زنجیره ای انسانی برای نجات یک گربه در فریدن+تصاویر

شب گذشته؛ سماجت یک خبرنگار و وظیفه شناسی چند مسئول، زمینه رسیدگی به وضعیت ناراحت کننده گربه ای مصدوم را فراهم کرد.

زنجیره ای انسانی برای نجات یک گربه در فریدن+تصاویر

شب گذشته؛ سماجت یک خبرنگار و وظیفه شناسی چند مسئول، زمینه رسیدگی به وضعیت ناراحت کننده گربه ای مصدوم را فراهم کرد.

به گزارش خبرنگار ایمنا از شهرستان فریدن، حدود ساعت ۹ شب بود که سر و صدای دعوای دو گربه؛ صدایی شبیه به سقوط یک شی از بلندی، رد شدن ماشینی با سرعت بالا، یک ناله ناراحت کننده و به همراه آن صدای خرخر عجیبی؛ خبرنگار را به بیرون خانه می کشاند. در ابتدا او فکر می کند شاید تصادفی در کوچه رخ داده است اما ناگهان در آن تاریکی شب، صحنه ای ناراحت کننده پدیدار می شود.

گربه ای زیبا و تنومند با خال هایی خاکستری که در میان قطرات خون روی زمین افتاده و به علت آسیبی که به سر و دهان او وارد شده در حال جان دادن است.



خبرنگار ابتدا فکر می کند کار گربه تمام شده و ماشین او را زیر گرفته است؛ به همین دلیل با ناراحتی به خانه بر می گردد تا شاهد جان دادن این حیوان نباشد.

مدتی بعد وقتی از پنجره به کوچه نگاه می کند؛ می بیند که گربه به سختی روی زمین می خزد و دوباره پس از مدتی سر پا می شود؛ اما همچنان بی رمق و پریشان است.

خبرنگار دوباره به بیرون خانه می رود. گربه را به حاشیه کوچه منتقل می کند تا ماشینی آن را زیر نگیرد و سپس آثار خونریزی را از کوچه می شوید. در این حال مشاهده می کند که گربه با سرعت عجیبی در یک نقطه به دور خود می چرخد. صحنه ای ناراحت کننده و زجر آور که تنها داشتن کمی رقت قلب؛ هر رهگذری را سر جایش میخکوب می کرد.




در این لحظه خبرنگار تصمیم می گیرد که برای نجات گربه دست به کار شود. هر شماره ای که فکر می کرد شاید در این موقع شب به کمک او بیاید می گیرد.

او ابتدا به اولین شماره ای که به ذهنش خطور می کند زنگ می زند. هلال احمر خبرنگار را به آتش نشانی حواله می کند.

آتش نشانی می گوید:" تنها اگر حیوانی در محدوده ای گیر کرده باشد برای نجات آن اقدام می کنیم. "

با این حال خبرنگار طی چندین تماس پی در پی از آتش نشانی می خواهد که به مسئولان محیط زیست اطلاع دهند اما آن ها اعلام می کنند موفق نمی شوند تماس بگیرند.

خبرنگار در این حین؛ دست به دامان کتابچه شماره هایش می شود اما هر چه می گردد شماره همراه رئیس اداره محیط زیست را نمی یابد.

۲ ساعت گذشته است و آن گربه همچنان حول یک مرکز به دور خود می گردد. خبرنگار کمی آب برای او می برد.

به فواصل معین به گربه سر می زند تا مبادا مورد حمله سگ های ولگرد قرار بگیرد.




ناگهان یک سر نخ به ذهن خبرنگار خطور می کند: "شماره همسر رئیس محیط زیست را دارد"؛ چرا که قبلا توسط او به یک نشست خبری در اداره ای دیگر دعوت شده بود.

بد موقع است؛ اما او با روی گشاده درخواست خبرنگار را می پذیرد و شماره همسرش(یعنی رئیس اداره محیط زیست) را در اختیار وی قرار می دهد.

