سنبلستان؛ خواستگاه شیرین نظامی
هر گوشه از محله کهنسال سنبلستان در شمال اصفهان حوالی خیابانهای عبدالرزاق و ابنسینا، راوی دورهای تاریخی است. از آرامستان هزارساله آن که مربوط به تاریخ پیش از اسلام است و امروز تنها خاطرات دور و روایاتی شفاهی از آن باقیمانده تا آثاری از آلبویه و سلجوقیان و اینسوتر. این محله همچنین روایات شنیدنی تاریخی بسیاری در خود دارد که ازجمله یکی از آنها داستانی است ماندگار در ادبیات فارسی از نظامی گنجوی؛ داستان خسرو و شیرین.
شیما خزدوز - محله شلوغ است و پر جنبوجوش. همچنان که میان کوچهپسکوچههای قدیمیاش رازهای تاریخی خفتهاند. شگفتانگیز است وقتی بدانی که پرآوازهترین داستان عاشقانه ادبیات فارسی، خسرووشیرین نظامی گنجوی در این محله و در قصر متروکهاش رقم خورده است. قصری که هزار و اندی سال پیش تاریخ این شهر، محل زندگی زیباروترین و نجیبترین دختر ایرانی به نام شکر اسپهانی است که همه جوانان شهر در سودایش به سر میبردند. دریکی از بزمهای پادشاه صحبت از وی میشود. «یکی گفتا سزای بزم شاهان/ شکر نامی است در شهر سپاهان// به زیر هر لبش صد خنده بیش است/ لبش را چون شکر صد بنده بیش است» بهاینترتیب در داستان منظوم نظامی، شکر بعدها شیرین لقب میگیرد، همان شیرین که خسروپرویز، شهریار ساسانی که دیگر شیفته و دلباخته او بوده است، با سالها فراغ و هجرت داستان عاشقانه خسرو و شیرین از او را جان میگیرد.
حالا اما قصر متروکه سنبلستان، بعد از قبرستانِ تخریبشده و محدودهای که به تلعاشقان مشهور بوده، شاید از معدود ابنیه برجایمانده از ایران پیش از اسلام در اصفهان است.
قصر قدیمی سالها پس از حکومت ساسانیان و در زمان حکومت سلجوقیان بانام قصر جَمیلان (زیبارویان)، متعلق به ملکه ترکان خاتون، همسر ملکشاه سلجوقی میشود. در دوره صفویه با افزوده شدن بنای دیگری به ساختمان قصر، مدرسه علمیه به راه میافتد و در دوره قاجار با تغییر کاربری به کاروانسرا و کاربرد تجاری تبدیل میشود.
بعدها این مکان تحت تملک حاج مهدی خان که از وزرای ناصرالدینشاه قاجار در اصفهان بوده قرار میگیرد و او اینجا را وقف میکند؛ اما امروز در حدود چندین دهه است که محوطه و حجرههای اطراف قصر که البته بسیار فرسوده و در حال تخریب است به کارگاههای کوچک و بزرگ نجاری و چوببری تبدیلشده است.
محمد کلاهدوزان از نجارهای قدیمی که از حدود دهه 30 تا به امروز در این محوطه تاریخی فعالیت داشته میگوید: «این بنای تاریخی که به قصر سنبلستان معروف است در دورههای مختلف تاریخی و حکومتی سرگذشتهای متفاوتی داشته، از حکایتهای مربوط به دوره ساسانی و داستان خسرو و شیرین تا دورههای بعدی. در دوره قاجاریه اما همزمان با کاربری تجاری این مکان وقفشده است.»
«اما دهه 30 و دورهای که من در کودکی و نوجوانی دریکی از حجرههای آن به حرفه نجاری مشغول شدم، در اغلب حجرهها و اتاقهای این مکان، پیشههای قدیمی مثل عبابافی و ساخت قاشقهای چوبی و چپق تا نجاری و اغلب صنایعدستی و سنتی دیگر فعال بود.»
«حدود دهه چهل و پنجاه وقفنامهای وجود داشت که ما آن را دیده بودیم و بعدازآن دیگر وقفنامه را ندیدیم. در وقفنامه ذکرشده بود که این ملک موقوفه حاج مهدیخان در اصفهان بوده است. ابتدا قیدشده بود وقف اولاد ذکور، بخشی از درآمد حاصل از آن صرف اطعام مردم محله، ده روز روضهخوانی در ماه محرم و مابقی درآمد حاصله به ورثه تعلق بگیرد. سند وقفنامه به امضای علمای وقت و ازجمله سید محمدباقر شفتی رسیده بود.»
