه «سفرنامه انگلبرت کمپفر» از دوره شاه سلیمان را از لاتین به انگلیسی به اتمام رساندم. این کتاب پنج جلد است؛ جلد پنجم آن راجع به ژاپن است برای همین ترجمه نکردم. لطفالله هنرفر کتابی به نام «گنجینه آثار تاریخی اصفهان» نوشته که در آن تمام آثار تاریخی این شهر را معرفی کرده است؛ ولی کمپفر در سفرنامه خود از بناهایی نام میبرد که در این کتاب پیدا نمیشود. فکر میکنم این کتاب در اسفندماه منتشر شود.
در دوره صفویه خراسان با خوزستان رابطه نداشت
وی در ادامه به موضوع اصلی بحث خود، یعنی اوضاع اقتصادی ایران در دوران صفویه تا قاجار پرداخت و ضمن تأکید بر اینکه برای فهم مسائل ایران در دوره صفویه به بعد خوب است به شرایط اقتصادی این کشور نگاهی بیندازیم، اظهار داشت: ما آمار دقیقی از جمعیت ایران آن زمان نداریم؛ اما به نظر میرسد جمعیت ایران در این زمان بین ۶ تا ۹ میلیون نفر باشد. اقتصاد ایران در این زمان کشاورزی بود یعنی ۸۵ درصد از درآمدش را از کشاورزی به دست میآورد. از این ۸۵ درصد، ۲۵ تا ۳۰ درصد ایلات و مابقی دهاتی بودند. در شهرها ۱۵ و برخی اوقات بیش از ۲۰ درصد مردم پیشهور بودند.
این ایرانشناس هلندی زاویه دید انسانی قرن بیستمی را برای تبیین دوران موردبحث اشتباه دانست و افزود: «ما اکنون از زاویه دید یک قرن بیستمی فکر میکنیم که با یک کشور متحد در این دوره طرف هستیم، درحالیکه اینگونه نیست؛ یعنی خراسان اصلا با خوزستان رابطه نداشت، آذربایجان از کرمان و رشت و بلوچستان خبر نداشت. این مسئله بسیار مهمی است. اگر شما درکی از شرایط این دوران نداشته باشید نهفقط شرایط اقتصادی و سیاسی دوران صفویه که قاجاریه را هم درک نمیکنید.»
وی سپس برای درک بهتر این مسئله نظر مخاطبان را به کتابی به نام «تاریخ نان در ایران» که بهتازگی به رشته تحریر درآورده جلب کرد: «در آن کتاب نشان میدهم که مثلا در آذربایجان مردم آنقدر گندم داشتند که داشت از بین میرفت؛ اما در مقابل در اصفهان گندم کمیاب بود و مردم داشتند از گرسنگی میمردند؛ چراکه ایران قابلیت انتقال آن گندم مازاد را به مناطق دیگر نداشت؛ این خیلی مهم است.»
فلور، از کشاورزی بهعنوان بزرگترین بخش اقتصاد ایران در این دوره یادکرد و گفت: «مردم بیشتر برای مصرف خودشان تولید میکردند، مازاد آن را نیز برای پرداخت مالیات و حفظ زندگیشان در هنگام قحطی نگه میداشتند. غیر از کشاورزی، تولید زغال و فروش آن، نساجی و دامداری نیز وجود داشت؛ اما در کل جامعه ایران دچار فقری نهفته بود؛ شاهعباس برای جنگ با ازبکان ظروف طلای دربار خویش را خرد میکرد و یا به سربازان رسیدهای چرمی میداد که پس از پیروزی و بازگشت به اصفهان در مقابل آن طلا دریافت کنند.»
کل ایران یک کارخانه نساجی بود
وی همچنین، از ابریشم خام بهعنوان تنها کالای صادراتی ایران در دوران صفوی یادکرد و افزود: ایران جز ابریشم خام هیچچیز دیگری نداشت که به نفع کشورهای خارجی باشد. شاید بگویید صنعت فرش داشت ولی فرش در این دوره اصلا صادر نمیشد. صادرات فرش از ۱۲۹۰ قمری شروع شد. حتی منسوجات گرانبهای دوران صفویه در آن زمان خیلی کم صادر میشد. ایران معدن طلا و نقره نداشت و تنها از طریق واردات و صادرات میتوانست این فلزات را به دست آورد.
فلور سپس مهمترین صنعت ایران در دوران صفویه، افشاریه و زندیه را صنعت نساجی خواند: میشود گفت کل ایران یک کارخانه نساجی بود و حتی مردها به این کار مشغول بودند؛ اما در شهرها و در دهات مردم خودشان این کار را میکردند و به دیگران کاری نداشتند و پولی بابت آن نمیگرفتند؛ یعنی اگر آنها با خارج از دهات رابطه اقتصادی داشتند این رابطه کالا به کالا بود. تنها در گیلان و مازندران که محل تولید ابریشم بود، بابت آن پول نقره پرداخت میشد. در کرمان نیز بابت تولید کرک نقره پرداخت میشد؛ ولی غیرازاین پول خیلی کمی پیش دهاتیها بود.
