ديوارنگاری؛ سرمايه بصری يک شهر

نقاشی دیواری، بر حسب اثر گذاری، مقیاس، معیار و شناخت مبدا و مقصد آن، همچون ابزاری برای آموزش، آگاهی و درمان به كار گرفته شده تا بتواند خلأ زیباشناسی بصری به وجود آمده در محیط زیست انسانی به واسطه صنعت را پر كند و در كنار آن، پیامی آموزشی-اخلاقی- تبلیغی یا آگاهی رسانی را به مخاطب پیام كه «رهگذران» هستند برساند.

نقاشی دیواری، بر حسب اثر گذاری، مقیاس، معیار و شناخت مبدا و مقصد آن، همچون ابزاری برای آموزش، آگاهی و درمان به كار گرفته شده تا بتواند خلأ زیباشناسی بصری به وجود آمده در محیط زیست انسانی به واسطه صنعت را پر كند و در كنار آن، پیامی آموزشی-اخلاقی- تبلیغی یا آگاهی رسانی را به مخاطب پیام كه «رهگذران» هستند برساند. پس بنابراین ما در نهایت با مقوله ای به نام پیام و انتقال آن روبه رو هستیم. انتقال پیام، عملكردی سهل ممتنع است كه در این هزاره یكی از امتیازات ویژه قدرت‌های بزرگ اقتصادی و سیاسی محسوب می شود. این ویژگی اما نه پر كاربردترین، بلكه اصلی‌ترین استراتژی ارتباطی در میان همه موجودات هستی است؛ چرا كه هر پیام متشكل از نشانه های مبدأست و بدون‌شک با قصد خاصی به سوی هدف ارسال شده و مقصود من نیز از نوشتن این سطور، یافتن و به چالش كشیدن موضوعی است كه باعث شده تا شهرداری های كشور بعضی از نقاط شهرشان را به دست نقاشان بسپارند و نتیجه را به مخاطبان واگذار كنند.

دیوار نگاری؛ سرمایه بصری یک شهر
كیوان غازاریان،‌ گرافیتیست و نقاش خیابانی در تفكیک معنا و مرزبندی گرافیتی و نقاشی دیواری می گوید:« وقتی از گرافیتی صحبت می كنیم، از نوعی اثر هنری صحبت می كنیم كه بیشترین تعامل بصری و روحی روانی را با شما دارد. سفارشی نیست. اندیشه خاصی را تبلیغ نمی كند و خود كفاست.» وی در توضیح این موضوعات ادامه می دهد:« شما نمی توانی بیایی و به یک گرافیتیست بگویی من یک دیوار لخت دارم بیا و فلان چیز را روی آن بكش! چرا؟ چون گرافیتیست بر حسب نیاز محیط و سنجش جغرافیای فرهنگ مردم كارش را برنامه ریزی می كند و ازپوشاندن فضای خالی هدف خاصی دارد.»غازاریان می افزاید:« پس از این نیاز سنجی است كه گرافیتیست با توجه به مختصات كسب كرده طرح خود را ارائه می دهد و آن را در معرض دید هزاران رهگذر در مقام تماشاگر-منتقد قرار می دهد، با این حتم كه بدون شک اثرش در غالب اوقات دیده می شود و تفاسیر و تاویل مختلفی را بر خواهد انگیخت. نقاشی دیواری صرف اما مصداق همان مثال است: شما یک دیوار لخت و بی نشانه دارید و می خواهید تا نشانه ای برآن نقش كنید؛ اما به این موضوع فكر نمی كنید كه این دیوار، جزئی از سرمایه بصری یک شهر است. جزئی از تخیل هر روز شما، فرزندان، خانواده و همشهریانتان هستند و قرار است تا بالاخره احساسی از شما را در فضای شهری برانگیزند و شما واكنش خاص خود را به آن نشان دهید و باعث ایجاد كنش اجتماعی شوید.»