«سالهایی که ما به خاطر داریم یکی از نوادگان حاج مهدیخان به نام حاج ابوالقاسم، تولیت را به عهده داشت و پس از او هم تولیت به حاج محمودخان که بسیار مرد درستکار و خیرخواهی بود، رسید. دهه شصت حاج محمود خان با هزینه شخصی تقاضای انشعاب آب و فاضلاب را هم برای این مکان داد و تا آخر عمر تمام قبوض آن را هم پرداخت میکرد.»
«مقبره حاج مهدیخان، حاج ابوالقاسم و حاج محمود در جوار مسجد شفیعیون دروازه تهران است که خودشان بناکردهاند. پس از فوت حاج محمود، حاج حسین کلاهدوزان که در همین مکان نجار بود و از معتمدین محل، در و پنجره حجرهها را بازسازی کرد و مدتی زمام امور این موقوفه را به عهده گرفت و بعدازآن هم زیر نظر اداره اوقاف قرار گرفت.»
قصر سنبلستان این سالها به بنایی در حال تخریب تبدیلشده است و نیازمند مرمت و رسیدگی و بازسازی است تا بهعنوان میراث ملی حفظ شود. آنچه به گفته کلاهدوزان در این سالها از جانب میراث فرهنگی اقدامی برای مرمت آن صورت نگرفته است.
حسین پیرنیا هم از ساکنان دهه سی و چهل محله سنبلستان از ویژگیهای تاریخی و دورههای مختلف میگوید: «این محله بسیار قدیمی مربوط به دوره پیش از اسلام است، با فضاهای تاریخی ای مثل قصر متروکه و تل عاشقان که در دوره ساسانیان محل آتشافروزی و شادمانی بوده و مربوط بوده است به دختر پرآوازهای به نام شکر، تا قبرستان قدیمی و باغهای سنبل که نام این محله از آن گرفتهشده است.»
پیرنیا ادامه میدهد: «نخستین باغ ملی در اصفهان در دوره پهلوی اول در 1305 بهوسیله امینالتجار در قسمتی از محدوده قصر ساخته شد و در سال 1312 ساختمان شفاخانه امین در قسمتی از این باغ به دست این تاجر نامی بنا شد. البته تا مدتی دانشگاه طبابت هم در آن دایر بود. بعدها شفاخانه به شکل گستردهتر با ایجاد یک زایشگاه، ساختمان اطفال و بخشهای دیگر به همت امینالتجار و بانیان دیگری چون جلال شفیعیون، حسین مکتبی، بانو امین، خانم پروین کلباسی، نورالحاجیه فاطمی، عبدالحسین و مهدی کتابی به بیمارستان اضافه شد. کتابخانه بیمارستان را هم میرزا کریم صیرفیانپور و اسدا... دهقانپور به این مجموعه اضافه کردند.»
به خاطر دارم که یک پیرمرد بسیار خوشمشرب به نام حاج حسن امامی که تاجر نخ و ابریشم قالی بود، یک میز و صندلی روبروی باغ ملی قرار میداد و بستنی و مشاش میفروخت. از دیگر بافت های قدیمی محل، بازارچه و مسجد تلعاشقان است. این مسجد در محوطه تاریخی تلعاشقان بنا شد، همان مکان تجمع عاشقان و خواستگاران شکر در زمان ساسانیان. انتهای بازارچه به دروازه نو ختم میشود که زمانی یکی از دروازههای اصفهان بوده است. این محله پهلوانان بنامی هم مثل اخوان نجارپور که زورخانه معروف این محله را اداره میکردند، داشته است. پهلوان حسین دربامامی که زورخانه دربامام را داشت و آقا تَضا (مرتضی) و سیدرضا کلاهدوزان، معروف به رضا نفتی از دیگر پهلوانان این محله از قبل از دهه بیست تا دورههای متأخر بودهاند؛ اما این محله و تاریخ حداقل هزار و پانصدسالهاش از زمان شکر تاکنون، داستانهای ناگفته بیشماری برای مردمان این روزگار دارد.