چگونه می‌توان سهل‌انگاری‌های گذشته را نادیده گرفت؟

آنچه گفته شد فراتر از این نیست که امروز مدیران بی‌توجه به عواقب کم‌کاری‌ها و احیانا ترک فعل‌هایی که در این سال‌ها انجام داده‌اند خود شاهد باشند چگونه قطره‌قطره آب می‌شوند زیرا هنوز هم شاهد ادامه ایثارهای کسانی هستیم که نسل‌های قبل از آن‌ها هم اینگونه شربت شهادت را نوشیده‌اند تا پس از گذشت بیش از سی سال از دفاع مقدس استخوان پیکر پاک آن‌ها همراه با یک پلاک پیدا شده و برای دفن به موطنشان برده می‌شود.

چگونه می‌توان سهل‌انگاری‌های گذشته را نادیده گرفت؟

حسن روانشید| آنچه گفته شد فراتر از این نیست که امروز مدیران بی‌توجه به عواقب کم‌کاری‌ها و احیانا ترک فعل‌هایی که در این سال‌ها انجام داده‌اند خود شاهد باشند چگونه قطره‌قطره آب می‌شوند زیرا هنوز هم شاهد ادامه ایثارهای کسانی هستیم که نسل‌های قبل از آن‌ها هم اینگونه شربت شهادت را نوشیده‌اند تا پس از گذشت بیش از سی سال از دفاع مقدس استخوان پیکر پاک آن‌ها همراه با یک پلاک پیدا شده و برای دفن به موطنشان برده می‌شود. البته روح بلند و سرفراز آن‌ها در تمامی این سال‌ها شاهد جفای گروهی معدود بودند که به‌مرورزمان پته‌هایشان روی آب می‌افتد اما آن‌هایی که به دود روغن چراغ خوردن و خدمت کردن به جامعه مظلوم روی آوردند همچنان بر سکوی افتخار ایستاده‌اند. شاید بتوان ادعا کرد که یکی از بی‌مبالاتی‌ها در میان آحاد جامعه که توسط بخش بهزیستی دولت‌ها اتفاق افتاد بی‌توجهی به روح و روان‌هاست که با فشارهای غرب در قالب تحریم‌ها نیازمند است تا به‌واسطه علمی آرامش داشته باشند و از استرس‌های شدید و مداوم دور بمانند و یا حداقل آگاه شوند که قسمتی از آن‌ها نیاز ضروری جسم و روح است. این فقط برنامه‌ای برای آموزش نحوه واکنش به افراد بحران دیده نیست، بلکه برای آن است که فرد با استفاده از این نقش، شجاعت، منش و تعهد خودش را پرورش دهد، به‌طوری‌که یکی از کارآموزان در جلسات مشاوره گروهی می‌گوید: «من فهمیدم چه پتانسیلی دارم، واقعا چه کسی هستم و می‌توانم چه کسی بشوم». رفع این نیاز توسط نهاد متولی یعنی سازمان بهزیستی می‌توانست همه پیامدهای ناخواسته را برای جامعه مدیریت کند. آلکس بریسکو مدیر آژانس خدمات بهداشتی و درمانی آلامدا می‌گوید: یکی از افرادی که این دوره را در سال ۲۰۱۳ به اتمام رسانده بود در نحوه تأثیر آموزش بر زندگی شخصی گفته: «من این شانس را دارم که ابرقهرمان زندگی واقعی باشم». این فارغ‌التحصیلان افراد موفقی بودند که ۷۵ درصد از آن‌ها در حوزه‌های پاسخگویی اورژانس استخدام‌ شده‌اند و بسیاری نیز به دانشگاه رفته تا ادامه تحصیل بدهند. این یک نتیجه واقعا فوق‌العاده آنهم در منطقه‌ای است نرخ بیکاری مردان جوان در آن ۷۰ درصد است. تحقیقات نشان می‌دهد این نوع مداخله، یعنی کمک به افراد در معرض خطر، می‌تواند آثار منفی فقر و استرس مزمن را بر سلامتی کاهش دهد. در یک مطالعه دیگر، تعدادی از دانش آموزان یک دبیرستان دولتی شهری از کانادا به‌عنوان نیروهایی که یک ساعت در هفته داوطلبانه در دبستانی خدمت می‌کردند، تحت نظر گرفته شدند، این‌ها اعضاء یک گروه آموزشی بودند که به‌صورت تصادفی انتخاب می‌شدند. اکثر این نوجوان‌ها از دانش آموزان اقلیت بسیار ضعیفی بودند که در خانه متحمل استرس بسیار بالایی می‌شدند. زمان خدمت داوطلبانه آن‌ها شامل کمک به دانش آموزان دبستانی در انجام تکالیف مدرسه، هنر، علوم یا آشپزی بود و بعد از ده هفته، نوجوانانی که کار داوطلبانه انجام داده بودند در سلامتی قلبی و عروقی بهبود نشان می‌دادند، یعنی سطح کورتیزول آن‌ها پایین‌تر بود و سطح دو شاخص التهابی یعنی اینترلوکین منفی 6 و پروتئین واکنش منفی 30 آنها کاهش داشت و در گروه کنترل چنین تغییراتی نیز دیده نشد. محققان همچنین بررسی کردند که ببینند آیا تغییرات روان‌شناختی می‌تواند تغییرات بیولوژیکی را هم توضیح دهد؟! دانش‌آموزانی که بیشترین همدلی و تمایل به کمک را داشتند در میزان کلسترول و التهاب‌ها هم بیشترین کاهش را نشان دادند که این خدمت داوطلبانه عزت‌نفس آن‌ها را هم بهبود داد، اما افزایش بیشتر در عزت‌نفس با بهبود بیشتر سلامتی در ارتباط نبود بلکه اثر حمایتی داوطلب شدن ناشی از ذهنیت مراقبت و دوستی بود. برنامه‌های مبتنی بر مراقبت به‌عنوان مهمترین درمان برای اختلال استرس پس از سانحه در نظر گرفته می‌شوند؛ مثلا گروهی از سربازان دچار PTSD یا همان عارضه‌های مغزی تروماتیک را به کار می‌گیرند تا سگ‌ها را برای ارائه خدمات به سربازان دیگر آموزش دهند. مأموریت این سربازان کار بسیار بزرگی است، کمک به افراد آسیب‌دیده و کسانی که در این برنامه شرکت می‌کنند، پس از انجام آموزش سگ‌ها، سربازان دچار PTSD کاهش در افسردگی، خاطرات مزاحم و توفیق در خوددرمانی را گزارش می‌دهند و احساس هدف و تعلق در آن‌ها پررنگ‌تر می‌شود. در بسیاری از موارد به افرادی که محرومیت‌های اجتماعی- اقتصادی دارند یا آسیب دیدگان استرس‌های مزمن یا تروماتیک هستند به چشم قربانیانی نگاه می‌شود که از تجربه‌هایشان صدمه دیده‌اند. از قضا مداخله‌هایی که این دیدگاه را تقویت کنند وقتی این احساس را در فرد ایجاد نمایند که در جامعه خودش یک شهروند درجه ‌دو محسوب می‌شوند بیش از اینکه مفید باشند، آسیب‌رسان هستند. مداخله‌هایی که نقاط قوت این افراد را شناسایی می‌کند و آن‌ها را به کار می‌گیرد، یک وزنه تعادل در مقابل این بار روانی است که فرد حس کند همیشه نیاز به کمک دارد .

ادامه دارد

ارسال نظر