گرافیتی؛ كنشی اجتماعی در پیوند با محیط
شیدا میرمحمد صادقی، گرافیتیست و طراح لوگو اما در این معنا معتقد است:« اگر ما بخواهیم به صورت كلی و عملی همه آنچه بر دیوار نقش می شود، ذیل عنوانی گردآوری كنیم، می توانیم از همان اصطلاح« دیوارنگاری» استفاده كنیم كه بازه گسترده ای را از تكنیک ها، مصالح و هنرهای تزئینی-كاربردی كه از نقاشی با متریال رنگ فاصله می گیرد و با متریال دیگر مانند سیمان‌های رنگی، تکنیک موزاییک یا کاشی شکسته و ...شامل می شود، صحبت كنیم. این مواد و مصالح به ما ذیل آن عنوان كلی كمک می كنند تا آنچه می خواهیم را به بهترین وجه ممكن به مخاطبمان انتقال دهیم.» وی با اشاره به زشتی های صنعتی حاصل از ساخت و سازهای شهری گفت:« شاید باید اینگونه بگویم كه شهر، اتاق مهمانخانه بزرگی است كه همه ما در ساعت هایی مشخص در آن زندگی و كار می كنیم و سپس به محل اختصاصی خود به نام خانه می رویم. اگر برپایه این تعریف، خود را در یک مهمانخانه بزرگ تصور كنیم، آیا با محیط بصری آن به همین زشتی و بی سلیقگی رفتار خواهیم كرد؟ پاسخ به این سوال، معرف سطح زیبایی شناسی و كنش اجتماعی ما در پیوند با محیط بیرون است. پاسخی كه می تواند نوع مطالبه شهروندان یک شهر را از مسئولان و فرهنگ زیستی آن شهر به نمایش بگذارد.»

ما هیچ ما نگاه: نه خاطره ای، نه شكوهی، نه لذتی
عبدالرحیم رئوف، پژوهشگر هنر معاصر در رابطه با دیوارنگاری های شهرهای اصفهان و تهران معتقد است:« گاهی اوقات احساس می كنم كه همواره چیزی را در جایی اشتباهی، نصب یا وصل كرده‌ایم. چیزی كه می توان به راحتی آن را از محیط حذف كرد و چیزی دیگری را به جای آن گذاشت. نه خاطره ای، نه شكوهی و نه لذتی. گویا قرار نیست این نقاشی های دیواری هیچ كدام از احساسات یاد شده را در ما برانگیزد یا حداقل قلقلكمان بدهد تا بفهمیم كاری به جز نشستن بر دیوار از آنها برمی آید؛ اما تا اینجایی كه من دیده ام، انگار كه نه! گویا هر چیزی كه از مجرای اصلی خود جاری نشود، نمی تواند فرم خاص خودش را بگیرد. این موضوع را در هنر تازه وارد گرافیتی می بینیم. كاری كه نه نیاز به مجوزات طویل دارد و نه كارگاه می خواهد و نه استاد، بلكه جوشش محض است. نوعی شهود لحظه ای كه ایده را از صفر تا صد در ذهن گرافیتیست می آفریند و بعد آن را بر تن دیوار می پوشاند. همین. باقی برمی گردد به میزان درک هنرمند از زمینه و زمانه و مسائلی كه با آنها دست و پنجه نرم می كند. گرافیتیست یک آرتیست كاملا زنده و پویاست كه نه تئوری های آزمایشی دارد و نه نظریات فرسایشی، او را اینگونه فرض كنید كه پیشرفته ترین گیرنده های حسی گونه انسان را دارد و سریع ترین انگشتان و بازوها را در شكل دهی ایده خود كه این مسئله حاصل مهارت اوست. مهارتی كه به كشیدن اسلیمی و لچک و ترنج بر در و دیوار شهر و نقش‌كردن داستان هایی كه قرن ها از روایت آنها گذشته است، محدود نمی شود.

ارسال نظر