خبرنگار بی درنگ به رئیس محیط زیست فریدن زنگ می زند. خانم منصوری جواب می دهد و او نیز با رویی گشاده از چند و چون ماجرا می پرسد و بابت این که خبرنگار این موضوع را اطلاع داده است از وی قدردانی می کند.

خانم منصوری وقتی متوجه می شود گربه زخمی است؛ برای کوتاه شدن فرایند کمک رسانی به گربه؛ شماره همراه رئیس دامپزشکی را به خبرنگار می دهد.

وضعیت گربه کمی بهتر شده است؛ اما همچنان به دور خود می چرخد. خبرنگار نگران است.

ساعت حدود ۱۱ شب است. چندین بار به رئیس دامپزشکی زنگ می زند. ابتدا کسی جواب نمی دهد.

خبرنگار یک پیامک می فرستد:" آقای کیماسی ممکن است جواب بدهید! یک کار فوری پیش آمده است".چند ثانیه بعد رئیس دامپزشکی فریدن شخصا با خبرنگار تماس می گیرد.

خبرنگار خود را یک شهروند معرفی می کند و در حالی که آن طرف خط؛ آقای کیماسی نگران و کنجکاو است؛ ماجرا را توضیح می دهد.

آقای کیماسی می گوید خارج از شهرستان است؛ اما با رقت قلب و مسئولیت پذیری مثال زدنی اش؛ یکی از کارمندان را مسئول رسیدگی به این حادثه می کند.

دقایقی بعد در حالی که خبرنگار از نجات گربه نا امید شده است؛ زنگ گوشی اش او را به خود می آورد.

"علیدادی هستم کارمند دامپزشکی"... آدرس را می پرسد و می گوید که برای انتقال گربه در راه است.




خبرنگار منتظر است و همچنان ناباورانه به کمکی که در راه است فکر می کند. ساعت از ۱۱:۳۰ شب گذشته اما آقای علیدادی با وسیله شخصی در حالی که در حال برگشت از روستای سفتجان بوده به همراه زن و ۲ فرزندش برای نجات یک گربه می آید.

علیلدادی با نهایت دقت و حوصله از چگونگی آسیب وارده به گربه تحقیق می کند و از حوادثی نظیر این سخن می گوید.

یکی از همسایه ها کارتنی می آورد و گربه را در آن می گذارند.

ناصر علیدادی در حین این که گربه را در صندوق عقب ماشینش می گذارد؛ امیدوار است همکارانش در دامپزشکی بتوانند برای بهبود حال گربه کاری کنند.





همت ستودنی ناصر علیدادی و دلسوزی او برای گربه آن جا که می گوید: " در راه برگشت از داروخانه دگزای انسانی می گیرم و به گربه تزریق می کنم" نقطه عطف ماجراست؛ چرا که هنوز هم می شود به انسانیت و محترم شمردن حقوق حتی ناچیزترین حیوانات و از همه مهم تر قلب رقیق انسان امیدوار بود.

به گزارش ایمنا ، شب گذشته داروهای مورد نیاز برای درمان این گربه خریداری می شود و اقدامات اولیه برای بهبود حال او صورت می گیرد.

بر اساس آخرین خبرها فک و دهان گربه به شدت آسیب دیده است و تلاش برای مداوای آن همچنان ادامه دارد و دامپزشکان مستقر در شهرستان امیدوارند که بهبودی حاصل شود.

گرچه گربه حیوانی نیست که کمک به او شاهکار به نظر بیاید؛ اما این اتفاق و به دنبال آن پاسخگویی و احساس وظیفه مسئولان؛ آن هم در ساعات غیر اداری و نیز امکان تماس بی واسطه با روسای ادارات نکته ارزشمند این داستان است.

از طرفی سهل انگاری و گاهی به تمسخر گرفتن تماس هایی با موضوع "مصدومیت حیوانات" و نیز فقدان تجهیزات و امکانات لازم برای انتقال، نگهداری و درمان آن ها خلاء مهمی است که برطرف نمودن آن ضروری به نظر می رسد.

ارسال نظر