اصفهان؛ وقتی دیپلماسی از پایتخت فاصله میگیرد
سفر وزیر امور خارجه به اصفهان، اگرچه در ظاهر کوتاه و فشرده بود، اما از حیث معنا و پیام، فراتر از یک برنامه تشریفاتی یا استانی قابل ارزیابی است. این سفر را میتوان نشانهای از تغییر تدریجی نگاه سیاست خارجی از «مرکزگرایی صرف» به «دیپلماسیِ متکی بر ظرفیتهای تمدنی و اقتصادی استانها» دانست.
سفر وزیر امور خارجه به اصفهان، اگرچه در ظاهر کوتاه و فشرده بود، اما از حیث معنا و پیام، فراتر از یک برنامه تشریفاتی یا استانی قابل ارزیابی است. این سفر را میتوان نشانهای از تغییر تدریجی نگاه سیاست خارجی از «مرکزگرایی صرف» به «دیپلماسیِ متکی بر ظرفیتهای تمدنی و اقتصادی استانها» دانست؛ نگاهی که اگر تداوم یابد، اصفهان یکی از اصلیترین ذینفعان آن خواهد بود. اصفهان در این سفر نه صرفاً بهعنوان یک شهر تاریخی یا مقصد گردشگری، بلکه بهمثابه «گرهگاه تمدن، اقتصاد و دیپلماسی» بازتعریف شد. از نشست با فعالان اقتصادی در اتاق بازرگانی تا بازدید از نمایشگاه فناوریهای سبز، از تأکید بر زایندهرود و فرونشست زمین تا طرح ایده «میز اصفهان» در وزارت امور خارجه، همه پیام واحدی داشت: اصفهان میتواند و باید به یکی از بازوهای فعال سیاست خارجی و دیپلماسی اقتصادی ایران تبدیل شود.

واقعیت این است که اصفهان سالهاست بار اقتصاد ملی را به دوش میکشد؛ از فولاد و انرژی گرفته تا صنایع کوچک، فرش، گردشگری و صنایعدستی. اما سهم این استان از تصمیمسازیهای کلان، همواره کمتر از وزن واقعیاش بوده است. آنچه در این سفر برجسته شد، نه فقط طرح مطالبات قدیمی، بلکه پذیرش این نکته از سوی دستگاه دیپلماسی بود که حل بخشی از مسائل ملی بدون حل مسائل اصفهان ممکن نیست؛ چه در حوزه محیطزیست، چه اقتصاد و چه تصویر بینالمللی ایران. اظهارات وزیر امور خارجه درباره اغراق در اثرگذاری برخی ابزارهای تحریمی، و در مقابل تأکید بر موانع داخلی، بهطور ضمنی مهر تأییدی بود بر گلایه دیرینه فعالان اقتصادی اصفهان؛ اینکه گاه تصمیمات داخلی بیش از فشارهای خارجی، دستوپای صادرات و تولید را میبندد. وقتی رئیس اتاق بازرگانی میگوید مشکل اصلی صادرکننده ایرانی تحریم نیست بلکه مقررات و محدودیتهای داخلی است. این حرف در کنار وعده «عمل میدانی» وزارت امور خارجه معنا پیدا میکند. در این میان، ایده «میز اصفهان» اگر از حد یک عنوان عبور کند و به یک سازوکار واقعی تبدیل شود، میتواند نقطه عطفی در رابطه استانها با سیاست خارجی باشد. اصفهان با چالشهایی روبهروست که ماهیتاً فراملیاند؛ بحران آب، فرونشست زمین، گردشگری بینالمللی، انرژیهای پاک و حتی دیپلماسی فرهنگی.
حل این مسائل بدون پیوند با نهادهای بینالمللی، بازارهای جهانی و انتقال فناوری ممکن نیست. ورود وزارت امور خارجه به این میدان، اگر با اختیارات واقعی و پیگیری مستمر همراه شود، میتواند الگوی جدیدی برای سایر استانها نیز باشد. از سوی دیگر تأکید بر گردشگری، صنایعدستی و ایرانیان خارج از کشور، یادآور یک واقعیت مهم است؛ اصفهان بیش از آنکه نیازمند سرمایهگذاری سنگین باشد، نیازمند «اعتمادسازی» است. اعتماد برای گردشگر، سرمایهگذار و حتی اصفهانیِ مهاجرتکردهای که دلش هنوز با نصفجهان است. امنیت ذهنی، تصویر رسانهای و تسهیل ارتباطات، شاید مهمترین زیرساختهای مغفولمانده گردشگری این شهر باشند.
در نهایت، سفر عراقچی به اصفهان را میتوان آزمونی برای یک ادعا دانست؛ اینکه دیپلماسی اقتصادی قرار است از سطح شعار و گزارش، به سطح میدان و استانها برسد. اگر نتیجه این سفر، فقط چند خبر و عکس یادگاری باشد، اصفهان چیز تازهای به دست نیاورده است. اما اگر «میز اصفهان» به صدای پیگیر مطالبات این استان در وزارت امور خارجه تبدیل شود، آنوقت میتوان گفت اصفهان یکبار دیگر، نه در تاریخ که در معادلات امروز ایران به جایگاه شایسته خود نزدیک شده است.
اصفهان فقط یک شهر نیست؛ همانطور که گفته شد، نماد تمدن ایرانی است و تمدن زمانی زنده میماند که در متن سیاست، اقتصاد و آینده حضور فعال داشته باشد، نه فقط در قاب عکسها و بروشورها.