فلور بابیان اینکه ایران به لحاظ معادن کشوری پربار است، از اینکه در آن دوران توانایی استفاده از معادن خود را نداشت ابراز تأسف کرد: هرچند زمین ایران پر از فلز است بهویژه برنج و آهن؛ اما تقریباً میشود گفت معادن ایران کارایی نداشت؛ چون برای این کار آب و انرژی لازم است، خب ایران که آب نداشت؛ حتی در دوره قاجاریه پس از دوره امیرکبیر که کارخانههای مدرن تأسیس شد، آنها درباره آن فکر نمیکردند. مثلاً کارخانهای تأسیس و بعد تازه فکر میکردند که برای تأمین سوخت آن باید از کیلومترها آنسوتر زغال تهیه کنند.
خارجیها به دنبال ثروت ایران آمدند؟ کدام ثروت؟
این پژوهشگر حوزه تاریخ در بخشی از سخنان خود بهنقد نظر ایرانیان درباره حضور تاریخی خارجیها در خلیجفارس پرداخت و گفت: من همیشه تعجب میکنم که در کتابهای ایرانی میخوانم و یا اینکه از ایرانیها میشنوم که خارجیها به دنبال ثروت ایران آمدند! کدام ثروت؟ از دوره صفویه به بعد خارجیها برای ابریشم آمدند، بعدازآن حتی ابریشم هم نمیخواستند. ایران به واقع ازنظر اقتصادی کشوری فقیر بود و از بابت صادرات بسیار محدود. مثلا اگر شما در آذربایجان بودید ممکن بود محصول داشتید و میفروختید اما ازنظر کلی این موضوع در ایران عمومیت نداشت.
بنا بر بررسیهای فلور، پشم و احشام تنها صادرات خام این دوران بود که البته میزان آن نیز بسیار اندک بود و همین موجب تراز منفی تجاری ایران میشد. «به همین خاطر هند بزرگترین صادرکننده به ایران بود. ایران به حد کافی مواد خام نداشت و برای به دست آوردن کالا باید پول میداد.»
وی در ادامه با مطرح کردن این پرسش که پادشاهان ایران با چنین وضعیت اقتصادی از کجا پول و نقره میآوردند، اینگونه پاسخ داد: «شاهان ایران برای گیر آوردن ثروت به همسایهها حمله میکردند؛ چراکه ایران کشوری کشاورزی بود و زمین در آن ارزش داشت؛ یعنی هرچه کشور بزرگتر میشد درآمد نیز بیشتر میشد؛ ولی خب متأسفانه همسایهها هم متقابلا به ایران حمله میکردند».
به تعبیر فلور، ایران در اواخر دوره صفویه کشوری ورشکسته بود؛ چراکه افغانها هنگام حمله به اصفهان، تمام خزانه ایران از نقره و طلا را بردند و تجارت از بین رفت. مصیبت دیگر این سرزمین حملات همسایهها بود: «روسیه در گیلان، مازندران و قفقاز شرقی بود و عثمانی در قفقاز غربی و کرمانشاه. گیلان، مازندران و قفقاز جایگاه تولید ابریشم بود؛ با حملات عثمانیها این تجارت مهم در قفقاز به دست عثمانیها افتاد و ایران این درآمد را از دست داد و همچنین گیلان و مازندران در دست روسها بود.»
٩۰ درصد جمعیت اصفهان کشته شدند
این ایرانشناس هلندی سپس به آمار تلفات انسانی در اصفهان هنگام حمله افغانها اشاره کرد و گفت: تحت سلطه افغانها و بهویژه در محاصره اصفهان تعداد زیادی از مردم کشته شدند. هلندیهایی که در آن زمان در اصفهان بودند، وقایع روزانه را یادداشت میکردند؛ توصیفات آنها از این دوران وحشتناک است؛ بنا بر آماری که آنها ارائه دادهاند در سال ۱۷۳۵، نود درصد از جمعیت اصفهان کشته شدند. شهرها، قصبات و دهات دیگر هم وضع بهتری نداشتند. غیر از جنگ، طاعون و وبا نیز همهگیر شده بود. اگر مردم محاصرهشده از گرسنگی نمیمردند بعدا نادرشاه آنها را میکشت، مخصوصاً بعدازاینکه از هند برگشت. زمانی که نادرشاه درگذشت ایران واقعا از هر لحاظ کشوری بیچاره بود؛ تعداد زیادی از مردم از بین رفته بودند و این بدین معنی است که وقتی شما کارگر کمتری دارید تولید پایینتری هم خواهید داشت.